🌐 پایگاه خبری بوعلی 🌐

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ

ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

🌐 پایگاه خبری بوعلی 🌐

نٓۚ وَٱلۡقَلَمِ وَمَا یَسۡطُرُونَ
متولد 1996 در MIS ، خبرنگار و روزنامه نگار
شناسه الکترونیکی ثبت ملی محتوای دیجیتال( کد شامد): 1-1-765329-64-0-1
در جنگ سخت، جسمها به خاک و خون کشیده میشوند و روح ها پرواز میکنند و میروند به بهشت؛ اما در جنگ نرم، اگر خدای نکرده دشمن غلبه بکند، جسمها پروار میشوند و سالم میمانند، و روح‌ ها میروند به قعر جهنم؛ فرقش این است؛ لذا این خیلی خطرناک‌تر است.
نوشتن، یک عمل هنرى است ؛زیادتر نگویید از آنچه که هست، از آنچه که باید و شاید. منصف باشیم؛ عادل باشیم. این‏ها آن وظایف ماست

🌻🌹🌹🌻🌹🌹🌻🌹🌹🌻🌹🌹🌻

💮بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ💮

اَللَّـهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ ۚ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ ۚ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْ‌ضِ ۗ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِندَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ ۚ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ ۖ وَلَا یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ ۚ وَسِعَ کُرْ‌سِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْ‌ضَ ۖ وَلَا یَئُودُهُ حِفْظُهُمَا ۚ وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ ﴿٢٥٥﴾
لَا إِکْرَ‌اهَ فِی الدِّینِ ۖ قَد تَّبَیَّنَ الرُّ‌شْدُ مِنَ الْغَیِّ ۚ فَمَن یَکْفُرْ‌ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللَّـهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْ‌وَةِ الْوُثْقَىٰ لَا انفِصَامَ لَهَا ۗ وَاللَّـهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ﴿٢٥٦﴾
اللَّـهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِ‌جُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ‌ ۖ وَالَّذِینَ کَفَرُ‌وا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِ‌جُونَهُم مِّنَ النُّورِ‌ إِلَى الظُّلُمَاتِ ۗ أُولَـٰئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ‌ ۖ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ﴿٢٥٧﴾

🌹🌻🌻🌹🌻🌻🌹🌻🌻🌹🌻🌻🌹

بایگانی
نویسندگان
آخرین نظرات
logo-samandehi پایگاه اطلاع‌رسانی دکتر سعید جلیلی

۵۶۶۰ مطلب توسط «Correspondent: Ali Bagheri Kakash» ثبت شده است

به گزارش سایت رسمی فدراسیون فوتبال بر اساس حکم کمیته انضباطی در خصوص تخلفات بازی دو تیم تراکتور تبریز و پرسپولیس تهران از هفته بیست و هشتم لیگ برتر که در ورزشگاه یادگار امام تبریز در حال برگزاری بوده و در دقیقه ۷۱ ناتمام باقی ماند کمیته انضباطی با توجه به مجموعه اوراق و محتویات پرونده، گزارش‌های کتبی داور مسابقه و نماینده فدراسیون همچنین اظهارات نمایندگان دو باشگاه و لوایح دفاعیه به شرح ذیل اتخاذ تصمیم نمود؛

۱ - در خصوص تخلفات باشگاه تراکتور تبریز مبنی بر پرتاب اشیاء (اعم از از سنگ و بطری آب)، استعمال لیزر و استفاده از الفاظ موهن از سوی تماشاگران منتسب و همچنین نقض اصول کلی رفتار از طریق ورود بیش از حد تماشاگران به ورزشگاه با عنایت به اینکه به موجب مواد ۸۴ و ۸۵ و ۸۶ از مقررات انضباطی مصوب ۱۳۹۷ باشگاه میزبان متعهد و مکلف می‌باشد تا بر اساس مقررات راجع به برگزاری مسابقات کلیه مقدمات لازم برای برگزاری مسابقه مطابق با استاندارد‌های امنیتی را فراهم نماید و صرف نظر از اینکه اعمال و رفتار خلاف قانون تماشاگران عمدی بوده یا غیر عمدی و یا اینکه ناشی از عدم سازماندهی مناسب مسابقه باشد باشگاه میزبان مسئول هرگونه اعمال و رفتار تماشاگران و مسئول برقراری نظم و امنیت درون و بیرون ورزشگاه قبل از مسابقه حین مسابقه و بعد از مسابقه می‌باشد در نتیجه به لحاظ مسئول تشخیص دادن باشگاه در نیمه تمام ماندن مسابقه از دقیقه ۷۱ به بعد به دلیل عدم وجود امنیت کافی در برگزاری ادامه آن مستند به مواد ۵۱ و ۶۲ مقررات انضباطی ضمن بازنده اعلام نمودن این باشگاه با نتیجه سه بر صفر در بازی موصوف به پرداخت مبلغ ۳ میلیارد و پانصد میلیون ریال جریمه نقدی و همچنین با لحاظ ماده ۱۱۸ مقررات انضباطی به محرومیت از حضور تماشاگران در دو مسابقه در ورزشگاه خانگی که یک جلسه به مدت یک سال تعلیق میگردد با احتساب و محرومیت تحمل شده ناشی از دستور موقت مورخ ۳۱/۲/۱۴۰۱ محکوم می‌گردد و با صدور این رای از دستور موقت مذکور رفع اثر می‌شود و چنانچه تماشاگران منتسب به این باشگاه در مسابقات آتی در ورزشگاه خانگی مرتکب تخلف گردند محرومیت تعلیقی نیز به اجرا در خواهد آمد.

۲ - در خصوص تخلف آقای امید عالیشاه بازیکن تیم پرسپولیس مبنی بر تحریک عمومی مستند به ماده ۶۰ مقررات انضباطی نامبرده با رعایت ماده ۹۴ این مقررات به لحاظ فقدان سابقه انضباطی به دو جلسه محرومیت از همراهی تیم خود در مسابقات رسمی که یک جلسه آن به مدت یک سال تعلیق میگردد و نیز پرداخت مبلغ ۶۰۰ میلیون ریال جریمه نقدی محکوم می‌گردد.

۳ - در خصوص تخلف آقای سعید آقایی بازیکن پرسپولیس مبنی بر بدرفتاری در مقابل اشخاصی غیر از مقامات رسمی مسابقه نامبرده مستند به ماده ۵۴ مقررات انضباطی به پرداخت مبلغ سیصد میلیون ریال جریمه نقدی و یک جلسه محرومیت تعلیقی از همراهی تیم خود در مسابقات رسمی که مدت تعلیق یک سال می‌باشد محکوم می‌گردد.

 

۴ - آقایان محمد مسلمی پور و حامد پاکدل بازیکنان تراکتور و پرسپولیس مبنی بر بدرفتاری در مقابل یکدیگر مستند به ماده ۵۴ مقررات انضباطی هر یک از نامبردگان با رعایت ماده ۹۴ مقررات مذکور به پرداخت مبلغ ۰۰۰/۰۰۰/۲۵۰ میلیون ریال جریمه نقدی محکوم می‌گردند همچنین به لحاظ سوابق تخلفات مشابه از سوی تماشاگران هر دو تیم از جمله موضوع دادنامه شماره ۴۰۸ مورخ ۱۲/۱۲/۱۳۹۸ این کمیته و به منظور پیشگیری و جلوگیری از تکرار وقایع و تخلفات مشابه و شدیدتر در مسابقات پیش روی دو تیم تراکتور و پرسپولیس و نیز به لحاظ وجود مسئولیت تضامنی باشگاه‌های این دو تیم در قبال رفتار هواداران و بازیکنان خود مطابق ماده ۵۰ مقررات انضباطی، حکم بر انجام مسابقه‌های دو تیم مذکور در تمامی بازی‌های فصل آتی کشور اعم از لیگ برتر و جام حذفی در ورزشگاه‌های خانگی بدون حضور تماشاگران با رعایت ماده ۴۰ مقررات انضباطی صادر می‌گردد رای صادره قابل اجرا بوده و تماماً ظرف مدت هفت روز از تاریخ ابلاغ قابل تجدیدنظرخواهی نظر کمیته استیناف می‌باشد ضمناً رفتار ورزشی و انسان‌دوستانه آقایان ارطغرول ساغلام سرمربی و مهدی کیانی بازیکن تراکتور و همچنین آقای رامین رضاییان بازیکن پرسپولیس در جهت کاهش تخلفات و جلوگیری از بروز حادثه و تلاش برای برگزاری بازی جوانمردانه قابل تحسین و تقدیر تشخیص داده می‌شود

 

 

Correspondent: Ali Bagheri Kakash

یک روزنامه لبنانی امروز (یک‌شنبه) از ورود یک کشتی صهیونیستی  برای استخراج گاز به میدان «کاریش» که منطقه مورد مناقشه با کشور لبنان است، خبر داد.  طبق گزارش روزنامه «النهار» لبنان، کار برای پشتیبانی از تثبیت موقعیت یک کشتی اسرائیلی تولید و ذخیره‌سازی گاز طبیعی مایع «ENERGEAN POWER» در میدان گازی کاریش آغاز شده است.  این روزنامه در گزارش خود افزود: «به موازات ورود این کشتی، مقدمات برای پهلوگیری دو کشتی دیگر در این منطقه در حال انجام است: کشتی اول برای اطفای حریق «Boka Sherpa» و دومی کشتی «Aaron S McCal» برای انتقال خدمه و کارگران».  در همین راستا «نجیب میقاتی» نخست وزیر لبنان به ورود این کشتی صهیونیستی به آب‌های منطقه‌ای لبنان و میدان گازی «کاریش» واقع در منطقه مورد مناقشه با این کشور جهت استخراج گاز طبیعی مایع واکنش نشان داده و گفت: تجاوز دشمن اسرائیلی به منابع آبی لبنان امری بی‌نهایت خطرناک است.  جنبش حزب الله لبنان نیز در ادامه به ورود  کشتی صهیونیست‌ها به میدان گازی «کاریش» که از خط ۲۹دریایی این کشور عبور کرده واکنش نشان داد و «محمود قماطی» یکی از اعضای شورای سیاسی حزب الله در این خصوص گفت: به اسرائیل اجازه نخواهیم داد که در منطقه مورد مناقشه، اقدام به اکتشاف گاز کند».  میشل عون، رئیس جمهور لبنان بعد از دیدار با «نجیب میقاتی» نخست‌وزیر این کشور از ستاد کل ارتش لبنان خواست که اطلاعات دقیقی و رسمی از این مسئله را در اختیار ریاست جمهوری قرار دهد تا اقدام مقتضی در این زمینه صورت گیرد. او همچنین تاکید کرد هر گونه اقدام یا فعالیت در منطقه مورد مناقشه به منزله تحریک و اقدام خصمانه است.  پیش از این نیز «میشل عون» رئیس‌ جمهور لبنان در صفحه رسمی خود در توییتر اعلام کرده بود که لبنان آمادگی لازم را دارد تا مذاکرات غیرمستقیم با رژیم صهیونیستی که برای تعیین مرز‌های دریایی مورد مناقشه است را از سر بگیرد.  با این وجود بسیاری از تحلیل‌گران معتقدند که هدف اصلی واشنگتن و تل‌آویو از مطرح کردن مذاکرات برای ترسیم مرز دریایی لبنان و فلسطین اشغالی بعد از چند سال، کشاندن لبنان به مسیر عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی بوده است. در واقع رژیم صهیونیستی طی ۱۰ سال گذشته بهره‌برداری‌های زیادی از منطقه مورد مناقشه با لبنان انجام داده و به اندازه لبنان نیازی به تعیین دقیق مرز دریایی ندارد و چه بسا اهداف دیگری را از این مذاکرات دنبال می‌کند. 

Correspondent: Ali Bagheri Kakash

وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی گفت: حداقل حقوق بازنشستگان، مجموع بازماندگان و از کارافتادگان کلی ۵۷ درصد افزایش یافت.  حجت‌الله عبدالملکی گفت: هیچ کدام از بازنشستگان تامین اجتماعی حقوق کم‌تر از ۵ میلیون و ۵۸۰ هزار تومان دریافت نمی‌کند و حقوق بازنشستگانی که از حداقل بالاتر هستند کم‌تر افزایش پیدا می‌کند و معوقات فروردین و اردیبهشت با حقوق تیر و مرداد پرداخت خواهد شد.  به گفته وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی، رقم ۶۵۰ هزار تومان برای کمک به بازنشستگان تامین اجتماعی پرداخت خواهد شد.  او گفت: حقوق کسی که ۳ میلیون و ۷۰۰ هزار تومان دریافتی داشته است با افزایش ۲ میلیون و ۳۰۰ هزار تومانی ۶ میلیون تومان دریافت خواهند کرد.اما کسی که ۱۱ میلیون تومان حقوق دریافت می‌کرده حقوقش یک میلیون ۶۰۰ هزار تومان بالا می‌رود.  بر اساس آمار سال قبل از مجموع جمعیت تحت پوشش سازمان تامین اجتماعی، ۳۷ میلیون و ۳۱۵ هزار و ۴۶۹ نفر بیمه شده و ۷ میلیون و ۲۰۹ هزار و ۵۴۲ نفر مستمری بگیر هستند.  طبق ماده ۹۶ قانون تامین اجتماعی سازمان مکلف است میزان کلیه مستمری‌های بازنشستگی، از کارافتادگی کلی و مجموع مستمری بازماندگان را در فواصل زمانی که حداکثر از سالی یکبار کمتر نباشد باتوجه به افزایش‌هزینه زندگی با تصویب هیات وزیران به همان نسبت افزایش دهد. 

Correspondent: Ali Bagheri Kakash

علی‌مردان‌خان متولد ١٢٧١ دهستان چنارود شهرستان چادگان استان اصفهان است که در سال ١٣١٣در شهر تهران و زندان قصر درگذشت. ازسرداران بختیاری ایران از ایل چهارلنگ بختیاری در منطقه چنارود فریدن استان اصفهان بود که با ارتش رضاشاه درگیری داشت. علی مردان خان در سال ۱۳۰۸ تا ۱۳۱۳ به مدت ۵ سال مبارزه مسلحانه داشت وی از طایفه مَمصالح یا محمود صالح بود که این طایفه از شش تیره بنام‌های: اُورَش، مُمجِلاردین (محمدجلال الدین)، آل دَویت (عالی داوود)، آدِگار، قُلی و کافِلی تشکیل شده‌است.

 

 

 

زندگینامه

 

علیمردان خان در آن زمان در منطقه‌ای که هم اکنون در شمال غرب استان اصفهان و در شهرستان فریدن قرار دارد، در روستایی به نام چهل چشمه زندگی می‌کرد. همچنین بنا‌هایی در روستای اورگان بنا کرد که امروزه به عنوان یک بنای دولتی در این روستا مورد استفاده قرار می‌گیرد. اما این روستا‌ها در منطقه‌ای واقع شده که ان را می‌توان حد فاصله چهار لنگ و هفت لنگ نامید. در ضمن می‌توان اشاره کرد که طایفه ممصالح این مکان را به عنوان ییلاق خود انتخاب کرده و در زمستان‌ها به گرمسیر سردشت خوزستان مهاجرت می‌کردند.

علی مردان خان فرزند علیقلی خان چهارلنگ پسر محمد علی خان اوّل (که در سال های۱۲۶۷ تا ۱۲۷۱ ه‍. ق. علیه حکومت ناصرالدین شاه قاجار به مبارزه برخاست) پسر الله کرم خان پسر محمد حسین خان پسر ابدال خان (رهبر قیام بختیاری بر علیه آقامحمدخان قاجار در سال۱۱۹۹ ه‍. ق) و از نوادگان علیمردان خان اول (نایب السلطنه ایران بعد از نادرشاه و قبل کریم خان زند) از طایفه محمود صالح یکی از شاخه‌های بزرگ چهارلنگ بود. مادرش بی بی مریم، معروف به سردار مریم بختیاری دختر حسینقلی خان ایلخانی بختیاری بود. بی بی مریم در جنگ اول جهانی که بخش‌هایی از ایران اشغال و زیر نفوذ نیرو‌های استعمارگر روسی و انگلیسی قرار گرفته بود؛ علیه نیرو‌های اشغالگر روس و انگلیس قیام کرد.

پدرش در بین طوایف زیادی از چهارلَنگ و در بین هفت لَنگ‌ها نیز جایگاه خاصی داشت و مادر شجاعش بی‌بی فاطمه به سردار فاطمه بختیاری شهرت داشت. بی‌بی فاطمه فرزند یکی از سران بختیاری بود که به دست پسران ناصرالدین شاه (سلطان مسعود میرزا ملقب به ظل‌السلطان) کشته شد.

 

 

 

دوران جوانی و فعالیت سیاسی

 

پدرش در جوانی در اثر توطئه‌ای فامیلی وفات یافت. علیمردان خان، کودکی خود را نزد مادر بزرگ مادریش بی بی فاطمه چهارلنگ کیانرثی (دختر علیرضا خان کیانرثی عموزاده محمدتقی خان چهارلنگ اولین ایل خان مقتدر بختیاری و از نوادگان دختری علیمردان خان چهارلنگ محمودصالح (نایب السلطنه)) و همچنین دایی‌های خود علیقلی خان سردار اسعد و خسروخان سردار ظفر گذراند و به مکتب رفت. در جوانی، از سواران بختیاری در قیام مشروطه بود. در سال ۱۳۰۲ خورشیدی بعد از مجزا شدن طوایف چهارلنگ از هفت لنگ به همراه برادر خود محمد علی خان به عنوان رؤسای این طایفه تعیین گردیدند. علیمردان خان پس از چندی علیه دولت رضاشاه شورید و بختیاری و شمال خوزستان را تصرف کرد، اما نهایتاً با تهاجم ارتش و پا در میانی دیگر خوانینِ بختیاری پس از یکسال جنگ در قهفرخ،  فرخ شهر کنونی حاضر به صلح و تسلیم شد و به زندان قصر منتقل گردید.

 

 

 

مرگ

 

سرانجام در سپیده دم سال ۱۳۱۳ خورشیدی و برخلافِ امان نامه‌ای که رضاشاه صادر کرده بود در برابر جوخه اعدام قرارگرفت.

مرگ علیمردان خان تأثیر زیادی بر ایل بختیاری گذاشت تا حدی که دلیری‌های او در میدان جنگ به میانِ مثل‌ها و شعر‌های بختیاری نیز راه یافت و آهنگسازان برای او ترانه شیرعلیمردان را ساختند.

 

 

Correspondent: Ali Bagheri Kakash

علی‌قلی‌خان بختیاری معروف به سردار اسعد بختیاری در ۱۲۳۶ خورشیدی در جونقان چهار محال بختیاری دیده به جهان گشود. در کتاب تاریخ بختیاری در شرح احوالات وی چنین آمده است: «…علیقلی خان سردار اسعد، چهارمین فرزند حسینقلی خان ایلخانی کل بختیاری است… در سال ۱۲۷۴ ق/۱۸۵۷ م. در قشلاق بختیاری متولد شد» پدر سردار اسعد «حسینقلی خان ایلخانی» از رجال متنفذ دوران قاجاریه و ایلخان بزرگ بختیاری بود که توانست با متحد کردن طوایف مختلف بختیاری به قدرت و موقعیت بزرگی در آن روزگار دست یابد.(۱)

 

سردار اسعد در کودکی به تعلیم زبان فارسی و عربی پرداخت و در دوران جوانی برای سیاحت به هندوستان و مصر رفت. سپس عازم پاریس شد و ۲سال در آنجا ماند، شاید نخستین جرقه های فعالیت های سیاسی و اجتماعی وی در این دوران زده شد و در این مدت با فرهنگ و تمدن اروپایی آشنایی بیشتری یافت. وی در پاریس و در دانشگاه سوربن در رشته کارشناسی علوم سیاسی فارغ التحصیل شد. مهدی ملک زاده مورخ و از رجال مشروطیت در کتاب انقلاب مشروطیت ایران در خصوص تاثیر اندیشه و شخصیت سردار اسعد در فتح تهران می نویسد: سردار اسعد به اروپا مسافرت کرد و در پاریس پایتخت فرانسه که در آن موقع مهد تمدن و آزادی و اندیشه های تازه و نوین بود، اقامت گزید و در اندک مدتی جذب افکار مترقی و آزادی خواهانه اطرافیان خود شد. چرا که از تجربه تلخی که از دوران استبدادی به خاطر داشت از صمیم قلب آرزو می کرد که روزی ایران از زیر یوغ استبداد رها شده و بتواند به یک آزادی واقعی و عدالت اجتماعی دست یابد. (۲)

 

سردار اسعد و حضور بختیاری‌ها در انقلاب مشروطه

 

خوانین بختیاری در خلال سال‌های ۱۲۸۴-۱۲۹۰ خورشیدی (۱۹۰۵-۱۹۱۱م) در یک مسیر مهم و پرتشنج گام گذاشتند و رهبری جنبش مشروطیت ایران را بر عهده گرفتند. محمدعلی شاه نه تنها در تهران به مخالفت با اساس مشروطه برخاست بلکه به حکام شهرهای تبریز و دیگر شهرهای مهم چون اصفهان و رشت و غیره، دستور داد تا با آزادی خواهان و مشروطه طلبان مبارزه کنند. این رفتار باعث بروز فرصتی برای مردم اصفهان گردید. آنها که سال ها از ظلم و ستم ظل السلطان که قریب ۳۸ سال بر آن شهر حکومت داشت به ستوه آمده بودند در ۱۲۸۶ خورشیدی علیه ظلم و ستم ظل السلطان و قاجارها قیام کردند تا وی مجبور شود به ناچار از مقام خود استعفا دهد. همچنین در  ۱۲۸۸ خورشیدی که محمدعلی شاه قاجار مجلس را منحل کرده و بیشتر افراد وطن‌پرست و سردمداران مشروطیت را کشته و برخی را به زندان انداخته و از انتشار روزنامه­‌ها جلوگیری می ­کرد، بختیاری­ ها به تدریج نقش فعال و پر رنگ­ تری در جنبش مشروطیت بر عهده گرفتند. (۳)

 

این وقایع سرآغازی برای تصمیم آزادی‌خواهان و مشروطه‌طلبان شد تا با عزیمت به تهران، دست به سرنگونی محمدعلی شاه بزنند. بنابراین این اقدامات محمدعلی شاه موجب شد که سراسر ایران دچار آشوب، ناآرامی و اغتشاش شود. در این زمان برخی از خاندان بختیاری­ ها مانند حاج علی‌قلی‌خان سردار اسعد و برادرانش به حمایت از مشروطیت برخاسته و کمر همت به سرنگونی استبداد محمدعلی‌شاه بستند. سردار اسعد که هنگام به توپ بستن مجلس و آغاز استبداد صغیر در فرانسه اقامت داشت و در طول اقامت خود در آن‌جا با افکار مترقی آشنا شده بود به شدت از برقراری نظام مشروطه حمایت می‌کرد.

 

بنابراین برای جمع‌آوری قشون راهی سرزمین بختیاری شد و در ۱۶ اردیبهشت ۱۲۸۸خورشیدی در میان استقبال پرشور مردم و با سپاهی از بختیاری به اصفهان وارد شد. این همان سپاهی بود که می بایست، چندی بعد برای فتح تهران می رفت.(۴) سردار اسعد هدف خود از فتح تهران را برپایی آزادی و دموکراسی و این حرکت را خواست مراجع و علمای نجف و مشروطه خواهان اعلام کرد. در کتاب تاریخ ایران نوشته حسن پیرنیا در خصوص فتح اصفهان و تهران به دست بختیاری ها آمده است. «علیقلی خان سردار اسعد از روسای روشنفکر این طایفه [بختیاری] که در فرنگستان بود به اصفهان آمد و به دستیاری صمصام السلطنه، اصفهان را از دست قوای دولتی گرفت و ملیّون از چند طرف به عزم فتح تهران و برانداختن شاه عازم پایتخت شدند و در جنگ مختصری که در قریه بادامک نزدیک کرج اتفاق افتاد، قوای قزاق و سیلاخوریِ حامیان شاه را شکست دادند و در  ۲۳ تیر ۱۲۸۸ خورشیدی وارد تهران شدند.»(۵) در همین زمان، از شمال ایران نیز نیروهای مجاهدین راهی تهران شده و در ۲۲ تیر ۱۲۸۸ خورشیدی وارد شهر شدند. محمدعلی شاه که تاب مقاومت نداشت، همراه با ۵۰۰ تن از مرتجعین به نام دولت قاجار، سران و امیر بهادر جنگ، بستگان و سربازان به سفارت روس در محله زرگنده تهران پناهنده شد. (۶)

 

پس از فتح تهران، ملیون محمدعلی‌شاه را از سلطنت خلع و فرزند خردسالش احمدشاه را به جای او نشاندند، بار دیگر مشروطیت احیا شد اما محمدعلی‌شاه پس از برکناری بیکار ننشست و برای بازپس‌گیری تاج‌ و تخت خود با حمایت و تجهیز روس‌ها و شاهزاده سالارالدوله به همراه نیروهای اجیر شده چندین بار به تهران حمله کرد اما حملات آنها با مقاومت سرسختانه بختیاری‌ها و دیگر مجاهدین با شکست مواجه شد. سرانجام، وقتی صمصام‌السلطنه‌ بختیاری برای سر شاه مخلوع جایزه تعیین کرد، محمدعلی‌شاه برای همیشه از ادعای سلطنت دست کشید و به روسیه پناه برد. از این زمان به بعد بختیاری‌ها به عنوان نیروی ملی مورد توجه و تقدیر قرار گرفتند و نمایندگان مجلس شورای ملی با تصویب مصوبه‌ای به شکلی رسمی از فداکاری‌های ‌این ‌ایل ‌تجلیل‌ کردند. بعد از فتح تهران، عده‌­ای از سواران با رؤسای خود در تهران ساکن شدند و برخی از آنها مناصب مهم کشوری را به دست آوردند، برای نمونه سردار اسعد به وزارت داخله و جنگ رسید و نجفقلی خان صمصام السلطنه بر کرسی صدارت تکیه زد. در واقع خوانین بختیاری با حمایت از مشروطیت و شرکت در فتح تهران از نیرویی ایلی و محلی به قدرتی ملی تبدیل شدند. بنابراین سردار اسعد بختیاری در نهضت مشروطه خدمات غیرقابل انکاری انجام داد و بدون شک بدون حرکت وی و سپاهش به تهران محمدعلی شاه سرنگون نمی ­شد. به عبارت دیگر اگرچه سرنگونی محمدعلی شاه محصول همکاری تمام آزادی خواهان در تبریز، رشت و دیگر مناطق ایران بود اما بختیاری­ ها و به ویژه سردار اسعد نیز نقشی تعیین کننده در این میان داشتند.

 

سردار اسعد چهره ای فرهنگ دوست و روشنفکر

 

همانطور که در بالا گفته شد، سردار اسعد پس از فتح تهران مدتی به وزارت داخله و در حدود یک سال به وزارت جنگ منصوب شد و اصلاحاتی در قشون وزارت جنگ انجام داد اما خیلی زود برای همیشه با مناصب دولتی خداحافظی کرد و نماینده افتخاری مجلس شورای ملی شد. در واقع وی علاقه‌ای به مناصب دولتی و حکومتی نداشت و تنها هدفش از فتح تهران نه به خاطر رسیدن به پست و مقام، بلکه او طرفدار برقراری آزادی، مشروطیت و قانون گرایی در کشور بود. او که آزادی، قانون گرایی و پیشرفت و توسعه را در ممالک آزاد اروپایی دیده و تجربه کرده بود، اشتیاق زیادی داشت تا وطنش از این نعمات و برکات آن بهره‌مند شود.

 

این چهره فرهنگ دوست و روشنفکر به فعالیت های علمی و پژوهشی و توسعه علوم و فنون علاقه زیادی داشت و کتاب‌های متعددی را تالیف و ترجمه کرد، اگرچه به علت ضعف قوه بینایی نتوانست نویسندگی را ادامه دهد اما به حمایت و تشویق همه جانبه مادی و معنوی نویسندگان و مترجمان پرداخت. او نویسندگان و مترجمان برجسته کشور را به جونقان زادگاه خود در چهار محال و بختیاری فراخواند و به تالیف و ترجمه گماشت و به کمک آنها توانست کتاب های مهم و تاثیرگذاری مانند  تاریخ بختیاری، تاریخ حمیدی، دختر فرعون، عشق پاریس، غاده‌الانگلیس، هانری سوم، هرمس مصری و...را ترجمه و تالیف کنند. بنابراین وی به عنوان چهره ای فرهنگ دوست و روشنفکر خدمات شایانی را در عرصه های فرهنگی و اجتماعی به ثمر رساند. ادبا و بزرگان تاریخ معاصر ایران از جمله علامه قزوینی، علامه دهخدا، ملک الشعرا بهار، وحید دستگردی، دکتر مهدی ملک زاده (فرزند ملک المتکلمین) و… از شخصیت ممتاز وی تجلیل کردند.

 

اما در کنار فعالیت‌های علمی و پژوهشی یکی دیگر از دل مشغولی‌های سردار اسعد مسایل فرهنگی و آموزشی بود. ساخت و تاسیس مدارس نوین به سبک اروپایی جهت تعلیم و تربیت کودکان ایرانی مهمترین مساله‌ای بود که ذهن سردار اسعد را به خود مشغول ساخته بود. به همین دلیل وقتی که دولت مشروطیت به پاس خدمات صادقانه و زحمات بی‌دریغ وی در سرنگونی استبداد و برقراری مشروطیت و آزادی مبلغ ۵۰۰ تومان (سالیانه ۶۰۰۰ تومان) که در آن روزگار مبلغ هنگفتی به حساب می‌آمد به عنوان حقوق و مواجب ماهیانه برای وی در نظر گرفت، او تصمیم گرفت تا از استفاده از این مبلغ صرف نظر کرده و تمام آن را جهت امر ترویج معارف، تاسیس مدارس و تعلیم و تربیت کودکان ایرانی اختصاص دهد. با این مبلغ چند مدرسه در تهران همچون مدرسه فرهنگ ساخته یا تعمیر شد اما چند سال بعد سردار اسعد نظر خود را تغییر داد و علاقمند شد تا این مبلغ خرج ترویج معارف و تعلیم و تربیت کودکان بختیاری در دهکرد (شهرکرد فعلی) شود. این فعال فرهنگی قبل از پیروزی مشروطیت در میان خوانین و روسای ایلات خود دبستانی به سبک جدید در جونقان روستای اربابی خود تاسیس کرد.

 

یکی دیگر از اقدامات وی این بود که پس از پیروزی مشروطیت نیز عده‌ای از نوجوانان فارغ التحصیل همین مدرسه را برای تکمیل تحصیلات به اروپا فرستاد. بدین ترتیب سردار اسعد از جمله افرادی بود که در پیشرفت و ترقی ایل بختیاری کوشش زیادی به عمل آورد. جلوگیری از نفاق و اختلاف میان خان‌های بختیاری و برقراری صلح و اتحاد میان آن‌ها، برافکندن آداب و رسوم کهنه و خلاف شرع و عرف همچون ارث ندادن بختیاری‌ها به دختران و جلوگیری از تحمیل مخارج گزاف بر دوش خانواده‌های صاحب عزا و عروسی از جمله کوشش‌ها و اقدامات این رجل برجسته بود که نشان از عقل و دانش و ذهن تحول‌خواه و نوگرای وی داشت. بی تردید سردار اسعد شخصیتی آزادی خواه، وطن پرست و بیگانه ستیز بود و علاوه بر اینکه در پیروزی مشروطیت نقش اساسی داشت، در تاریخ و فرهنگ ایران زمین و سرزمین بختیاری نیز نقش ارزنده ای ایفاء کرد.

 

وفات

 

این شخصیت اثرگذار بر تاریخ مشروطیت که سال‌ها از بیماری چشم رنج می‌برد در اواخر عمر کاملاً نابینا و خانه‌نشین شد تا اینکه سرانجام در دوم آبان ۱۲۹۶خورشیدی در تهران دیده از جهان فروبست پیکر او در تکیه میرفندرسکی گورستان تخت فولاد اصفهان در کنار آرامگاه پدرش حسین قلی خان ایلخانی به خاک سپرده شد.

 

منابع

 

۱- سردار اسعد بختیاری، تاریخ بختیاری تهران، انتشارات اساطیر، ۱۳۷۶، ص  ۴۲۷  

 

۲- تاریخ انقلاب مشروطیت ایران –مهدی ملک زاده، انتشارات سخن، ۱۳۸۷، ص ۲۵۶

 

۳- گارثویت، جن. رالف، بختیاری ها در آینه تار یخ، ترجمه مهراب امیری، تهران، انتشارات آنزان، ۱۳۷۵ صص ۲۵۲-۲۵۴.

 

۱. دانشور علوی، نورالله، تاریخ مشروطه ایران و جنبش وطن پرستان اصفهان و بختیاری، کتابخانه دانش، ۱۳۳۵، ص۶۴.

 

۴- حسن پیرنیا(مشیرالدوله)، تاریخ ایران، تهران، چاپ دهم، نشر نامک، ۱۳۷۹، ص ۷۳۵ 

 

۵- گارثویت، جن. رالف، بختیاری ها در آینه تار یخ، ترجمه مهراب امیری، تهران، انتشارات آنزان، ۱۳۷۵، ص ۲۷۱.

 

 

Correspondent: Ali Bagheri Kakash

 

سه سند زیر که به طور جداگانه در زمان های متفاوت به وسیله افراد گوناگون نوشته شده اند، حاوی تائید جنایات امیراحمدی و قشون شاه در سال های 1303 تا 1306 و بعد از آن در لرستان است. امیراحمدی از قزاقان اوایل روزگار رضا خان بود که به فرماندهی رضا شاه برای سرکوب و به اصطلاح برقراری امنیت در آن زمان به لرستان گسیل شده بود.

 

 

 

سه سند زیر که به طور جداگانه در زمان های متفاوت به وسیله افراد گوناگون نوشته شده اند، حاوی تائید جنایات امیراحمدی و قشون شاه در سال های 1303 تا  1306 و بعد از آن در لرستان است. امیراحمدی از قزاقان اوایل روزگار رضا خان بود که به فرماندهی رضا شاه برای سرکوب و به اصطلاح برقراری امنیت در آن زمان به لرستان گسیل شده بود. مفاد این سه سند همه بر جنایات امیراحمدی دلالت دارند. نویسندگان یا گویندگان این نوشته ها، هیچکدام از نوشته و یا اظهار نظرهای یکدیگر اطلاعی نداشته اند. این سه سند عبارتند از: 1) متن و مفاد تلگراف هائی که سرتیپ محمد شاه بختی و امیراحمدی و یا دیگر افراد نظامی آن زمان در لرستان به فرمانده خود مخابره کرده اند، می باشد، 2) مشاهدات ویلیام داگلاس، رئیس دیوان عالی کشور آمریکا که در سال های 1329 به لرستان مسافرت نموده و 3) اشارات قمرالملوک وزیری در مصاحبه خود با ملوک ضرابی در رابطه با هدیه خونینی که امیراحمدی از غارت مردم لرستان به او اهدا کرده است. با این که جنایات امیراحمدی به کرات در تاریخ لرستان ثبت شده، اما در اینجا با قراردادن این اسناد درکنار یکدیگر برگ دیگری از کشتارهای هولناک امیر احمدی و قوای دولت مرکزی در دسترس قرار می گیرد که ثبت آن تاکنون بدین صراحت صورت نگرفته است. علیرغم وجود چنین اسنادی، هنوز اظهارات نظرات شفاهی مورخین لرستان و در کنار آن / کسانی که حضور ذهن تاریخی بر این حادثه داشته اند/ چنان کشتار دسته جمعی امیر احمدی از عشایر لر را به دیده تردید می نگرند. اسناد تاریخی / چه شفاهی و چه مکتوب آن / همیشه قابل احتجاج اند. احتجاجی که سعی در کشف حقیقت تاریخی و سرنوشت آدمیان روزگار گذشته دارند. سرکوب عشایر لرستان، همانند سرکوب دیگر اقوام ایرانی در جای جای تاریخ مکتوب ایران ثبت شده است. از روزگار حکومت حسنویه و هزار اسبی ها تا یورش تیمور گورکانی و کشتار شاه عباس صفوی و بیداد والیان قاجار و دنباله آن قتل عام زنان و کودکان بی گناه لر به وسیله سپهبد شاه بختی و امیر احمدی در روزگار رضا خان، یکی پس از دیگری، همه گواه بر سرکوب پیگیرانه این قوم است که توان دفاع خود را در مقابل بیداد طبقه حاکمه نداشته اند، می باشد. آنچه که مسلم است، مسئولیت چنین جنایت و آدم کشی ها همیشه به حساب "خیانت و شرارت" این اقوام "کوهستانی یاغی" واریز شده، قومی که هیچ وسیله دفاعی در مقابل نیروی سرکوبگر خود را نداشته اند.

 

بین سال های 1303 تا 1306 کشتار و سرکوب لرها بوسیله سرتیپ شاه بختی و امیراحمدی برگی دیگر از تاریخ کشتار دسته جمعی را در لرستان رقم می زند. اوضاع آشفته ایران بعد از انقلاب مشروطیت و خودسری های خوانین محلی در ایران و روی کار آمدن رضاخان و اعمال نیروی قهر و ارعاب نظامی و کشتار روستائیان بی پناه زیر لوای "برقراری امنیت" و "تمرکز قدرت مرکزی" در ایام رضا خان در اکثر ایالات و ولایات ایران با چپاول و غارت و خون ریزی های سراسری روبرو گردید. در چنین ایامی، سرتیپ شاه بختی و پس از او امیراحمدی برای "برقراری امنیت" در لرستان بیدادی روا داشتند که یادها و خاطرات آن جنایات هنوز هم در ترانه ها در اذهان مردمان این سرزمین باقی مانده است. شاه بختی از دوستان نزدیک رضاخان بود که در آن روزگار با درجه سرتیپی برای سرکوب و اسکان لرها به لرستان گسیل شده بود. وی پیش از این نیز در سرکوب عشایر قشقائی در منطقه شیراز و فرماندهی قوای جنوب و شکست در نبرد های فیروزآباد و سمیرم که هیچکدام به نتیجه ای نرسیدند نقش ویرانگرانه ی ایفا کرد. او پس از شکست فرقه دموکرات های آذربایجان و دولت پیشه وری در سال 1325 به مقام فرمانده نظامی آن ناحیه منتصب گردید و با اینکه درسال 1331 به دستور دکتر محمد مصدق بازنشسته  شد، اما دیری نپائید که پس از کودتای 28 مرداد به استانداری آذربایجان و سپس سالها تا هنگام، مرگ صندلی سناتوری مجلس سنا را تا سال 1340 در دست داشت.

 

امیر احمدی را در سال های سرکوب در لرستان، قصاب لر می خواندند، چه او خود در سخنرانی اش در بروجرد در سال 1303 "برانداختن نام لر را از صفحه لرستان" همه جا بر زبان می آورد و تأکید می کرد، "که این مرتبه به طوری قوای الوار را در هم خواهد شکست که بعدها قدرت جزئی حرکت نماند" ( روزنامه ایران، 12جوزا 1303، سخنرانی بروجرد، به نقل از عملیات لرستان/ اسناد سرتیپ محمد شاه بختی" ص18).

 

در کشتارها و اعدام های بی حد و حصر آن قشون از مردم لرستان، بجز اسناد پراکنده غیردولتی، مجموعه ای از تلگراف ها ویادداشت هائی که بوسیله سرتیپ محمد شاه بختی و همکاران او بین سال های 1303 تا 1305 به فرماندهان و یا زیر دستان خود ارسال شده، اسناد کمتری در دست است. کتاب عملیات لرستان، اسناد سرتیپ محمد شاه بختی، به بخشی از این حوادث که با کوشش کاوه بیات جمع آوری و حاوی 354 تلگراف و تعداد معتنابهی سند دست نویس است که همگی به مسائل جنگ و گریز، حمله و دفاع نیروی لرها و قوای دولتی را در مقابل یکدیگر اشاره می کنند. در لابلای این تلگراف ها واسناد، که گهگاه به جزئیات حملات و حالات روحی آحاد قشون مهاجم پرداخته، نکات در خور تأملی نیز دیده می شود. استفاده از هواپیما برای بمباران سیاه چادرها و استفاده از توپخانه و مسلسل نمونه های بارزی از متون این تلگراف ها و سندها است. تعداد این تلگراف ها نزدیک به سیصدتا است که چند نمونه از آنها را در اینجا می آوریم. از تلگراف 113 چنین خوانده می شود: "19ثور، 1303، کوه مدبه، مقام ریاست ارودی اعزامی لرستان دامت شوکته، محترماً به عرض می رساند در ساعت 10 و 30 دقیقه صبح سیصد نفر از الوار سه قسمت شده و به روز برج 3 و 4 می آیند الساعه مشغول جنگ می باشیم. نایب سرهنگ ولی آقا" [نایب سرهنگ ولی آقا همان نایب سرهنگ ولی آقا خان امیراحمدی است]. از تلگراف 119، "18 ثور، 1303 ( از کوه سفید چگنی کش) مقام محترم ریاست اردوی اعزامی لرستان دامت شوکته. خرم آباد راپرتاً عرض می شود بنده با عده به سنگرها که الوار بیرق زده بودند وارد شده. عده الوار در قله کوه قریب به سه هزار نفر متجاوزند. آتش توپخانه موثر. دو پست را تخلیه کردند. فرمانده بهادران 2، سلطان غلامحسین قویمی".

 

از تلگراف 123، "عده دشمن تقریبا مغلوب، امروز قریب 20 نفر تلفات گرفته شد، اول به فضل خدا، ثانیاً به اقبال ریاست محترم قلب الوار را در هم خواهم شکست. سید حسن رضوی، گروهان4". تلگرافی بعد از همین روز مخابره می شود که متن آن این است، "حضور مبارک ریاست محترم اردوی اعزامی لرستان دامت شوکته، محترماً معروض می دارد، الساعه قریب به محاصره هستیم و عده کافی نیست." تلگراف127، "قریب 50 نفر به عده الوار تلفات وارد آورده؟ الوار از جناحین قلعه فراری گشتند." تلگراف شماره 302 "حضرت امارت جلیله .... گرچه در ظرف این چند روزه اخیر الوار چند مرتبه در شب به استحکامات خط دفاعیه نظامیان از اطراف شهر و غیره حمله نموده اند، ولی جواب آن ها را با استقامت و اراده آهنین نظامیان فداکار داده و جز دادن تلفات سنگین نتیجه ای نگرفته اند. امیدوارم با تفضل الهی و متکی بودن به شانس حضرت اجل، با تشریف فرمائی به خرم آباد به هر قیمت شده بتوانم شهر را در مقابل هجوم دشمن نگاهداری نموده و با یک جبهه باز و افتخارات سربازی به زیارت امیر محبوب موفق گردیده ..." از تلگراف شماره 313، "حضرت امارت جلیله ... در تعقیب نمره 1790 محترماً معروض می دارد لیله گذشته از طرف دشمن تعرضاتی به استحکامات نظامیان به عمل نیامده از قرار اطلاعات واصله طیاره ای که صبح به طرف خرم آباد آمده بود به چادرهای دیرک وند ها یک بمب انداخته بود و در پانصد قدمی جلوی خانه آن ها منفجر گردیده فوق العاده اسباب وحشت الواررا فراهم داشته است. مستدعی است قدغن فرمایید موقعی که آئرپلان طیران می نماید در بالای سر دشمن پرواز خود را یک اندازه ادامه داده و آنها را مرعوب نماید. زیرا طیران آئرپلان هر چه زیادتر باشد توحش الوار بیشتر خواهد بود، چنانچه چند عدد بمب نیز بتواند در میان چادرهای آن ها بیاندازد بی نهایت مورد استفاده است و فوق العاده دشمن را متوحش و پریشان خواهد نمود ..." .

 

در بخشی از سند "وقایع یوم 24 آذر ماه 1306" چنین می خوانیم: "طیاره امروز صبح نیز در فضای رومشکان و سرطرهان پرواز نموده مقداری بمب برای متمردین قسمت شرقی رومشکان پرتاب نمود" (عملیات لرستان ص 249). در گزارش دو روز بعد خوانده می شود، "یک فروند طیاره مطابق دستوری که بدواً داده شده بود به فضای سراب فرخ آباد آمده و فرود آمد. بدواً به طرف رومشکان و پران پری رفته موقع اشرار را بمباران نمود" ( همانجا، ص250). از گزارش "وقایع 22 دی ماه 1306" خوانده می شود، "در ساعت دو و نیم صبح یک فروند طیاره به موجب دستوری که لیله گذشته صادر شده بود با هشت بمب حرکت نمود موقع اشرار را در کبیرکوه کنار صیمره بمبارد نمود. راپرت داد که دو بمب خیلی خوب اصابت کرده و چهاربمب دیگر درمیان چادرهای اشرار محترق شده، دو بمب دور افتاده است" ( همانجا، ص274).

 

 مدت سرکوب و دستگیری تعدادی از سران عشایر لر و اعدام آنان سه سال بدرازا کشید. در این سه سال ، همانگونه که بخشی از اسناد بالا نشان می دهد، بمباران هوائی موجب وحشت سیاه چادر نشینان ها شده و کشتار تعداد زیادی زنان و کودکان بی گناه را در کنار خود به دنبال آورد. بازتاب این قتل و عام ها، علی الخصوص جنایات امیر احمدی که تأثیر ناگواری در اذهان عمومی برجای گذاشته بود، رضاخان را واداشت تا با تلگرافی مراتب استمالت خود را به صورت عفو عمومی از آن همه فاجعه که بر قاطبه لر روا شده بود ابراز دارد. در آن تلگراف چنین آمده است، "کلیه طوایف و ایلات لرستان جزو سکنه این مملکت و از فرزندان غیور و رشید ایران محسوب و با چشم پوشی از اعمال خبط و خطاهائی که مرتکب شده اند را عفو عمومی اعلام می دارد" (مجله پهلوی، 28 جوزا 1303 ص 5 به نقل از عملیات لرستان/ اسناد سرتیپ محمد شاه بختی ص 18).

 

 در بهار 1307 رضا شاه به لرستان سفر کرد. روزنامه شفق سرخ در تاریخ 27 تیر ماه همان سال چنین نوشت، "در طول اقامت رضاشاه در لرستان بسیاری از روسای لر مانند محمدعلی خان غضنفری، منصور خان بیرانوند و پسرش عزیز خان که در نتیجه سوء تفاهمات پیشین یاغی شده بودند، تأمین یافته و به خدمت نیروهای دولت در آمدند. روسای چگنی نیز به حضور شاه ..... عارض شدند که در زمان اردوکشی تعدیاتی نسبت به آن ها شده است و بی جهت اموالی از آن ها برده اند، فوراً امر فرمودند کمسیونی تشکیل، کلیه اموال حضرات چگنی را از مرتکبین مسترد داشته و روی صورت و سیاهه تا دینار آخر به صاحبانش برسانند و این اقدام بدون درنگ به عمل آمد و حقیقت در تاریخ لرستان بی نظیر است. به طوری که عدالت انوشیروانی در قلوب لرستانی ها اثر کرد که متوحش ترین سرکردگان و طوایف آن که به هیچ قول و قراری اطمینان حاصل نمی نمودند بلافاصله در خرم آباد حاضر شده و اسلحه خود را تسلیم کردند" ( به نقل از عملیات لرستان، ص207).

 

 

 

1. سند دوم، نوشته ویلیام داگلاس است. وی قاضی عالی رتبه و رئیس دیوان عالی آمریکا که دو بار در سال های 1949 و 1950 به چند کشور آسیائی مسافرت نمود و یادداشت ها و خاطرات این سفرها را در دو کتاب به نام های مالایا و سرزمین های عجیب با مردمانی مهربان در سال های 1951 در آمریکا به چاپ رسانید. بخشی از این یادداشت ها مربوط به زمانی است که وی در ایران اقامت داشت. مسیر حرکت وی سراسر کوه های زاگرس از ماکو تا شیراز و از بصره تا چالوس و بندرپهلوی [انزلی] و تبریز را در برگرفته که گاهی هم با انتخاب راه های فرعی قصبات و دهات دور دست را مورد بازرسی قرار داده است. دوبار مسافرت داگلاس هم از طریق تشریات آن زمان در ایران و هم از طریق رادیو مسکو با گمان ضد کمونیستی و جاسوسی برای ارتش آمریکا روبرو گردید که البته تاکنون، بعد از گذشت چندین دهه، واقعیت جاسوسی وی هنوز در بوته ابهام باقی مانده است. نویسنده کتاب گذشته، چراغ راه آینده، می نویسد، "ویلیام داگلاس قاضی عالی رتبه آمریکا که در شهریور ماه 1329 به ظاهر جهت "کوه نوردی و مطالعه گیاهان کوهستانی" و در حقیقت بررسی قدرت و موقعیت ایلات عشایر ایران از نظر انجام جنگ های پارتیزان در برابر حمله احتمالی شوروی به ایران آمده است ...".  داگلاس خود از همان زمان به این گونه افتراها واقف بود و می دانست که این اتهامات از جانب روس ها صورت می گیرد، از این جهت در مقدمه کتاب سرزمین های عجیب با مردمانی مهربان متذکر می شود که: "من متهم شده ام که یک کوهنورد پیر هستم. دست آورد این سفر دو کلکسیون از گل های وحشی بود یکی از سرزمین لبنان و دیگری از ایران که من آن ها را به موسسه اسمیتسونین (Smithsonian) در واشنگتن تقدیم داشتم". رادیو مسکو در سال های 1949 و 1950 او را به شیطان بزرگ ( (big devil و پسرش را که همراه او بود  شیطان کوچک (little devil) توصیف کرده و آنان را به جاسوسی برای ارتش آمریکا و توزیع اسلحه و مهمات جنگی در خاورمیانه برای جنگ های چریکی متهم کرد.

 

     بهر جهت، ویلیام داگلاس به عنوان کسی که در میان ایلات و دهات ایران کوشش می کرد تا نیروی انقلابی و پتانسیل توده دهقانی و همچنین علاقه و تنفر مردم از کمونیسم بخصوص دولت شوروی آن روزگار را دریابد معرفی شده است. وی در مقدمه همین کتاب می گوید : "انقلاب ها در آسیا در حال گسترشند، نیروهای کمونیست را درهمه جا خیلی فعال می دیدم". بدون دلیل نیست که فصل اول این کتاب را به وضعیت پیشروی کمونیسم در آسیا و چگونگی مقابله با آن احتصاص داده است. در مقدمه کتاب مالایا می گوید، "کمونیست آسیا را فرا گرفته است". وی راه حل مقابله با کمونیسم را اصلاحات ارضی می دانست. وی در همانجا از طغیان دهقانان بی چیز که هر لحظه ممکن بود طعمه خوبی برای کمونیسم باشند صحبت می کند. کیهان مورخ 22 شهریور1329 بخشی از گفتار داگلاس را که آن زمان در دانشگاه تهران ایراد کرده بود، می نویسد که گفته است: "اصلاحات ارضی فعلاً مهمترین مسئله و مشکل ایران است و وضع زندگی کارگران و کشاورزان املاک بزرگ مزروعی یکی از مهمترین عوامل نضج و نیروی جنبش انقلابی کمونیستی توده «حزب توده» به شمار می رود . .. باید به دهقانان زمین داد تا کمونیست فرصت نشو و نما نیابد ..." ( به نقل از گذشته، چراغ راه آینده است). داگلاس همین گفته ها را در ملاقاتی که با شاه داشت تکرار کرد. وی "در ملاقات با اعلیحضرت موضوع اصلاحات ارضی و طریق علاقمند کردن کشاورزان را به آبادی و عمران زمین مزروعی درمیان گذاشت" (باختر امروز30 شهریور1329). موضوع تبلیغ اصلاحات ارضی بمثابه آلترناتیو جنبش کمونیستی را آمریکا مستقیما در همان زمان با شاه در میان گذاشته بود. باختر امروز همانجا می گوید: "ممکن است اصولا یکی از شرائط کمک مؤثر آمریکا، اقدام دولت در اجرای رفرم های کشاورزی باشد." بهر روی، مشاهدات و تحلیل ویلیام داگلاس بر پایه ای است که می خواهد ضرورت اجرای اصلاحات ارضی در ایران و سایر مناطق خاور میانه را به عنوان راه مقابله با کمونیسم به اثبات برساند.

 

     ترجمه فصل دوازدهم کتاب سرزمین های عجیب با مردمانی مهربان به نام " قصاب لر" چند نکته درخور توجه دارد. گذشته از تبلیغات ضدکمونیستی و طرح اجرای اصلاحات ارضی به عنوان راه حل آن، اشاره به جنایات سپهبد امیر احمدی است که در آن روزگار به "قصاب لر" معروف بوده است. مشاهدات ویلیام داگلاس از لرستان و توضیحات وی از رفتار امیر احمدی که چند سالی پیش از ورود وی در لرستان مرتکب شده، ترجمان بخشی از جنایات هولناک ارتش رضا شاه بر روستائیان لرستان است. اجرای این جنایات را رضاشاه به خوبی میدانست، در اصل خود یکی از طراحان عمده چنین برنامه ای بود و نیازی نداشت که چشمانش را برروی آن ببندد.

 

 در این فصل از کتاب داگلاس، نمونه هائی از شقاوت و آدم کشی بی مانندی سخن می رود که نظیر آن را تنها می توان در جنایات "کانکیستادورها" (فاتحین اسپانیایی) در هنگام ورود به آمریکای جنوبی و مکزیک مطالعه کرد. به فرمان فرماندهان قوای ارتش در لرستان، کله اسیران را با شمشیر قطع می کنند و ورقه ای از آهن گداخته بر روی آن می گذاشته اند تا لحظه ای جلو فوران خون را بگیرد و مضروب مقتول بتواند لحظاتی قدم بزند. ناگفته پیداست که در لابلای این نوشته که محور اصلی آن بیشتر برای اثبات نظرات شخصی ویلیام داگلاس دور می زند، بعض نکات تاحدی قابل تردیدند. به طور نمونه، وقتی داگلاس در گفتگویش از زبان یک روستائی می نویسد، "ما از روسیه می ترسیم. ما می دانیم که شوروی دشمن خلق ماست" تا اندازه ای با آگاهی روستائیان لرستان در آن زمان در تعارض باشد. تبلیغات خصوصی و اهداف سفر ویلیام داگلاس نباید ما را از بیان پاره دیگری از واقعیات که در لابلای کتاب وی دیده می شود، به تردید وادارد. اگر تنها یک حقیقت در این گونه نوشته ها باشد، همانا بیداد ارتش رضاخانی و مزدوران قاتل اوست که هنوز خاطره های آن ها همانند ارتش "کانکیستادور" اسپانیا در مکزیک در اذهان نسل های بعد از خود از طریق شعر و موسیقی بر جا مانده است. قتل عام و تاراج ددمنشانه کلنل امیراحمدی را هم دیگران تائید کرده اند و این که او را با عنوان "قصاب لر" می شناسند از همین آدم کشی ها سرچشمه می گیرد که خود او هم بدان معترف بوده است. بهرجهت، ترجمه این فصل از کتاب داگلاس در ارتباط با نشان دادن این گونه جنایات است. در تائید پاره ای از گفته های داگلاس،‌ اشاره ای به خاطره ای از قمرالملوک وزیری خواهیم داشت. در این خاطره، قمرالملوک می گوید، یک شب با مرتضی خان نی داود (استاد تار) برای اجرای موسیقی به خانه سپهبد امیر احمدی دعوت داشتیم که در پایان گوشواره ای هدیه به قمر داده که پوست گوش روی آن بوده  و می گوید که امیر احمدی آن گوشواره را همراه مقداری دیگر از غارت لرستان با خود آورده بود. بهر جهت، در پایان نقل قول قمرالملوک مستقیماً ارائه خواهیم داد.  آنچه در زیر خوانده می شود، ترجمه فصلی از کتاب ویلیام داگلاس است. من این کتاب را در سالهای ١٩٧٤ در آمریکا خوانده بودم با این حال حدود ده سال پیش ترجمه فارسی آن را در این دیدم؛‌ بهر حال، ترجمه آن فصل را به این گونه در زیر می آورم.

 

 

 

2. قصاب لرستان - قسمتی از فقر شدید لرها به علت تاراج ارتش ایران از این قبایل است. این تراژدی به برنامه رضاشاه که به انقیاد آنان دست زد باز می گردد. رضاشاه افسر ارتشی بود که در نتیجه کودتای 1925 به تخت پادشاهی ایران زمین دست یافت. او چند کار بزرگ و خوب برای ایران انجام داد. یکی از آنان ساختن محل رامسر در کنار دریای خزربود که در بعضی از مناطق آن، جایگاه های زیبا و جالبی برای دهقانان دایر نمود. اعتبار کشف حجاب از چهره زنان مسلمان به او نسبت داده می شود. جاده ها، مدارس، انبارها، پارک ها، و دیگر برنامه ها آثاری است که از جانب او برای ملت بر جای مانده است. اما برنامه او بر علیه قبائل با قتل و غارت به پایان رسید. طرح او برای گسیختن گره های فئودالی بود، که آنان را از عادت کوچ نشینی خلاصی و بطور همیشگی در دهات اسکان داد و نهایتاً برای دستیابی به چنین کاری از تمام وسائل بهره می گرفت. تا چه اندازه رضاشاه شخصا در تراژدی که برای لرها اتفاق افتاد مسئول است پرسشی است قابل بحث. شاید او نمی دانست که ارتش او چکار می کند، شاید هم چشمهایش را می بست. اما یکی از شرم آورترین فصل های تاریخ به وسیله یکی از کلنل های او که در سراسر ایران به قصاب لر معروف شده بود به اجرا درآمد. در سال 1936 دولت تصمیم به احداث جاده شوسه ای از طریق لرستان نمود. لرها با این طرح به مخالفت برخاستند. بین قبائل و ارتش زد و خوردهائی درگرفت. گرفتاری هائی سراسر لرستان را فرا گرفت. یک ژنرال ارتش ایران در دره باریکی در چند مایلی جنوب خرم آباد که امروز با پلی سیمانی به همدیگر متصل می شود به وسیله چند لر مورد حمله قرار گرفت و کشته شد. لرها ابتدا به جانب شهر حرکت کرده و آن را اشغال و بعد قلعه "فلک الافلاک" را که با ستون های محکم بر صخره ای عظیم با چندید دهلیز که حدود 200 فوت و یا بیشتر از وسط شهر ارتفاع دارد، تصرف کردند. آنها جسور و شادمان بودند. اکنون بر قلب لرستان تسلط یافته اند. طرح رضاشاه این بود که قبائل را درهم فرو ریزد، رهبریت آنان را متلاشی و افراد قبیله را دوباره در سرزمینی که به شدت آسیب دیده بود اسکان دهد. یک کلنل جوان را از تهران به خرم آباد گسیل داد و حلقه محاصره نواحی اطراف را تنگ تر کرد. تدارکات و نیروهای امدادی برای ساکنین قلعه قطع گردید. مراحل فشار اختناق شروع شد. بعد از حدود یک ماه قلعه به تسخیر درآمد، رهبران لر که تعدادشان هشتاد نفر بود همگی اعدام شدند. افسری به من گفت "ما آنان را سه روز روی چوبه دار نگه داشتیم، ما می خواستیم مطمئن شویم که این کارها بر روی لرها تأثیر می گذارد".

 

بقیه ماجرا در رابطه با پیرمردی که حدودا هشتاد ساله بود اتفاق افتاد. من او را در لرستان، در وزش بادها، در کلبه ای که دیوارها و سقف آن را شاخه های بلوط پوشانده بود و تنها از یک سمت باز می شد، ملاقات کردم. من به آن کلبه رفتم تا پرسش هایی بکنم، اگر هم بشود عکس هائی از داخل آن کلبه بگیرم. با ورود من زنی که آنجا نشسته بود و در حال بافتن گلیمی بود برخاست و به سرعت از جانب در پشتی ناپدید گردید. مرد همچنان نشسته بود، با چهره ای درهم به من نگاه کرد و پرسید "آیا واقعا ضرورتی دارد که از این بدبختی ما عکس بگیری!" . در خستگی اش، در چهره نگرانش، نگاه پدرانه ای بود. در سیمای او وجاهت بود و در صدایش غرور. از ورود بی هنگام خود شرمگین و دست پاچه شدم. دوربینم را بستم و خواهش کردم اگر می توانم اجازه ورود به کلبه آنان را داشته باشم. پیرمرد بلند شد و با وقار، با دستش مرا دعوت کرد تا در کنار او بر روی فرشش بنشینم. درباره کوه ها، که در افق مغرب سربرافراشته بودند، صحبت کردیم، کوه هائی که گرگ ها، پلنگ ها، بزها، و بزهای کوهی در آنجا زندگی می کردند. در کوهپایه های آنها هرکس می تواند کبک و کبوتران وحشی را بطور فراوان ببیند. پیرمرد از اولین شکارهایش تعریف می کرد. او افسران ارتش آمریکا را در روزهای "برنامه خلیج" به یاد می آورد که برای شکار به اینجا آمده بودند و می گفت که چگونه در گردش هایشان به آنان کمک می کرده است. او به آمریکائی ها علاقه داشت. از ماهی های بزرگ رود خانه کشگان که از شمال غربی این منطقه سرچشمه می گیرد و از طریق خرم آباد به خلیج فارس می ریزد صحبت می کرد. پیرمرد ازهمه چیز سخن می گفت. لحظه سکوت فرا رسید. بالاخره آن سکوت را درهم شکستم تا از بدبختی ای که از آن چیزی گفته بود سئوالی بپرسم. او از فقر لرها، از نبودن مدرسه و دکتر، از کسانی که در زمستان گذشته از گرسنگی مرده بودند، سخن گفت. پیرمرد به سختی جسم و روحش را در کنار یکدیگر نگاه داشته بود. بلوط های تلخ جانش را نجات داده بودند. پرسیدم از امیراحمدی چه خبر؟ به حالت تمسخر به من نگاه کرد وسرش را تکان داد. واقعیت ماجرا به آرامی روشن شد، با او پیمان بستم و عهد کردم که هرگز هویت او را آشکار نخواهم کرد. بالاخره زمزمه ای بر لبانش جاری شد که:

 

"ما در فاصله ی نه چندان دور از همین جا چادر زده بودیم. بیست تا چادر بود و ما هم بیش از صد نفر بودیم. چندین هزار بز و گوسفند و صدها گاو و ده ها اسب داشتیم. تعدادی از جوانان ما که همراه خان در قلعه بودند همه کشته شدند. خوانین ما اعدام شدند. ارتش پیروز شد. نبرد مقاومت به پایان رسید. جاده ای که رضاشاه می خواست بسازد اکنون در حال ساخته شدن است. چند روز بعد، غباری از گرد و خاک سراسر دشت را فرا گرفت. سوارکاران چهار نعل می تاختند. همین که نزدیک تر شدند قشون ارتش را دیدم. کلنلی فرمانده آنان بود. آنها درست به سمت ما می آمدند. کلنل فرمان ها را صادر می کرد. سربازان از اسب ها پیاده شدند وشروع به تیراندازی کردند. کودکان در گهواره ها و تعدای هم در چادرهایمان بودند. سربازان هفت تیرهایشان را روی سر چند بچه گذاشتند و مغز آنان را متلاشی کردند. فریاد و فغان از همه چادرها برخاسته بود، همسرم از ترس در گوشه ای کمرش را خم کرده بود. من جلو او ایستاد. دو سرباز به سمت ما حمله آوردند. من چاقوئی به دست گرفتم. آن ها تیراندازی کردند، من به زمین درغلطیدم و از هوش رفتم. وقتی برخاستم همسرم درکنارم فروغلطیده بود. خون گرمش روی سینه من جاری می شد. او در اثر گلوله ای که بر سینه اش نشسته بود جان داد. من هم از ناحیه گردن تیرخورده و به حالت مرگ افتاده بودم. من تکان نخوردم زیرا کلنل و قشون او همچنان آنجا مانده بودند. آنها را از لابلای چشم های نیمه بسته ام می دیدم. ممکن است شما گفتار مرا باور نکنید که چه دیده ام. اما به نمک این خانه قسم می خورم که این ها عین حقیقت است . سکوت طولانی بود تا این که پیرمرد بار دیگر گفتارش را ادامه داد. وزش باد، گرد و خاک اطراف کلبه را به حرکت درآورده بود. یک مارمولک برای چندین دقیقه اطراف ما را بررسی می کرد. لحظه ای دیگر روی برگردانید و فرار کرد. چنان دوید که دست های جلویش از زمین بلند شدند که گوئی همانند پرواز یک هواپیمای بسیار کوچک بود. من و پیرمرد مارمولک را تماشا می کردیم تا این که در میان انبوهی از ریشه های شیرین بیان ناپدید گردید. لحظاتی دیگر پیرمرد رویش را به جانب من برگردانید و داستانی را که هنوز همانند کابوسی در اندیشه اش بر جای مانده بود برایم بازگو کرد.

 

 روش و ابزار تدارک کشتن و شکنجه در آسیا خیلی قدیمی و گوناگون است. می گویند که موی سبیل پلنگ را با غذا مخلوط کردن "شکنجه" خوبی است که باعث جراحت روده ای می شود و مرگ شکنجه آور را طولانی می کند. سم خوبی از سوسک تهیه می کنند که وقتی با قهوه نوشیده می شود مرگ حتمی را به دنبال خواهد داشت. مغولان کله شخص قربانی را با طنابی که به گردنش می بستند و آنقدر می پیچاندند تا سرش از تن جدا گردد. و یا آنقدر محکوم را بر روی زمین می کشاندند که نیمی از او بر جای میماند. گفته می شود که با ریختن قلع مذاب بر روی سر کله عریان چشم ها از حدقه بیرون می آید. از گرسنگی کشتن یک محکوم با زنجیر کردن او در دخمه های نیمه آب یک انتقام دردآور بود. آقا محمدخان یکی از سلاطین ایران که در کودکی اخته شده بود انتقام هولناکی از جامعه گرفت. یک بار دستور داد که سی هزار جفت حدقه چشم آدمی را برایش بیاورند و او خود شخصاً آنها را شمرد تا مطمئن شود که فرمانش به درستی اجرا شده است. لرها هم خود نیز ابزار شکنجه گوناگونی برای تنبیه ساخته بودند. تاریخ به یاد دارد که گاهی آنها محکوم را زنده زنده در آب داغ می جوشانده اند. اما رفتار این کلنل، همانگونه که پیرمرد برایم بیان کرد، بسیار تکان دهنده و هولناک بود.

 

 "کلنل فرمان داد تا چند جوانان را اسیر کنند. در همین زمان آتشی از ذغال و هیزم برافروخت. من بفوریت دریافتم که می خواهد چکار بکند. او ورقه آهن بزرگی داشت (ورقه ای با حدود هشت اینچ درازا، شش اینچ پهنا و یک چهارم اینچ ضخامت). این ورقه را به حدی داغ کرد تا قرمز شد. او به افرادش دستور داد که یکی از لرها را بیاورند. دو سرباز هر کدام یک سمت اسیر را نگه می داشتند. سرباز سوم با شمشیری پشت سراسیر قرار می گرفت. کلنل فرمان می داد. سرباز شمشیردار، شمشیر می زد. آن گاه که گردن اسیر قطع می شد، کلنل فریاد می زد "بدو" – کله بر روی خاک می افتاد. کلنل ورقه داغ شده را بر روی گردن بریده اسیر می گذاشت. مرد بی سر گام هائی بر می داشت و بر زمین فرو می غلطید. کلنل فریاد می زد: "بلندتر از این بیاورید تا بتواند بهتر از این بدود". لرها یکی پس از دیگری بی سر می شدند. دوباره و دوباره ورقه آهن گداخته بر روی گردن بریده ای قرار می گرفت. یک بار که کلنل ورقه آهن را دیر گذاشت، خون به اندازه پنج فوت در هوا فوران کرد".

 

پیرمرد برای اینکه لبانش را مرطوب کند مکثی کرد. "کلنل شرط بندی می کرد که چگونه این افراد بی سر می توانند بدوند. او و سربازان فریاد و نعره می زدند، قربانیان را تشویق می کردند که به طور احسنت وظایفشان را انجام دهند." پیرمرد آرام بود، همین که این خاطره در ذهنش زنده شد، خشمش طغیان کرد. پرسیدم، "در این نزاع چه کسی شرط بندی را برد؟" او پیش از این که پاسخی بدهد چند دقیقه سکوت کرد: "کلنل بهترین شرط را برد. فکر می کنم از بی سر کردن لرهائی که با سر بریده پانزده قدم می دویدند هزاران ریال برنده شد".

 

به نظر می رسید پیرمرد از بیان این حادثه بی رمق شده بود. او از سماور کهنه اش چای می ریخت و ما جرعه های چای را درسکوت سرمی کشیدیم. بعد از پایان چای پرسیدم "بعد از آن کلنل چکار کرد؟"

 

او همه موجودی ما، گوسفندان، بزها، گاوها، و اسب ها را برد. روز بعد هم ده ها کامیون آمدند، همه فرش ها، سماورها، سینی ها، جواهرات، لباس ها، هرچه که دارائی داشتیم به واگون ها ریختند و به وسیله ارتش به تاراج بردند". چه بر سر خودت آمد؟ "من خودم را به آب چشمه ای که در دره باریکی جاری بود، کشاندم و زخم هایم را شستم. دو شب، توان حرکت کردن را نداشتم، خیلی ضعیف بودم. برای تدفین مرده ها باز گشتیم. همه مردان و زنان و بچه ها کشته شده بودند. یک روح زنده هم برجای نمانده بود. لاشخورها قبل از من آنجا سررسیده بودند. پرسیدم: عاقبل کلنل چه شد؟ "آه ، کلنل؟ او به مقام ژنرالی ارتقاء پیدا کرد و بعد هم وزیر جنگ شد". آیا او هنوز زنده است؟  "خیلی خوب هم زنده است. او در تهران زندگی می کند. از غارتی که از دهکده های ما به تاراج برد، چندید کامیون را پر کرد. ده ها هزار بز و گوسفند دزیده شد. چگونه کلنل آن ها را میان سربازان خود تقسیم کرد، من نمی دانم. سهم ها از این غارت ها چگونه بود، من نمی دانم، اما کلنل این روزها خیلی ثروتمند است. او با این غارت ها صدها خانه خریده است". به همان صورت که کلمات از دهانش بیرون می آمد، در گفتارش نیز سرزنش بود: "امیراحمدی، قصاب!"

 

هنگامی که برای رفتن برخاستم، هنوز خورشید درحال نشستن بود. پیرمرد به گرمی با دست هایش مرا در آغوش گرفت و با همان حال عمیقاً به چشمان من خیره شد و از من اطمینان دوباره می خواست که شناسائی او را فاش نسازم. بعد از دقایقی گفت: "من یک ایرانی هستم، به کشورم علاقه دارم. با کمال خوشروئی جانم را برای آن می دهم. اما از ارتش تنفر دارم. خداوند در وقت خودش تلافی آن را در می آورد". چشم هایش را پائین انداخت و بعد از مدتی به بالا نگاه کرد، شعله ای در چشمانش بود. "ما از روسیه می ترسیم. می دانیم که شوروی دشمن خلق ماست. اما ما هم در این میان حق خود را داریم" .

 

من امیراحمدی را در یک گاردن پارتی در تهران ملاقات کردم. او قدی خپل و اندامی راست داشت و سنش در حدود مردی به اوایل شست سالگی می ماند. او به زبان های فارسی، روسی و ترکی تکلم می کرد. در ارتش قزاق روسیه تعلیم دیده بود. او هنوز بعضی از حرکات تکبرآمیز وترسآور خود را حفظ کرده بود. این نکته را در یکی از گفتارهای بیهوده اش به وضوح بیان کرد. خانمی از او پرسید که : "رابطه شما امروزه با مردم لرستان چگونه است؟" وی در پاسخ جواب داد: "آه، من به یک کلمه خانه داری تبدیل شده ام، آن ها خیلی به من فکر می کنند". او، همان لحظه که می خندید و دندان های طلایش را نشان می داد گفت: "وقتی در لرستان بچه ای گریه می کند مادرش می گوید: ساکت! و گرنه امیراحمدی تو را خواهد برد".

 

 

 

4 -  سند دیگری که مستقلا به جنایات امیراحمدی اشاره می کند، متن بخشی از مصاحبه قمرالملوک وزیری خواننده دوران رضاشاه است. وی دریکی از شب نشینی های خود در خانه امیراحمدی، که برنامه موسیقی اجرا کرده است، از دست امیراحمدی هدیه ای دریافت می کند که نشانه های قتل وغارت زنان لرستان را در آن می بیند. قمر، این داستان برای ملوک ضرابی، که خود از خوانندگان معاصر وی بوده، تعریف می کند. منبع این گزارش را در زیر آورده ام. این نوشته از کتاب آوای مهر، یادواره قمرالملوک وزیری 1373 است.

 

ملوک ضرابی می گوید:  "در روزگار افول قمر دوستی ما بر اساس رقابت نبود، بر پایه رفاقت بود. قمر برایم تعریف می کرد: امیراحمدی آقا خان امیرلشگر غرب که از افسران رضاخان بود موقعی که لرستان را فتح کرد، من و مرتضی خان را به خانه اش دعوت کرد و تمام درباریان و بزرگان وقت را. پس از آن که خواندم و گل به سرم ریختند امیرلشگر مرا خواند، دستم را بوسید و پیش خود نشاند و روکرد به پیشخدمت ها و گفت بروید خرجینی را که از لرستان آورده ام بیاورید. خرجین را که آوردند دست کرد و یک جفت گوشواره از آن در آورد و اولی را گوش من کرد و دومی را نتوانست و آن را در دست من گذاشت. موقعی که آمدم نشستم دیدم تکه ای سیاه و نرم به انتهای گوشواره آویزان است و فهمیدم آن را از غارت آورده اند و قسمتی از نرمه گوش به آن آویزان است. فوراً آن یکی را هم درآوردم و همان شبانه آن را بردم پیش حاج ابوالحسن لاله جواهرفروش، چهارراه استانبول، و قیمت آن را بخشیدم . . . مدتی گذشت یک شب منزل تیمورتاش مرا دعوت کردند که تمام رجال ایران بودند هرکسی چشم روشنی آورده بود. پس از این که شام خوردند و من خواندم و خوشی ها گذشت، خواستار شدند که هدیه ها را باز کنند و نشان دهند، و گفتند بزرگترین هدیه ای که امشب آورده اند یک جفت گوشواره زمرد آنتیک است که قیمتش چهل هزار تومان است. من دیدم از نظر خیلی شبیه آن گوشواره است با وجودی که حالت انزجار به من دست داده بود کنجکاو شدم پس از پرس و جو فهمیدم که این هدیه از طرف یکی از بستگان تیمورتاش اهدا شده است. پرسیدم گفت این را از ابوالحسن لاله به مبلغ چهل هزارتومان خریده ام" (اطلاعات، سه شنبه دهم تیرماه1354، ص20 به نقل از کتاب آوای مهر، یادواره قمرالملوک وزیری 1373ص238).

 

 

 

5 - سال ها از ماجرای کشتار سیاه چادرنشینان لر به وسیله امیراحمدی می گذرد. این کشتارها که با بمباران و قتل عام و سربریدن و اعدام ها آغاز شده بود با چپاول و غارت اموال روستائیان به وسیله امیراحمدی به پایان رسید. دستیابی به یک واقعیت تاریخی، آنهم با اسناد و گواهی های گوناگون، کار دشواری است. در سه سند بالا حقایقی نهفته است، اما پاره ی از آن گفته ها، به نظر می آید، آمیخته با مبالغه باشند.  سند اول، که تلگراف های نظامی هستند، می توانند مانند بسیاری از گزارش های جنگی، صورت اغراق آمیز داشته باشند. اما واقعیت امر این است که بمباران هوایی و داشتن سلاح های پیشرفته و اعدام سران لر در محاصره قلعه فلک الافلاک همه از بخشی از جنبه های واقعیت آن سرکوب سخن می گویند.

 

آنچه در مورد عفو رضا شاه و استرداد اموال چپاول شده سران لر هم که می گوید مانند عدالت انوشیروانی در قلوب لرها اثر کرده، همه حرف های مفت و بی اعتبار تاریخ نویسان درباری است. چنین نوشته شده که رضا شاه: "فوراً امر فرمودند کمسیونی تشکیل، کلیه اموال حضرات چگنی را از مرتکبین مسترد داشته و روی صورت و سیاهه تا دینار آخر به صاحبانش برسانند و این اقدام بدون درنگ به عمل آمد و حقیقت در تاریخ لرستان بی نظیر است. به طوری که عدالت انوشیروانی در قلوب لرستانی ها اثر کرد که متوحش ترین سرکردگان و طوایف آن که به هیچ قول و قراری اطمینان حاصل نمی نمودند بلافاصله در خرم آباد حاضر شده و اسلحه خود را تسلیم کردند" ( به نقل از عملیات لرستان، ص207). البته باید به صفت "متوحش ترین سرکردگان و طوایف" توجه داشت که مورخ چگونه می خواهد حقانیت رفتار حکومتی را در نوشتن تاریخ توجیه کند.

 

با این که درباره نوشته ویلیام داگلاس و شیوه نگارش او که همه جا سعی می کند موضوعات را دراماتیزه جلوه دهد، حرف های زیادی می توان زد، اما در لابلای این نوشته، گفته های بی پایه از این دست کم نیست که می گوید: "لرها هم خود نیز ابزار شکنجه گوناگونی برای تنبیه ساخته بودند. تاریخ به یاد دارد که گاهی آنها محکوم را زنده زنده در آب داغ می جوشانده اند". این که لرها، مانند همه ابناء بشر شیوه شکنجه را در میان خود متداول داشته اند، شکی نیست، اما معلوم نیست آقای داگلاس بر پایه کدام مطالعات تاریخی می گوید: "تاریخ به یاد دارد که گاهی آنها محکوم را زنده زنده در آب داغ می جوشانده اند".  این که از زبان پیرمرد روستایی می گوید: "ما از روسیه می ترسیم. می دانیم که شوروی دشمن خلق ماست. اما ما هم در این میان حق خود را داریم"، همه این گفته های قابل تردیدند و تاًمل.

 

در مصاحبه خانم قمرالملوک وزیری با خانم ضرابی، شاید با کنجکاوی بتوان نکات درخور تاًملی را برجسته کرد، با این حال، همانگونه که در بالا هم گفتیم، نویسندگان یا گویندگان این اسناد از یکدیگر بی خبر بوده و در نوشته ها و گفته های آنها یک نگاه مشترک هست و آن موج سرکوب خونین مردم لر به وسیله قوای مرکزی بوده است. گذشت زمان به پنهان ساختن بیشترحقایق کمک کرده و دسترسی به اسناد شفاهی و مدارک نوشتاری را از ما گرفته است؛ اما همین گفته ها و نوشته ها خود می توانند حکایت از عمق فاجعه ای تاریخی داشته باشند

 

 

Correspondent: Ali Bagheri Kakash

به نقل از سفیرافلاک، دوره رضاشاه دوره جدیدی در برخورد حکومت مرکزی با ایالات و عشایر و گروه های قومی بود و تاریخ شاهد کشتار مردم و سران ایلات لرستان به دست فرماندهان و قشون رضاخان است و فاجعه خونینی که توسط منابع مختلف روایت شده است.

 

جنایات افسران رضاخان بر ضد مردم لرستان، در تاریخ بشریت بی سابقه بوده به طوریکه ویلیام داگلاس نوشته: آنها سر جوانان لر را قطع می‌کردند و بعد سینی گداخته شده ای را بر روی گردن بریده آنها می‌گذاشتند تا جنازه بدود، سپس بر سر تعداد قدمهای آنها شرط بندی می‌کردند.

 

رضا خان و جنایات او در لرستان

 

خیلی پیشتر از از کودتای رضاخان، به یاری سیاسیون و ضیاییون و فرهیختگان و نویسندگان فارس و یا خود فارس پندار، قومگرایی فارس با برکشیدن انحصاری هویت قومی فارس به هیات هویت ملی ایرانی؛ تحت نام جعلی ناسیونالیسم ایرانی پا به عرصه وجود نهاده بود اما پس از کودتای رضاخان چنان قدرت یافت که علنا به صورت یک ایدئولوژی دولتی خودنمایی کرد و جولان داد.

 

حکومت نوپای رضا شاه با ایدئولوژی‌ نوظهور مبتنی بر یک ناسیونالیسم زبانی، نژادی آریایی، پارسی از آنجا که خواهان ایجاد یک دولت- ملت مدرن در ممالک محروسه ایران آن روزگار بود، از همان آغاز سه هدف و مقصد را دنبال کرد.

 

نخست از سرراه برداشتن رقبای سیاسی حکومت رضاخان، دوم ازسرراه برداشتنسایررقبای ایده لوژی حاکم یعنی قومگرایی فارسی که بالتبع قومگرایی های دیگر قومیت ها چون لر و ترک و کرد و عرب و..اند که در آن برحه از زمان رو به رشد و توسعه بودند و سوم تصاحب ثروتی که موتور این ماشین عظیم دولت مدرن و ارتش نوپا و ایده ولوژی نو ظهور ناسیونالیسم آریایی پارسی را در آن برهه از زمان بتواند به راه اندازد و تامین کند یعنی نفت!

 

حمله به لرستان رضاخان را به هر سه مقصود و مقصد و هدف اش رساند. سرکوب لرها، تصاحب چاه های نفت بختیاری و سپس سرکوب عرب ها و و البته تجربه بی همتا که ارتش ایران از جنگ با لرها کسب کرد و عملا عملیات “فتح لرستان “، در حقیقت ” فتح الفتوح ” سایر عملیات های تهاجمی رضاخان در سایر مناطق لرنشین،عرب نشین و بلوچ و ترکمن نشین و سایر نقاط ایران شد!

 

فتح لرستان

 

در سال ۱۳۰۲ ارتش قزاق رضاخانی و مردم لر در فاصله بین شهرهای بروجرد و خرم‌آباد وارد نبرد شدند. درگیری‌ها در مهر سال ۱۳۰۲  آغاز شد اما تا پایان آذر همان سال نیروهای دولتی با بمباران شهرها و اطراف آن و ورود لشکر شرق و هنگ آهن که دست به قتل عام همگی اعم از مردان، زنان، کودکان و سالمندان زدند توانستند خرم‌آباد را محاصره و آن را به کنترل و موفق به ورود به شهر خرم‌آباد شدند از لرها خواسته شد سلاح‌‌های خود را تحویل دهند.

 

سران لر که اسیر یا تسلیم شدند اعدام شدند و در نهایت در تاریخ ۱۵ خرداد ۱۳۰۳ مقاومت مردم لر توسط ارتش ایران در هم شکسته شد.

 

رضا شاه برای سرکوب ملت لُر و اعمال سیاست یکجانشینی عشایر لر، سرهنگ امیراحمدی -که بعدها به «قصاب لرستان» مشهور شد را به همراه نیروهای نظامی و سرکوب به ایالت لرستان فرستاد.

 

امیراحمدی که با مقاومت مردم لرستان روبه‌رو شد شروع به قتل‌عام تمامی مردم لرستان از جمله زنان و کودکان لر کرد.

 

وی در لرستان بسیار وحشی‌گری کرد و جنایات او طوری وحشت و ترس در میان مردم لرستان ایجاد کرده بود که بعدا بزرگترها برای ترساندن بچه‌ها و نوجوانان از این جمله استفاده می‌کردند: ساکت! واِلا میگم امیراحمدی تو را بخورد!

 

جنایات قصاب لرستان

 

ارتش پس از سرکوب مردم لر، اعلام کرد که هرکسی سلاح خود را تحویل دهد کاری با وی نخواهیم داشت و این افراد در امان هستند اما پس از تسلیم شدن مبارزان لُر و دادن سلاح‌های خود به ارتش، امیراحمدی برخلاف قولی که داده بود همه را به جوخه اعدام سپرد و زنان را چون برده به فروش گذاشتند.

 

این جنایت «قصاب لرستان» منجر به قیام دوباره مبارزان لُر شد. رضاپالانی که گویا به خون مردم لرستان تشنه بود در ۹ اردیبهشت سال ۱۳۰۳، به نیروی هوایی تحت امرش دستور داد برای اولین بار بمب‌افکن‌ها را روی مردم لُر تست کنند که این تست با موفقیت انجام شد.

 

 

 

بمب‌افکن‌های ارتش رضاشاه سیاه‌چادرهای ایلات و عشایر را هدف قرار داد. زنان و کودکان و مردان مبارز همه‌ و همه کشته شدند. کسانی که زنده مانده بودند توسط نیروهای شاه به طرز فجیعی زجرکش شدند.

 

 

 

امیرعلی حیدر امیری کارشناس وتئوریسین مسائل سیاسی درگفتگو با خبرنگار سفیرافلاک، با اشاره به جنایات خاندان پهلوی علیه مردم لرستان اظهار داشت: رضاخان زمانی که بر ایران تسلط پیدا کرد، حکومت ملوک الطوایفی ومحلی تشکیل شده در تمام شهرها و استان های کشور را سرکوب کرد؛ این نوع از سرکوب و جنایات که رضاخان مرتکب شد هیچ وقت تاریخ فراموش نمی کند.

 

 

 

وی افزود: رضاخان سیاست چکشی، زمین سوخته و کشتن را در پیش گرفت وافرادی را که به عنوان قصاب مردم معرفی کرده بود، قرآن را مُهرکرده و برای سران طوایف و قبایل می فرستادند؛ در همین لرستان مهرعلی خان حسنوند که بسیار انسان مومنی بود را با قرآن مُهرکرده فریب داده و بعد از آمدن مهرعلی و افرادی از طایفه بیرانوند آن ها را دسته جمعی اعدام و چندین روز جنازه ها را بر سر در شهرها جلوی چشم انذار مردم آویزان کردند.

 

کشتار مردم لرستان

 

کارشناس وتئوریسین مسائل سیاسی با اشاره به کتاب «سرزمین شگفت انگیز و مردمی مهربان و دوست داشتنی» اثر پژوهشی ویلیام داگلاس، نویسنده و قاضی عالی رتبه آمریکایی عنوان کرد: در این کتاب آمده است که جنایات افسران رضاخان بر ضد مردم لرستان در تاریخ بشریت بی سابقه بوده است، آن ها سرجوانان لُر را قطع می کردند آنگاه سینی گداخته شده را برروی گردن بریده آن ها می گذاشتند تا جنازه بدود سپس بر سر تعداد قدم های آنان شرط بندی می کردند

، این نمونه ای کوچک از جنایات افسران رضاخان در حق مردم لرستان است.

 

امیری با اشاره به بروز این اتفاقات در سال های ۱۳۰۰ تا ۱۳۰۹ هجری شمسی خاطرنشان کرد: رضاشاه بسیاری از جنایات را برای از بین بردن مردم به  دستورانگلیس اجرا می کرد؛ به طوری که بخشی از نظامیان و سیاسیون را برای اجرای سیاست سوخته و چکشی با خود همراه کرد.

 

وی اقدامات رضاشاه برای برقراری نظم و امنیت در لرستان  را دروغی آشکار دانست و تصریح کرد: عملیات فتح لرستان را فتح الفتوح نامگذاری کرده بودند چراکه با حمله به لرستان و از بین بردن سد مردم، یکی از اهداف رضاشاه که مهیا شدن مسیر دسترسی به چاه های نفت خوزستان وبختیاری بود، محقق شد.

 

کارشناس سیاسی با اشاره به اینکه افرادی تحت تاثیر القائات شیاطین و شبکه های مجازی وماهواره ای و حس ملی گرایی و وطن پرستی تصور می کنند رضاشاه انسانی عدالت خواه بوده است بیان کرد: این افراد آگاه نبوده و نمی دانند رضاخان میرپنج قلدر سیاست خالی نمودن لرستان  از سکنه را در پیش گرفتند و بخش وسیعی از عشایر لرستان را در کمال ناجوانمردی و حقیرانه به ورامین، رودبار، منجیل، لوشان و بجنورد تبعید کردند، مابقی افراد را به نحوی وحشتناک و شرورانه جلوی چشم زن و بچه شان کشتند و جوانان را گله ای سر می بریدند و افرادی از شیوخ، بزرگان و ریش سفیدها و مورد اعتماد عامه مردم را به صورتی وحشیانه ای اعدام می کردند.

 

غارت زنان

 

وی تأکید کرد: در همین لرستان در بحث مبارزه با حجاب زنان لر با لباس مخصوص کت و گلونی اسب ساران غشون رضاشاه سربند و یا گلوی زنان را با تمسخر از سر این ها بیرون می کشیدند وهرکسی مقاومت می کردند با شلاق به آن ها حمله ور می شدند و آنقدر می زدند تا وسط خیابان می افتادند و هر مرد باغیرتی هم بلند می شد ناجوانمردانه او را می کشتند و یا تبعید می کردند و یا آنقدر در زندان های طویل مدت در سیاه چال های تاریک و مخوف نگه می داشتند تا کور می شدند.

 

امیری اذعان داشت: جنایات رضاشاه سازمان یافته و به نوعی نسل کشی بود و بسیاری از مشکلات این استان از همان کشتارها نشات گرفت به طوری که لرستان سال ها عقب افتاد و هیچگونه توسعه ای نیافت.

 

وی یادآور شد: راه آهنی که در زمان رضاشاه راه اندازی شد یک راه جنگی، ریلی، نه برای عمران بلکه برای انتقال نیرو به سیبری و قفقاز در درگیری بین متحدین و متفقین بوده است؛ راه آهنی که به موجب آن ایران به تصرف متفقین درآمده و بعدها روسیه از شمال و انگلیس از جنوب ایران را اشغال و در حق مردم تا توانستند ظلم کردند؛ در ادامه کشتار رضاشاه بود که با این خط آهن و باز شدن پای بیگانگان و غریبه ها به ایران،کشتاری دیگر در ایران رخ داد و 10 میلیون از مردم ایران در کنار خیابان ها و جاده ها  از گرسنگی فوت شدند.

 

امیری جنایت رضاشاه در حق مردم لرستان را هولوکاستی که تا به امروز تبیین، تشریح و تفسیر نشده است، دانست و گفت: هنرمندان و نویسندگان و سیاسیون هولوکاست رضاشاه در حق مردم غیور، مومن و شجاع، وطن پرست و مهمان نواز لرستان را به تصویر نکشیده اند؛ رضاشاه جنایات را در حق مردم لرستان تمام کرد اکثر استان های ایران به دست رضاشاه قلع و قمع شدند و زمین های حاصلخیز زیادی در شمال به تصرف خاندان شاه درآمد.

 

انتقال ثروت ایران به خارج

 

کارشناس سیاسی اظهار داشت: محمد رضا پهلوی جنایت پدر را تکمیل کرد و اجازه نداد تبعیدی ها به وطن و میهن خود بازگردند؛ زنان عشایر را وادار می کرد حجاب خود را از سر بیرون کشیده و جلوی چشم نامحرم راه بروند، در لرستان هیچ راهی ساخته نشد، خیلی از شهرها آب آشامیدنی، بهداشتی، برق، گاز، جاده ها و زیربناهای توسعه و گاز نبود و تلفن در انحصار افراد خاص،مرفه و پولدار که بارژیم ارتباط داشتند بود.

 

وی افزود: در آن دوران، آموزش در نهایت بی تقوایی و در سطح پایینی بود؛ در لرستان نرخ باسوادی در روستاها زیر ۱۰ درصد و در شهرها ۲۰ درصد بود و اما امروز در لرستان نرخ باسوادی بالای ۹۷ درصد است.

 

 

 

امیری با بیان اینکه رضاشاه با قدرت سخت، زورگویی، ارتش، کُشت وکشتار و محمد رضا پهلوی با قدرت نرم لرستان را نابود کردند عنوان کرد: محمدرضا با گرفتار شدن به بلای قمار بازی همان طوری که نزدیکانش گفتند، شبی ۵۰ میلیون دلار و هر ماه ۹ هزار میلیارد تومان در قمار می باخت؛ ثروت ایران را به خارج منتقل و میلیارد ها دلار از پول ایران را در خارج از کشور بلوکه کرد.

 

 

 

وی با اشاره به اینکه محمد رضا سالانه بین ۱۰ تا ۲۰ میلیارد دلار به اسرائیل کمک می کرد و ژاندارم و نگهبان اسرائیل در خاورمیانه بود، تصریح کرد: با این همه جنایات  امروز جای ظالم و مظلوم و جلاد و شهید عوض شده است چون رسانه های منحرف، معاند و مزدور ،کسانی که فقط و فقط به دنبال انحراف ذهن جوانان هستند به گونه ای وانمود می کنند که حکومت رضا شاه و پسرش مدینه فاضله بوده و مردم در رفاه مطلق و آزادی بوده اند اما جنایاتی که این پدر و پسر در حق مردم ایران انجام دادند در طول تاریخ بی سابقه بوده است

 

 

 

 

 

Correspondent: Ali Bagheri Kakash

 

فیلم سینمایی " یتیم خانه ایران " و کتاب " قحطی بزرگ " هردو برای اولین بار در صد ساله گذشته به واقعه عجیب قحطی ایران در جنگ جهانی اول پرداخته اند. ابتدا باید دید چرا ماجرایی تا این حد شگفت آور، طی قرن گذشته، توجه هیچ محقق و تاریخ نگار ایرانی یا... .

 

 فیلم سینمایی " یتیم خانه ایران " و کتاب " قحطی بزرگ " هردو برای اولین بار در صد ساله گذشته به واقعه عجیب قحطی ایران در جنگ جهانی اول پرداخته اند. ابتدا باید دید چرا ماجرایی تا این حد شگفت آور، طی قرن گذشته، توجه هیچ محقق و تاریخ نگار ایرانی یا خارجی را به خود جلب نکرده تا حدی که برخی آن را چیزی شبیه افسانه و ساخته ذهن و تخیل افراد دانسته، به سادگی از آن عبور کرده اند. واقعا قحطی بزرگ ایران افسانه است یا حقیقت؟ برای یافتن پاسخ صحیح، علاوه بر تحقیق علمی در منابع معتبر، توجه به توضیحات ذیل نیز راهگشاست؛

 

محمد قلی مجد پژوهشگر برجسته ایرانی مقیم آمریکا و استاد تاریخ دانشگاه پنسیلوانیا در سالهای اخیر با استفاده از اسناد آرشیو ملی آمریکا، آثار متعددی در باره تاریخ معاصر ایران تألیف و توجه پژوهشگران را به حقایق جدیدی که تاکنون پنهان بوده جلب کرده است. او دیدگاههای خود درباره یکی از آثار خویش تحت عنوان «قحطی بزرگ» و اطلاعات و آمار ارائه شده در این کتاب را طی مصاحبه ای با مؤسسه مطالعات و پژوهش های

سیاسی بیان کرده است. او می گوید من هنگام خواندن خاطرات پدرم که در زمان اشغال روسها در سال 1320 فرماندار رشت بوده فکر  کردم بروم اسناد وزارت خارجه آمریکا در مورد اشغال ایران را هم نگاه کنم و این در سال 1999 بود. به آرشیو ملی آمریکا رفتم  وپس از ارائه معرفی نامه از سوی دانشگاه، تقاضا کردم این اسناد را برای من بیاورند، تعداد جعبه ای

که در مورد ایران وجود داشت چیزی در حدود پنجاه جعبه بود و من اولین جعبه را که باز کردم دیدم چه گزارش های بکری در مورد ایران هست. پنجاه جعبه و هرکدام شامل گزارش های درجه یک و جالب که در مورد ایران آن زمان نوشته شده بود. این سرآغاز کار من بود در آرشیو ملی آمریکا. متوجه شدم که  مقدار زیادی اطلاعات و گزارش ها در مورد ایران موجود است که تا کنون هیچ کس از آن اطلاع نداشته است. در مطالعه اسناد، برگشتم به سال 1910 و همین طور پیش رفتم تا رسیدم به 1925، در این سال گزارشی دیدم از کاردار سفارت آمریکا در تهران در مورد اوضاع غلات و مواد غذایی در ایران. در آن گزارش آمده بود که در ایران در زمان جنگ جهانی اول قحطی پیش آمد و یک سوم جمعیت از بین رفت. این موضوع برای من خیلی مهم بود که در مملکت قحطی بشود و یک سوم جمعیت از بین برود و کسی چیزی راجع به آن نداند. این موضوع را موضوع تحقیق خود قرار دادم و رسیدم به اسناد جنگ جهانی اول که دیدم بله، چه اسناد بکر و جامعی در این مورد در آرشیو ملی آمریکا وجود دارد. جمع آوری و تنظیم و دسته بندی آن اسناد، شد کتاب «قحطی بزرگ». در جنگ جهانی اول، ایران بی طرفی خودش را اعلام کرد ولی متاسفانه مورد تجاوز و تهاجم نیروهای انگلیسی از جنوب و شرق و نیروهای روسی از شمال واقع شد. در عمل، ایران تبدیل شد به یک صحنه نبرد بین ارتشهای دول بیگانه و مقدار زیادی خرابی و تلفات در ایران به وجود آمد و کشور دچارهرج و مرج شد. قدرت دولت مرکزی تقریباً صفر شد. در زمان جنگ جهانی اول از سال 1917 به بعد، یعنی بعد از انقلاب کبیر روسیه، ارتش اشغالگر روسیه از ایران خارج شد و بعد از آن انگلیس که در جنوب و شرق کشور بود، آمد و تمام ایران را به اشغال نظامی خود در آورد. ارتش انگلیس اقدام به  خرید مقدار عظیمی از غلات در غرب و شرق و شمال ایران کرد، برای مصرف نیروهایشان در ایران و فرستادن آن به بین النهرین برای استفاده نیروهای نظامی که آنجا داشتند. نکته بسیار عجیب این است که در تمام این مدت که آثار کمبود و گران شدن غلات به تدریج شدت می یافت انگلیسی ها از خرید و ورود غلات به وسیله تجار ایرانی از عراق، هندوستان و حتی از ایالات متحده جلوگیری می کردند. بهانه آنها این بود که می گفتند کشتی ها و حمل و نقل دریایی باید به طور کامل در خدمت جنگ قرار داشته باشد.  به فاصله کمی در سال 1296 شمسی که مطابق 1917 میلادی است در ایران کمبود غلات تبدیل به یک قحطی بسیار عظیم  شد که در سالهای 1296،1297و1298 در حدود سه سال ادامه داشت.

در این قحطی چیزی در حدود 8 تا 10 میلیون ایرانی یعنی 40 تا 50 درصد جمعیت این مملکت قربانی شد. در مورد ارزیابی جمعیت ایران قبل و بعد از قحطی که مسئله اصلی این تحقیق است اسناد مختلفی وجود دارد، در سال 1900 وزارت خارجه آمریکا از وزیر مختار در ایران تقاضا کرد که در مورد جمعیت ایران گزارشی بدهد. وزیر مختار جواب داد که تا به حال در ایران سرشماری مطمئنی انجام نشده است ولی به عقیده ایرانیانِ تحصیلکرده و مطلع، و اروپایی هایی که سالهای سال در ایران مقیم بوده ‌اند، جمعیت ایران 12 میلیون نفر است. این اولین گزارش سفارت آمریکا در ایران در مورد جمعیت ایران است. 10 سال بعد یعنی در سال 1910 دوباره سفارت آمریکا گزارش داد جمعیت ایران 15 میلیون و جمعیت تهران بر اساس مصرف روزانه نان 400 هزار نفر اعلام شده است.

وقتی در سال 1910 جمعیت 15 میلیون بوده است به طور طبیعی با توجه به روند رشد جمعیت  می بایستی در سال 1920 یعنی ده سال بعد که دو سال بعد از جنگ است، جمعیت چیزی در حدود 18- 20 میلیون باشد، ولی عملا در سال 1920 جمعیت ایران را فقط 10 میلیون گزارش کرده اند. این 8 تا 10 میلیون چه شده اند؟ بعضی ها می گویند این 8 تا 10 میلیون مهاجرت کرده اند، ولی در جنگ جهانی اول امکان مهاجرت به جاهای دیگر نبوده چون وسایل حمل و نقل موتوری همه در اختیار جنگ بوده و حتی چهارپایان را هم برای حمل و نقل جنگ در اختیار گرفته بودند. علاوه بر این جایی برای مهاجرت وجود نداشته، زیرا همه سرزمین های همسایه ایران تحت نفوذ روس یا انگلیس و درگیر جنگ و کمبود مواد غذایی بوده است. هیچ سند معتبر و گزارش رسمی هم تاکنون در مورد چنین مهاجرت گسترده ای ارائه نشده است. بنابراین می توان گفت موضوع مهاجرت چند میلیون نفر، یک تخیل است. و در مجموع، این نتیجه حاصل می شود که حدود 8 تا 10 میلیون ایرانی در قحطی جنگ جهانی اول از بین رفته اند. یعنی چیزی در حدود 40 تا 50 درصد جمعیت. مثلا ً گزارش هایمتعددی هست که اجساد در خیابانها روی هم افتاده بوده و گاری ها اجساد را جمع می کرده اند. جمعیت تهران در سال 1917 براساس گزارش انتخابات مجلس شورای ملی، و نسبتی که بین تعداد  رأی دهنده  با کل جمعیت وجود دارد،  500 هزار نفر به بالا تخمین زده شده که این عدد در گزارش های وزارت خارجه هم منعکس شده است. در سال 1920 جمعیت تهران فقط 200 هزار نفر گزارش شده است، یعنی 60 درصد کم شده،  که این علامت یک قحطی بزرگ و نمایانگر فاجعه بزرگ انسانی است که در ایران اتفاق افتاده است و این اعداد در گزارشهای سفارتهای آمریکا و انگلیس هم وجود دارد.

پروفسور مجد می گوید در این کتاب، من فقط اسناد را ارائه کرده و چیزی از خودم نیاورده ام. در مورد اسناد آرشیو ملی آمریکا می گوید این اسناد در سال 1958 یعنی چهل سال بعد از اتمام جنگ جهانی اول، باز شدند و در دسترس پژوهشگران قرار گرفتند. ولی تا سال 2001 یعنی در حدود 45 سال بعد از آن،  که من متوجه این اسناد شدم و شروع به بازرسی آنها کردم هیچ کس کوچکترین توجهی به این اسناد نکرده بود. بخصوص اسنادی  که مربوط به قحطی ایران در سال 1917 تا 1919 بودند. در کتاب قحطی بزرگ اگرچه از دسترسی به منابع آرشیو ملی و وزارت خارجه انگلستان محروم بودم و در آن مقطع، هنوز قانون آزاد شدن اطلاعات تاریخی در انگلستان وجود نداشت ولی از خاطرات برخی افسران انگلیسی که در زمان جنگ جهانی اول در ایران خدمت کرده و خاطرات خود را منتشر کرده اند استفاده کرده ام. مثلا ً یک شخصی به نام سرگرد دانهو که افسر اطلاعاتی ارتش بریتانیا بوده است در غرب ایران و یا سرلشکر داسترویل که رئیس قوای اشغالی انگلیس بوده است در کتاب خاطرات خود از این قحطی  اطلاعاتی ارائه کرده اند. گزارش هایی هم از روزنامه های انگلیسی و ایرانی که در آن زمان منتشر می شده، آورده ام. در مورد نتایجی که انگلستان از این قحطی گرفت، باید گفت علاوه بر تأمین مواد غذایی نظامیان خود در منطقه در طول جنگ، اهداف سیاسی پنهانی هم مد نظر بوده است. قطعا برای آنها کنترل یک مملکت 10 میلیونی ساده تر از کنترل یک مملکت 20 میلیونی بوده است. بعد از جنگ جهانی اول واقعا جامعه ایران متلاشی شد. چندین میلیون نفر از بین رفتند. به عنوان نمونه  همین موضوع قالیبافی را ببینید، صنعت قالیبافی که صنعت بزرگ کشور بود، بعد از جنگ جهانی اول تقریبا دیگر وجود نداشت. گزارش کنسول آمریکا در آخر جنگ جهانی اول می گوید قالیبافی دیگر غیر ممکن شده چون بیشتر قالیبافهای ماهر از بین رفته اند.

خب، این خودش نشان می دهد در جامعه چه اتفاقی افتاده است، یعنی  جامعه منحل شده است. طبعاً کنترل این جامعه خیلی ساده تر از کنترل جامعه ای است که انقلاب مشروطیت را تجربه کرده و دم از استقلال می زند. در سال 1921 که کودتا شد، ده هزار قزاق تحت کنترل

رضا خان با اشاره انگلستان آمدند تهران را گرفتند، تمام ادارات دولتی را گرفتند و احمد شاه را وادار کردند که سید ضیاء را نخست وزیر کند و رضا خان بشود وزیر جنگ و تمام کنترل مملکت را به دست گرفتند و از آن پس  رضاخان روز به روز قوی تر شد تا در سال 1925 شد شاه و سلسله قاجار منقرض شد. و در ایران هیچ مقاومت مؤثری در مقابل این حرکت ضد مشروطه دیده نشد. علت اصلی موفقیت کودتا این بود که قبلا با قحطی مصنوعی، جامعه را متلاشی  کرده بودند. در برخی از کتاب ها اشاره شده که بسیاری از این تلفات به علت بیماری های واگیر بوده نه قحطی، ولی باید توجه داشت که بیماریهایی مانند تیفوئید، حصبه و امراض دیگر که در آن زمان در ایران شیوع پیدا کرد،  همه نتیجه قحطی بودند، اینها امراضی هستند که با وقوع قحطی زیاد شده و اپیدمی می شوند. آنچه حیرت انگیز است این که خبری به این اهمیت یعنی نابودی نصف جمعیت این کشور و فروپاشی ساختار اجتماعی ایران در زمانی که کاملا تحت کنترل و اشغال نظامی انگلستان بوده، به مدت صد سال سانسور شده، پنهان مانده و حتی روشنفکران و محققان تاریخ هم به ریشه یابی و تبیین آن نپرداخته اند. جای شگفتی است که حتی در کتابهای درسی دبیرستان و دانشگاه هم که به وسیله اساتید تاریخ نوشته شده، توضیحی در مورد آن نیست.

انتشار کتاب آقای مجد در سال 2004 و ترجمه آن در سال  2008 و تولید فیلم سینمائی یتیم خانه ایران، اولین آثار تحقیقی پژوهشی در مورد قحطی بزرگ ایران در جنگ جهانی اول است و اگرچه هنوز جای تحقیقات گسترده تر و آثار هنری بیشتر وجود دارد اما این کتاب به وضوح نشان می دهد که ملت ما در این صد سال اخیر، از  مدعیان حقوق بشر چه مصیبت هایی دیده است، مصیبت هایی به مراتب بزرگتر از آنچه در حمله مغول های وحشی دید. مردم ما از زبان پدر بزرگها و مادر بزرگهای خود که در کودکی از قحطی جنگ اول جان سالم به در برده بودند خاطراتی تلخ را شنیده بودند ولی هیچ کس از گستردگی قحطی اطلاع درستی نداشت و همه گمان می کردند این قحطی در اثر خشکسالی بوده و حالا برای اولین بار تصاویر روشن و تکان دهنده قحطی و علل آن  در یک کتاب پژوهشی در خارج کشور و در یک فیلم سینمایی مستندگونه و پژوهشی در داخل کشور، در معرض دید مردم قرار گرفته و حقایقی که تاکنون در اسناد تاریخی پنهان بود و برخی بر پنهان بودن آن اصرار داشتند، آشکار شده است. در جنگ جهانی دوم هم که بیست سال بعد از جنگ اول اتفاق افتاد و سالخوردگان ما آن را به یاد دارند دوباره همین ماجرای قحطی مصنوعی با همین شیوه خرید غلات کشور به وسیله انگلستان، در ایران  تکرار شد. این بار هم ایران در جنگ  بی طرف بود. شدت این قحطی به اندازه قحطی جنگ اول نبود اما بازهم حدود پنج میلیون نفر از مردم کشور ما قربانی منافع انگلستان شدند. درست  به تعداد افرادی که ادعا می شود در هولوکاست قربانی شدند و هفتاد سال است با تبلیغ آن، از جهان غرامت می گیرند. ولی در مورد این پنج میلیون نفر و حتی آن ده میلیون نفر، هیچ احساساتی جریحه دار نشده، هیچ حرفی به میان نیامده و هیچ شمعی روشن نشده است. جای تأمل است که در هر دو قحطی بزرگ پس از آنکه نیروهای اشغالگر انگلیس، ایران را ترک کرده اند، به تدریج  قحطی برطرف شده و زندگی مردم و غلات و مواد غذایی، به وضعیت عادی باز گشته است. جای تعجب است که در همه مجامع جهانی و حقوق بشری و حتی در بین طرفداران حقوق بشر در داخل کشور، در مورد این دو فاجعه بزرگ انسانی و این دو نسل کشی عمدی که در ایران واقع شده، سکوت حاکم است! کتاب " قحطی بزرگ " تألیف آقای محمد قلی مجد و  فیلم " یتیم خانه ایران " ساخته آقای ابوالقاسم طالبی این افتخار را دارند که سکوت صد ساله را در مورد این فاجعه بزرگ شکسته اند تا راه بر دیگر محققان، روشنفکران، تاریخ نگاران و هنرمندان دلسوز کشورمان هموار گردد و ان شاء الله در کتاب های درسی این غفلت صد ساله جبران شود. امید است در  تقویم ملی کشورمان روزی را برای بزرگداشت ده میلیون قربانی قحطی مصنوعی نامگذاری و بنای یادبودی برایشان برپاکنند و وزارت امور خارجه هم در مجامع و محاکم جهانی شکایت ملت ایران را با جدیت مطرح  کند.

فیلم یتیم خانه ایران به کارگردانی ابوالقاسم طالبی در سال 1393 ساخته شده است. این فیلم و در ژانر خانوادگی اجتماعی می‌باشد. در این فیلم علیرام نورایی، جعفر دهقان، قطب الدین صادقی، فرخ نعمتی، برایان طرفه، آهو خردمند، بهار محمدپور و علی شادمان به هنرمندی پرداخته‌اند.

 

خلاصه داستان فیلم یتیم خانه ایران

 

یتیم خانه ایران، داستان سال های 1295 تا1300 را روایت می کند.سال های حکومت احمد شاه قاجار، در کوران جنگ جهانی اول و اشغال ایران به دست روس و انگلیس که به دلیل قحطی و خشکسالی تعداد زیادی از مردم ایران جان باختند

دیدن فیلم یتیم خانه ایران به دوستان پیشنهاد میکنم ،قابل توجه دوستان غرب زده که تمام علاج مشکلات را در رابطه با کدخدا و روباه پیر می بینند

 

 

Correspondent: Ali Bagheri Kakash

 

 

بنت: اسرائیل در آستانه فروپاشی است

 

 

 

نخست وزیر رژیم صهیونیستی در پیامی که در شبکه‌های اجتماعی پخش شد ضمن اشاره به هرج و مرج داخلی، اعلام کرد این رژیم در آستانه فروپاشی است.

 

نفتالی بنت، نخست وزیر رژیم صهیونیستی اعلام کرده است که رژیم صهیونیستی با یک آزمون واقعی مواجه شده، شاهد وضعیتی بی سابقه و نزدیک به فروپاشی است و با یک چهارراه تاریخی مواجه است.

 

پایگاه خبری دنیا الوطن به نقل از وبگاه عبری «عکا» گزارش داد بنت در پیامی که شبکه اجتماعی پخش کرد، گفت: «ما قبلا دو بار به دلیل درگیری‌های داخلی متلاشی شدیم، اولی زمانی که سرزمین ما ۸۰ ساله بود و دومی در ۷۷ سالگی. آیا ما می‌توانیم خودمان را حفظ کنیم.»

 

او گفت که یک سال است که اسرائیل به یکی از سخت‌ترین لحظات انحطاط خود رسیده، هرج و مرج و چرخه بی‌پایان انتخابات و فلج شدن کابینه همگی در این موضوع دخیل اند.

 

وی ادامه داد: «چند روز پیش نیز ما در حال رفتن به سوی پنجمین کارزار انتخاباتی بودیم که می‌توانست موجب تجزیه سرزمین ما شود، ایستادیم و سپس من سخت‌ترین تصمیم زندگی ام را گرفتم که تشکیل یک کابینه نجات ملی برای رهایی اسرائیل از هرج و مرج است.»

 

تاکنون مقامات سیاسی، امنیتی، نظامی و شخصیت‌های علمی و رسانه‌ای صهیونیستی متعددی از احتمال «فروپاشی اسرائیل» سخن گفته‌اند.

 

چندی پیش، رئیس سابق موساد در اظهاراتی هشدار داد که رژیم صهیونیستی به دوران زوال خود وارد شده و با توجه به اختلافات بی سابقه در داخل کابینه، به سمت پرتگاه می‌رود.

 

تامیر پاردو در سخنرانی خود در یک کنفرانس امنیتی با بیان  اینکه رژیم صهیونیستی در مسیر خودتخریبی قرار دارد، گفت: «قبل از اینکه دیر شود دست از خودتخریبی بردارید. ما چیزی یاد نگرفته ایم.

 

رئیس اسبق موساد به نفرت متقابل صهیونیست‌ها از یکدیگر که سیستم خودتخریبی است، پرداخت و گفت که پس از ۴ انتخابات در دو سال و کسب اکثریت در کنست توسط کابینه فعلی، با این حال، احزابی هستند که از به رسمیت شناختن «نفتالی بنت» به عنوان نخست وزیر کنونی خودداری می‌کنند.

 

این مقام صهیونیستی در رابطه با راهپیمایی پرچم در قدس اشغالی تردید خود را نسبت به سلطه رژیم صهیونیستی بر این شهر ابراز کرد و گفت که هفته‌ها رایزنی‌ها و آمادگی‌ها در مورد برگزاری آن راهپیمایی، میزان حاکمیت بر این مکان را با تردید مواجه کرده است. او از مقامات پرسید که آیا کابینه رژیم صهیونیستی برای برگزاری راهپیمایی در لندن و پاریس یا واشنگتن نیز درباره امکان راهپیمایی پرچم آنقدر ارزیابی می‌کنند؟ تمام کابینه مشغول اختلافات داخلی شده و همه خبرگزاری‌ها درباره درباره عدم توانایی صهیونیست‌ها برای برگزاری راهپیمایی پرچم در قدس صحبت می‌کنند.

 

 

Correspondent: Ali Bagheri Kakash

          آیت الله خامنه‌ای گفتند: خدا را شکر می کنیم که امسال مجددا این جلسه و محفل گرم و پر معنا تشکیل شد.         

     

 

   

 

رهبر انقلاب در اولین دیدار عمومی پس از همه‌گیری ویروس کرونا در حرم امام خمینی (ره) به مناسبت سالگرد ارتحال معمار کبیر انقلاب فرمودند: دلمان تنگ شده برای امام و این محفل گرمی که گرد مرقد مطهر امام همه ساله تشکیل می شد و خدا را شکر می کنیم که امسال مجددا این جلسه و محفل گرم و پر معنا تشکیل شد.

 

به گفته فرمانده کل قوا نسل جوان و هوشمند کنونی برای اداره آینده کشور و رساندن ملت به قله‌های پر شکوه به نرم‌افزاری مطمئن، جامع، شتابدهنده وتحول‌آفرین یعنی درس‌ها و گفتار و رفتار امام نیاز دارد.

 

ایشان همچنین با بیان توصیه‌هایی مهم، مردم و فعالان انقلابی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی را به جلوگیری از هویت‌زدایی از انقلاب و تحریف امام، افشای دروغ و جنگ روانی دشمن، جلوگیری از نفوذ رگه‌های ارتجاع و سبک زندگی غربی، و قدرشناسی از مسئولان انقلابی سفارش کردند.

 

رهبر انقلاب در این مراسم که بعد از دو سال به صورت حضوری برگزار شد، با اشاره به ابعاد همچنان ناشناخته شخصیت امام خمینی گفتند: با وجود حرف‌ها و نوشته‌های فراوان درباره آن حکیم هدایتگر، ناگفته‌ها درباره عظمت و قدرت شخصیتی و رهبری او بسیار است و نسل جوان که امام را به‌درستی نمی‌شناسد، برای ایفای مسئولیت ملی و انقلابی و برداشتن گام دوم انقلاب و اداره بهینه کشور، باید درس‌های پیش‌برنده و تعیین‌کننده مکتب امام را بیاموزد تا با اطمینان به‌سوی آینده درخشان کشور گام بردارد.

 

نسل کنونی انقلاب به ویژه نسل جوان، امام عزیز را به درستی نمی شناسد 

 

ایشان، انقلاب اسلامی را بزرگ‌ترین انقلابِ تاریخ انقلاب‌ها خواندند و با مقایسه روند دو انقلاب مشهور معاصر یعنی انقلاب کبیر فرانسه و انقلاب شوروی با انقلاب اسلامی گفتند: در این انقلاب‌ها معنویت مغفول بود و هر دو انقلاب بعد از مدتی کوتاه منحرف شدند و مردم را که باعث پیروزی آن‌ها بودند به کنار زدند و عملاً به دوران گذشته برگشتند، اما انقلاب اسلامی بعد از پیروزی هم با انتخابات پی در پی، تکیه مستمر بر مردم و توجه همزمان به جنبه‌های مادی و معنوی انسان جلو رفته است که این واقعیات از جمله دلایل برجسته‌ی برتری انقلاب اسلامی بر همه انقلاب‌های تاریخ، ونشان‌دهنده عظمت رهبری امام است.

 

ایشان حضور ملت را عامل قطعی پیروزی انقلاب برشمردند، اما گفتند: آن دست قدرتمند، شخصیت فولادین، دل مطمئن و زبان ذوالفقارگونه که توانست اقیانوس عظیم ملت را به میدان بکشاند و به تلاطم بیاورد و بدون یأس ونا امیدی در میدان نگهدارد و جهت حرکت را به آن‌ها تعلیم دهد، امام بزرگوار و خمینی عظیم بود.

 

امام در وصیت‌نامه خود، میدان مبارزه را حتی برای دوران بعد از خود نیز تعیین کرده است 

 

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در تشریح جلوه‌هایی از رهبری پُر مغز و پُر معنای امام خمینی و قدرت نافذ ایشان در تعیین و تعلیم میدان مبارزه، به حوادث خطیر دوران نهضت و جمهوری اسلامی اشاره کردند و افزودند: امام در بیانیه‌های سال آخر حیات‌شان و وصیت‌نامه خود، میدان مبارزه را حتی برای دوران بعد از خود نیز تعیین و مشخص کرده است.

 

رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر اینکه امام (ره) از نظر خصوصیات شخصی به معنی واقعی کلمه ممتاز بود، به بیان برخی ویژگی‌های ایشان پرداختند و گفتند: «پاکی و پرهیزگاری»، «معنویت و حالات عرفانی»، «شجاعت»، «حکمت و عقلانیت»، «محاسبه گری»، «امید به آینده»، «صداقت»، «وقت شناسی و نظم»، «توکل و اطمینان به وعده الهی» و «اهل مبارزه بودن» از جمله خصوصیات بارز امام راحل بود.

 

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بعد از بیان برخی ویژگی‌های ممتاز امام، به تبیین مبانی و اصول مکتب امام پرداختند و افزودند: زیربنای مکتب امام چه در دوران مبارزه و چه در دوران انقلاب «قیام لله» بود و این زیربنا مبنای قرآنی داشت.

 

امام، مبارز بود و این به معنای حضور دائمی در میدان «قیام لله» و اقامه حق و عدل بوده است 

 

ایشان هدف قیام برای خدا در همه مراحل را «اقامه حق»، «اقامه عدل و قسط» و «ترویج معنویت» برشمردند و خاطرنشان کردند: امام یک مبارز واقعی بود و در میدان قیام لله حضور دائمی داشت.

 

رهبر انقلاب اسلامی گفتند: حرکت امام در دوران مبارزه چند نقطه برجسته داشت که عبارتند از نترسیدن، صراحت با مردم، اعتماد به مردم، قدردان مجاهدت مردم بودن و دمیدن امید به دلها.

 

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای سپس به بیان نکات برجسته حرکت امام در دوران ایجاد جمهوری اسلامی پرداختند و خاطرنشان کردند: مهمترین دغدغه و نقشه راه امام در این دوران، فاصله‌گذاری میان طرح «جمهوری اسلامی» با «فرهنگ و قاموس غربی» بود. بر همین اساس امام اصرار داشت که جمهوری اسلامی وام گرفته از «جمهوری» و «مردم سالاری» غربی نیست بلکه برگرفته از اصل اسلام است.

 

رهبر انقلاب اسلامی یکی از ویژگی‌های بارز الگوی جدید امام را، هماهنگ‌سازی دوگانه‌های به‌ظاهر متناقض دانستند و گفتند: در الگو و نظام سیاسی جدیدی که امام ارائه کرد، «هم معنویت است هم رأی مردم»، «هم اجرای احکام الهی است هم رعایت اقتضائات و مصلحت‌های عمومی»، «هم اصرار بر عدالت اقتصادی و رعایت حال ضعفا است هم اصرار بر تولید ثروت»، «هم نفی ظلم است هم نفی ظلم‌پذیری»، «هم تقویت علم و اقتصاد است هم تقویت بنیه دفاعی کشور»، «هم انسجام و وحدت ملی است هم پذیرفتن تنوع آرا و گرایش‌های مختلف سیاسی»، «هم تأکید بر تقوا و طهارت مسئولان است هم تأکید بر کارشناسی و کاربلدی مسئولان».

 

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای سپس سؤال مهمی را مطرح کردند و گفتند: این مکتب و الگویی که امام طراحی و پایه‌گذاری کردند تا چه میزان در زمان امام و بعد از ایشان تحقق پیدا کرده است؟

 

جمهوری اسلامی در همه سرفصل‌ها موفقیت‌های بزرگی به‌دست آورده که انکار آن‌ها بی‌انصافی است 

 

ایشان افزودند: پاسخ من با اطلاع از حقایق کشور این است که «جمهوری اسلامی در همه سرفصل‌ها همچون مردم‌سالاری، پیشرفت‌های علمی، امور دیپلماسی، اقتصادی و خدمات عمومی موفقیت‌های بزرگی به‌دست آورده که انکار آن‌ها بی‌انصافی است البته ناکامی‌ها نیز کم نبوده است یعنی هم پیشرفت داشتیم و هم ضعف و ناکامی.

 

رهبر انقلاب اسلامی در بیان علت ضعف‌ها و ناکامی‌ها افزودند: برای یافتن علت، امام ما را راهنمایی کرده و می‌گویند «کارنامه شما در گرو تلاش و مجاهدت است»، یعنی هر جا ملت و مسئولین با اراده قوی وارد میدان شوند، آنجا عرصه پیشرفت‌ها است و هر جا سستی در اراده‌ها به‌وجود آید، موجب عقب‌ماندگی می‌شود.

 

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای خاطرنشان کردند، البته نقش جبهه گسترده دشمنان از ابتدای پیروزی انقلاب تا به امروز نیز نباید نادیده گرفته شود.

 

ایشان افزودند: این دشمنی را جمهوری اسلامی به‌وجود نیاورد بلکه، چون ذات جمهوری اسلامی، مخالف ظلم و استکبار و منکرات و موافق معنویت است، طبیعتاً ظالمان و مستکبران و عاملان به منکر و مخالفان معنویت با آن دشمنی می‌کنند.

 

از عوامل دشمنی با جمهوری اسلامی فاصله‌گذاری جدی امام با غربی‌هاست 

 

رهبر انقلاب یکی دیگر از عوامل دشمنی با جمهوری اسلامی را فاصله‌گذاری جدی امام با غربی‌ها دانستند و گفتند: حمایت از فلسطین و دادن سفارت رژیم غاصب به ملت فلسطین، انتقاد از ریاکاری‌ها و جنایت‌های کشور‌های اروپایی و امریکا نمونه‌های مهمی از فاصله‌گذاری امام میان تمدن و تفکر و نظام اسلامی با تمدن و تفکر غربی است.

 

رهبر انقلاب همچنین امتیاز بزرگ امام را آشنا کردن مردم با مفهوم مقاومت و تزریق روح ایستادگی در ملت خواندند و گفتند: به برکت امام امروز ملت ایران ملتی کاملاً مقاوم و مستحکم است و مقاومت به یکی از واژه‌های برجسته در ادبیات سیاسی دنیا تبدیل شده است.

 

امروز مهم‌ترین امید دشمنان برای ضربه‌زدن به کشور امید بستن به اعتراضات مردمی است 

 

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در ادامه از دو توطئه و خواب آشفته دشمنان برای ملت ایران پرده برداشتند و گفتند: جزء اول این نقشه، امید بستن دشمنان به اعتراضات مردمی برای ضربه زدن به کشور است که از طریق کار روانی و فعالیت در فضای مجازی و با پول، مزدورپروری و انواع حیله‌ها به دنبال قرار دادن مردم در مقابل نظام اسلامی هستند.

 

ایشان جزء دوم از این توطئه را القاء محاسبات غلط درباره رو به سقوط بودن جمهوری اسلامی دانستند و افزودند: بدخواهان، ابتدای انقلاب می‌گفتند شش ماه دیگر انقلاب سقوط خواهد کرد و بعد که محاسبه آن‌ها غلط از آب درمی‌آمد وعده شش ماه دیگر را می‌دادند در حالی‌که امروز بیش از هشتاد، شش ماه از انقلاب گذشته و آن نهال باریک به درختی تناور و مقتدر تبدیل شده است، و محاسبات امروز آن‌ها نیز همچون گذشته کاملاً غلط است.

 

در جمهوری اسلامی، عاملِ مردم عامل بسیار مهمی است 

 

رهبر انقلاب تأکید کردند: در جمهوری اسلامی، عاملِ مردم عامل بسیار مهمی است و دشمنان نخواهند توانست ملت را در مقابل نظام اسلامی قرار دهند.

 

ایشان در تحلیل علت محاسبات پی در پی غلط دشمنان ایران، به نقش تعدادی از مشاوران ایرانیِ خائن در شکل دادن به این محاسبات اشاره کردند و گفتند: این مشاوران خیانتکار نه تنها به کشور خود بلکه حتی به آمریکایی‌ها هم خیانت می‌کنند چرا که با این مشورت‌های غلط موجب شکست خوردن آن‌ها می‌شوند.

 

«رویگردان شدن مردم ایران از دین و روحانیت و نظام اسلامی» نمونه‌ای از مشورت‌ها و محاسبات غلطی بود که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به آن اشاره و خاطرنشان کردند: علاوه بر بیان این حرف‌ها از جانب آمریکایی‌ها که تحت تأثیر مشاوران ناآگاه و خائن است، معدود افراد ساده‌لوحی نیز در داخل کشور این سخنان غلط را در رسانه‌ها بیان می‌کنند.

 

اعتقاد مردم و گرایش آن‌ها به دین و انقلاب، امروز از اول انقلاب بیشتر است 

 

ایشان با تأکید بر اینکه امروز گرایش مردم به دین و انقلاب یقیناً بیش از ابتدای انقلاب است، به نمونه‌هایی برجسته از حضور شکوهمند مردم در تجلیل از مقاومت و روحانیت اشاره کردند و گفتند: تشییع میلیونیِ بدنِ قطعه‌قطعه شهید سلیمانی و بزرگداشت آن مرد انقلابی، مبارز و مجاهد، و تشییع جنازه و ابراز احساسات مردم به درگذشت مراجع و فق‌های عالی‌قدری همچون آیت‌الله صافی‌گلپایگانی و آیت‌الله بهجت با گرامیداشت هیچ شخصیت سیاسی و هنری دیگر در کشور قابل مقایسه نیست و نشان‌دهنده اعتقاد مردم به روحانیت، دین، جهاد و مقاومت است.

 

رهبر انقلاب اسلامی، حضور مشتاقانه جوانان در مراکز اعتکاف و اجتماعات عظیم معنوی و همچنین راهپیمایی‌های با شکوه ۲۲ بهمن و روز قدس را نشانه‌های دیگری از وفاداری ملت به به راه امام بزرگوار دانستند و افزودند: نمونه دیگری از ارادت دینی مردم، اظهار شوق و ارادت آحاد مردم از پیر و جوان و کودک در سراسر کشور به ساحت حضرت، ولی عصر (عج) در قالب سرودی است که این روز‌ها پخش شده است.

 

توصیه رهبر انقلاب به جوانان و مسئولان کشور 

 

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در بخش پایانی سخنانشان هفت توصیه مهم خطاب به فعالان عرصه‌های انقلابی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بیان کردند.

 

رهبر انقلاب در توصیه اول به جوانان هوشمند و فرزانه تأکید کردند: نگذارید دشمن و ضدانقلاب از انقلاب شما هویت‌زدایی و حقیقیت آن را وارونه‌نمایی کند.

 

ایشان با توصیه به اینکه «نگذارید یاد امام که روح انقلاب است در جامعه کمرنگ شود و امام را تحریف کنند»، توصیه سوم خود را به «جلوگیری از نفوذ ارتجاع» اختصاص دادند و گفتند: ارتجاع به معنی بازگشت به سیاست و سبک زندگی غربی است و نباید گذاشت با نفوذ سبک زندگی غربی که در دوران فاسد پهلوی موجود بود، کشور به سمت ارتجاع برود.

 

نگذارید دشمن حقیقت انقلاب را واژگون نشان دهد 

 

ایشان در توصیه چهارم بر «افشای دروغ و فریب و جنگ روانی دشمن» تأکید و با اشاره به نمونه‌ای تازه از این جنگ روانی خاطرنشان کردند: چندی قبل دولت یونان با دستور آمریکایی‌ها نفت کشورمان را دزدید، اما وقتی دلاورانِ از جان‌گذشته‌ی جمهوری اسلامی، کشتی نفتی دشمن را ضبط کردند، در تبلیغات فراگیر خود ایران را به دزدی متهم کردند، در حالی‌که آن‌ها بودند که نفت ما را دزدید و پس گرفتن مال دزدی، دزدی نیست.

 

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با توصیه به «استفاده از سرمایه ایمان مردم برای تولید عمل صالح»، توصیه ششم خود را به «جلوگیری از القاء بن‌بست در کشور» اختصاص دادند و گفتند: در فضای مجازی عده‌ای یا از روی غفلت و یا بخاطر پول، کارشان القاء به بن‌بست رسیدن کشور است البته در زمان امام هم عده‌ای در روزنامه‌ها نوشتند کشور به بن‌بست رسیده است که امام فرمودند این شما هستید که به بن‌بست رسیده‌اید نه جمهوری اسلامی.

 

ایشان در توصیه آخر، «وظیفه قدرشناسی از مسئولان انقلابی» را یادآور شدند و خاطرنشان کردند: امام بزرگوار همچنان‌که به مجریان نهیب می‌زدند در مواردی نیز صریحاً از آن‌ها قدردانی می‌کردند، بنابراین امروز که دشمن در صدد تخریب مسئولان انقلابی است، وظیفه سنگین قدرشناسی باید ادا شود.

 

باید عاملان خرابکاری‌ها در قضیه آبادان و در قضایای دیگر نیز مجازات شوند 

 

رهبر انقلاب با اشاره به جلوه‌هایی از فعالیت‌های ارزشمند مسئولان در روز‌های اخیر، گفتند: چند شبانه‌روز حضور مستقیم یک وزیر در آبادان و ملاقات رئیس‌جمهور و معاون او با آسیب‌دیدگان حادثه و آرامش دادن به آنها، نمونه‌هایی با ارزش و درخور قدرشناسی است؛ البته باید عاملان خرابکاری‌ها در قضیه آبادان و در قضایای دیگر نیز مجازات شوند.

 

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در پایان با اشاره به برخی حواشی در زمان سخنرانی حجت‌الاسلام سیدحسن خمینی تأکید کردند: شنیدم در زمان سخنرانی جناب آقای حاج سیدحسن خمینی، کسانی سر و صدا کردند؛ همه بدانند که من با این کار‌ها و سر و صدا‌ها مخالف هستم.

 

در ابتدای این مراسم، حجت‌الاسلام سیدحسن خمینی در سخنانی، امام بزرگوار را منادی استقلال و عزت ملت ایران خواند و گفت: امام یک حقیقت ناب و روح مطهر و نماد و مظهر آرمان‌های درخشان اسلامی و مردمی بود.

 

 

Correspondent: Ali Bagheri Kakash

تاریخ پرافتخار انقلاب اسلامی ایران مشحون از فراز و نشیب‌هایی است که روند شکل گیری، پیروزی و رشد انقلاب اسلامی را  رقم زده است.

 ۱۴ خرداد از ایام حزن‌انگیز ملت شریف ایران اسلامی و سالگرد ارتحال ابرمردی است که با نفس مسیحایی، ابراهیم‌وار بت های زمان را شکست و اسلام ناب را منشا مناسبات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ... کشور قرار داد و مبدا تحولات بزرگی نه تنها در ایران بلکه در جهان شد.

۱۵ خراد سال ۱۳۴۲ نیز منشا بیداری ملت شریف ایران و سرآغاز رستاخیز عظیم مردم کشورمان علیه طاغوت زمان به شمار می‌رود که همانند سیلی خروشان ریشه فاسد رژیم پهلوی را متزلزل کرد و بنا به فرموده بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی، جایگاه و اهمیت آن همانند عاشورا در نهضت حضرت امام حسین (ع) است.

نهضتی که در بهمن ۱۳۵۷، رهایی از بند طاغوت، پیروزی انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی را به ملت سربلند ایران هدیه داد، از نفس حق و راهبری‌های بزرگمردی چون حضرت امام خمینی(ره) اثر پذیرفته بود. امام راحل از سال‌ها قبل و با بهره‌گیری از ظرفیت‌های عاشورایی روز پانزدهم خرداد، بنیاد «تشکیل حکومتی انقلابی بر پایه اسلام» را پی افکنده و با حمایت خیل عظیم مردم انقلابی، به تعبیر مقام معظم رهبری در بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی«بزرگترین و مردمی‌ترین انقلاب عصر جدید» را رقم زد.

رحلت امام خمینی(ره) در ۱۴خرداد۱۳۶۸، نقمتی بود که با نعمت انتخاب جانشین شایسته‌ ایشان، حضرت امام خامنه‌ای(مدظله‌العالی)، تلطیف شد و جراحت بزرگی بود که با این جایگزینی، التیام یافت. انقلاب اسلامی در پرتو رهبری امامین انقلاب در ۴۳ سال گذشته ضمن اینکه «از کرامت خود و اصالت شعارهایش صیانت کرده» و «به یک انحطاط تاریخی طولانی پایان داده»، دستاوردهای بزرگی داشته و «منشا برکات بزرگ» شده است.

ضمن گرامی داشت یاد و خاطره روزهای ۱۴ و ۱۵ خرداد و آرزوی علو درجات برای شهدای راه انقلاب و عرض تسلیت به مناسبت سالروز  ارتحال و عروج ملکوتی حضرت امام خمینی (ره) و گرامی‌داشت آغاز زعامت امام خامنه‌ای (مدظله العالی) ، کماکان آماده ایثار و بذل جان در مسیر اعتلای آرمان‌های نظام و امامین انقلاب هستیم و به این التزام و ایثارگری افتخار می‌کنیم.

 

          مهندس علی باقری کاکشی 

                

Correspondent: Ali Bagheri Kakash

خطیب جمعه اهواز : از چند فروشگاه بزرگ اهواز پرسیدم ، گفتند ۳ هزار قلم کالا دارند ، یک هزار قلم افزایش قیمت داشته‌اند

 

حجت‌الاسلام و المسلمین موسوی‌فرد افزود : رئیس جمهور گفت خوزستان یک استان معمولی نیست و در استانی که این همه ظرفیت دارد نباید مردم اینقدر دردسر داشته باشند.آنقدر می‌آیم و می‌روم تا زمانی که احساس کنم مردم خوزستان در رفاه هستند.  

 

حجت‌الاسلام و المسلمین سید محمدنبی موسوی‌فرد در خطبه‌های نماز جمعه امروز (۱۳ خردادماه) با تاکید بر لزوم اخلاق مداری در محیط خانواده و اجتماع اظهار کرد: اگر احیانا فردی نسبت به همسر بداخلاقی می‌کند، حواسش باشد اعمالش زیر سوال می‌رود.

 

وی افزود: باید همیشه اخلاق خوبی داشته باشیم و اگر مقداری بداخلاقی هم وجود داشته باشد باید برای اصلاح آن تلاش کرد اما مقداری که می‌ماند هم نباید موجب شود انسان فورا به فکر جدایی بیفتد.

 

نماینده ولی فقیه در خوزستان با تاکید بر الگوگیری از زندگی ائمه اطهار(ع) گفت: چه تعداد از همسران اهل بیت مطابق میل‌شان رفتار کرده‌اند؟ داستان امام حسن مجتبی(ع) و همسران پیامبر(ص) باید مطالعه شود تا از این موارد مطلع شد اما چه می‌شود که در زندگی این افراد طلاق مطرح نیست؟ روایت جعلی نسبت به اهل بیت(ع) وجود دارد اما قطعا دروغ است زیرا با طلاق عرش الهی می‌لرزد.

 

امام جمعه اهواز با تسلیت سالروز ارتحال امام خمینی(ره) بیان کرد: امام(ره) بسیار گردن ما حق دارد؛ درست است که در طول تاریخ سختی می‌کشیم اما این سختی‌ها برای دین ارزش دارد؛ تنها در پنج شش سال اول انقلاب در انگلستان ۶ تا ۷ میلیون نفر و در نیجریه ۱۵ میلیون نفر شیعه شده‌اند و در کشورهای اسلامی در مجموع بالغ بر ۱۰۰ میلیون نفر شیعه هستند که این کار در سایه انقلاب اسلامی انجام شده است و زمینه ظهور امام زمان(عج) را فراهم کرده‌ایم.

 

امام جمعه اهواز: می‌گویند فلان فرد را گرفتیم ،بعد می‌گویند مرده است؛ این تناقض‌ها چیست؟

 

موسوی‌فرد با اشاره به شخصیت بزرگ امام(ره) افزود: ویژگی‌های ایشان به گونه‌ای است که باید قرن‌ها بگذرد تا کسی همانند ایشان پیدا شود. بعد از غیبت صغرای امام زمان(عج) بین علما کسی این گونه که همه ویژگی‌ها را در خود جمع کرده وجود ندارد. بعد از ایشان، مقام معظم رهبری است و امیدواریم خداوند به همه ما توفیق تبعیت از امام خامنه‌ای را بدهد.

 

نماینده ولی فقیه در خوزستان به در پیش بودن هفته حج اشاره کرد و گفت: هر کدام از کسانی که امسال موفق می‌شوند مناسک حج را انجام دهند، نماینده‌ای از مکتب حیات‌بخش تشیع هستند و باید آنجا آبروی امام صادق(ع) و اهل بیت(ع) را حفظ کنند. نماز اول وقت این افراد باید زبانزد باشد و از طرف دیگر، بعد از برگشت نیز باید رفتارشان تغییر کند.

 

امام جمعه اهواز با اشاره به سفر رئیس جمهور به آبادان بیان کرد: در پی حادثه متروپل، مردم و نیروهای جهادی در صحنه بوده‌اند. از اقصی نقاط کشور مسئولان در میدان آمدند. رئیس جمهور در آبادان حضور پیدا کرد تا این امر مهم را پیگیری کند زیرا جان مردم برای مسئولان مهم است.

 

موسوی‌فرد عنوان کرد: رئیس جمهور تاکید کرد بقایای ساختمان بر اساس دستور مهندسان، تدریجی یا دفعتا تخریب شود. البته تا صبح امروز پنج تا شش نفر زیر آوار بودند و مابقی از زیر آوار خارج شدند گرچه برخی ادعاهای دیگری دارند که ثابت نمی‌شود. در پی این حادثه، ۳۷ نفر جان دادند که سه نفر مجهول‌الهویه هستند. تعداد قابل توجهی نیز مصدوم بودند.

 

وی افزود: یکی از خانواده‌های بازماندگان چهار عزیز از دست داده است که با حضور رئیس جمهور به منزل این خانواده رفتیم. البته قبلا نیز در منزل این خانواده حضور پیدا کردم.

 

امام جمعه اهواز گفت: دغدغه مردم این است که انتظار خانواده‌هایی که عزیزشان را از دست دادند به پایان برسد؛ تلاش برای خارج کردن این افراد از زیر آوار در حال انجام است. مساله بعدی موضوع حقوقی این ماجرا است؛ تاکید شد که هر کسی در پی این حادثه آسیب دیده، به حق و حقوق خود دست پیدا کند.

 

وی با تاکید بر حل مساله بیمه بیکاری و پراخت مستمری و پرداخت دیه جان‌باختگان به خانواده‌های بازمانده حادثه متروپل گفت: همه مسئولان تاکید کردند که باید با مسببان این حادثه برخورد قاطعی شود. رئیس جمهور نیز تاکید کرد که قاطعانه و در اسرع وقت با این افراد از خدا بی خبر که برای تامین منافع خود، برای جان انسان‌های اهمیتی قائل نشده‌اند برخورد شود.

 

امام جمعه اهواز با بیان اینکه رئیس جمهور به توجه به بازماندگان تاکید کرد، افزود: آقای رئیسی گفت که خوزستان در اولویت اول دولت سیزدهم است؛ می‌بینیم که رئیس جمهور چهار پنج بار در خوزستان حضور پیدا کرده در حالی که در میان بیست و سه سفر خود، در برخی استان‌ها برای اولین بار حضور پیدا کرده است.

 

نماینده ولی فقیه در خوزستان بیان کرد: رئیس جمهور گفت که خوزستان یک استان معمولی نیست و در استانی که این همه ظرفیت دارد نباید مردم اینقدر دردسر داشته باشند. رئیس جمهور گفت آنقدر می‌آیم و می‌روم تا زمانی که احساس کنم مردم خوزستان در رفاه هستند.

 

موسوی‌فرد عنوان کرد: در مساله گرانی‌ها نیز به رئیس جمهور گفتم که عنوان شد یارانه شش تا هفت قلم حذف می‌شود اما در چند فروشگاه بزرگ اهواز رفتم و سوال کردم چند قلم از کالاها دچار تورم شدند که عنوان کردند ۳ هزار قلم دارند که یک هزار قلم افزایش قیمت داشته‌اند. به رئیس جمهور گفتم گرانی یک نکته و گران‌فروشی یکی دیگر از نکات است. مردم انتظار دارند کالایی که گران شده ثابت بماند نه بعد از هر بار خرید، قیمت‌ها افزایش یابد که رئیس جمهور نیز بر این موارد تاکید داشت.

 

وی افزود: همچنین در مورد مستاجران صحبت‌هایی داشتم. مراجعات زیادی در مورد افزایش هزینه مسکن مستاجران داشتم. ما مسلمان هستیم و باید به همنوعان خود رحم کنیم. عاجزانه تقاضا می‌کنم رعایت حال مستاجران انجام شود نه اینکه یک فرد با چند بچه و با دلهره نگران این باشد که صاحب خانه به او بگوید جابه‌جا شود.

 

امام جمعه اهواز با اشاره به مطرح شدن مساله اشتغال خوزستانی‌ها با رئیس جمهور گفت: رئیس جمهور عنوان کرد که به همه این موارد رسیدگی می‌کند

 

 

 

 

Correspondent: Ali Bagheri Kakash

 

شرح و چگونگی رخداد قیام ۱۵ خرداد

 

خبر دستگیری امام به سرعت در قم و مناطق اطراف پیچید. زنان و مردان از روستاها و شهرها به طرف منزل رهبر خود حرکت کردند. شعار اصلی جمعیت «یا مرگ یا خمینی» بود که از تمام فضای قم به گوش می رسید. خشم مردم آنچنان بود که ابتدا مأموران پلیس پا به فرار گذاشتند. آنها پس از تجهیز قوا به میدان آمدند.

نیروهای کمکی نظامی نیز از پادگان های اطراف به قم گسیل شدند. هنگامی که سیل جمعیت از حرم حضرت معصومه(س) بیرون آمدند، رگبار مسلسل ها گشوده شد و تا ساعتی چند درگیری شدید ادامه داشت. حمام خون به راه افتاده بود. هواپیماهای نظامی از تهران به پرواز درآمدند و در فضای قم برای ایجاد رعب بیشتر دیوار صوتی را شکستند. قیام با سرکوبی شدید کنترل شد. کامیون های نظامی، اجساد شهدا و مجروحان را به سرعت از خیابان ها و کوچه ها به نقاط نامعلومی انتقال دادند. غروب آن روز قم حالتی جنگ زده و غمگینانه داشت.

صبحگاه پانزده خرداد خبر دستگیری امام خمینی(ره) به تهران، مشهد، شیراز و دیگر شهرها رسید و وضعیتی مشابه قم پدید آورد. مردم ورامین و شهرک های اطراف به طرف تهران سرازیر شدند. تانک ها و ابزار زرهی و نیروهای نظامی برای جلوگیری از ورود معترضان به شهر در سه راهی ورامین با جمعیت درگیر شدند و جمع زیادی از راهپیمایان را به خاک و خون کشیدند. جمعیت انبوهی در حوالی بازار تهران و مرکز شهر نیز گرد آمده و با شعار «یا مرگ یا خمینی» به طرف کاخ شاه به حرکت درآمدند. از جنوب شهر تهران نیز سیل جمعیت به سمت مرکز راه افتاده بود و در پیشاپیش آنها طیب حاج رضایی و حاج اسماعیل رضایی، ۲ تن از جوانمردان جنوب شهر تهران، با گروه خود در حرکت بودند. این ۲ تن بعد از چندی دستگیر و در ۱۱ آبان ۱۳۴۲ تیرباران شده و هوادارانشان به بندرعباس تبعید شدند.

نزدیک ترین ندیم همیشگی محمدرضا پهلوی، تیمسار حسین فردوست در خاطراتش از به کارگیری تجربیات و همکاری زبده ترین مأموران سیاسی و امنیتی امریکا برای سرکوب قیام و همچنین از سراسیمگی محمدرضا پهلوی و دربار و امرای ارتش و ساواک در این ساعات پرده برداشته و توضیح داده است که چگونه محمدرضا پهلوی و ژنرال هایش دیوانه وار فرمان سرکوب صادر می کردند. ارتشبد فردوست در توضیح وخامت اوضاع می نویسد: به اویسی (فرمانده لشکر گارد ویژه) گفتم «تنها راه این است که هر چه آشپز و نظافتکار و اسلحه دار و غیره در لشکرداری مسلح کنی». سرانجام مأموران نظامی و پلیس با تیراندازی های گسترده و مستقیم و به کارگیری هرچه در توان داشتند بر قیام مردم فائق آمدند.

امیر اسدالله علم نخست وزیر در خاطراتش می نویسد: اگر ما عقب نشینی کرده بودیم ناآرامی به چهار گوشه ایران سرایت می کرد و رژیم ما با تسلیم ننگ آوری سقوط می کرد. در آن موقع حتی این را به شاه عرض کردم که اگر خود من هم از مسند قدرت به زیر کشانده شوم شما همیشه می توانید با محکوم کردن و اعدام من به عنوان مسبب آنچه واقع شده خود را نجات دهید! (گفت وگوهای من با شاه: خاطرات محرمانه امیر اسدالله علم.)

 ۱۵ خرداد در تهران و قم حکومت نظامی برقرار شد اما با این وجود، روزهای بعد نیز تظاهرات وسیعی برپا بود که در هر مورد به درگیری خونین انجامید. با دستگیری رهبر نهضت و کشتار وحشیانه مردم در ۱۵ خرداد ۴۲، قیام به ظاهر سرکوشرح و چگونگی رخداد قیام ۱۵ خرداد

 

خبر دستگیری امام به سرعت در قم و مناطق اطراف پیچید. زنان و مردان از روستاها و شهرها به طرف منزل رهبر خود حرکت کردند. شعار اصلی جمعیت «یا مرگ یا خمینی» بود که از تمام فضای قم به گوش می رسید. خشم مردم آنچنان بود که ابتدا مأموران پلیس پا به فرار گذاشتند. آنها پس از تجهیز قوا به میدان آمدند.

نیروهای کمکی نظامی نیز از پادگان های اطراف به قم گسیل شدند. هنگامی که سیل جمعیت از حرم حضرت معصومه(س) بیرون آمدند، رگبار مسلسل ها گشوده شد و تا ساعتی چند درگیری شدید ادامه داشت. حمام خون به راه افتاده بود. هواپیماهای نظامی از تهران به پرواز درآمدند و در فضای قم برای ایجاد رعب بیشتر دیوار صوتی را شکستند. قیام با سرکوبی شدید کنترل شد. کامیون های نظامی، اجساد شهدا و مجروحان را به سرعت از خیابان ها و کوچه ها به نقاط نامعلومی انتقال دادند. غروب آن روز قم حالتی جنگ زده و غمگینانه داشت.

صبحگاه پانزده خرداد خبر دستگیری امام خمینی(ره) به تهران، مشهد، شیراز و دیگر شهرها رسید و وضعیتی مشابه قم پدید آورد. مردم ورامین و شهرک های اطراف به طرف تهران سرازیر شدند. تانک ها و ابزار زرهی و نیروهای نظامی برای جلوگیری از ورود معترضان به شهر در سه راهی ورامین با جمعیت درگیر شدند و جمع زیادی از راهپیمایان را به خاک و خون کشیدند. جمعیت انبوهی در حوالی بازار تهران و مرکز شهر نیز گرد آمده و با شعار «یا مرگ یا خمینی» به طرف کاخ شاه به حرکت درآمدند. از جنوب شهر تهران نیز سیل جمعیت به سمت مرکز راه افتاده بود و در پیشاپیش آنها طیب حاج رضایی و حاج اسماعیل رضایی، ۲ تن از جوانمردان جنوب شهر تهران، با گروه خود در حرکت بودند. این ۲ تن بعد از چندی دستگیر و در ۱۱ آبان ۱۳۴۲ تیرباران شده و هوادارانشان به بندرعباس تبعید شدند.

نزدیک ترین ندیم همیشگی محمدرضا پهلوی، تیمسار حسین فردوست در خاطراتش از به کارگیری تجربیات و همکاری زبده ترین مأموران سیاسی و امنیتی امریکا برای سرکوب قیام و همچنین از سراسیمگی محمدرضا پهلوی و دربار و امرای ارتش و ساواک در این ساعات پرده برداشته و توضیح داده است که چگونه محمدرضا پهلوی و ژنرال هایش دیوانه وار فرمان سرکوب صادر می کردند. ارتشبد فردوست در توضیح وخامت اوضاع می نویسد: به اویسی (فرمانده لشکر گارد ویژه) گفتم «تنها راه این است که هر چه آشپز و نظافتکار و اسلحه دار و غیره در لشکرداری مسلح کنی». سرانجام مأموران نظامی و پلیس با تیراندازی های گسترده و مستقیم و به کارگیری هرچه در توان داشتند بر قیام مردم فائق آمدند.

امیر اسدالله علم نخست وزیر در خاطراتش می نویسد: اگر ما عقب نشینی کرده بودیم ناآرامی به چهار گوشه ایران سرایت می کرد و رژیم ما با تسلیم ننگ آوری سقوط می کرد. در آن موقع حتی این را به شاه عرض کردم که اگر خود من هم از مسند قدرت به زیر کشانده شوم شما همیشه می توانید با محکوم کردن و اعدام من به عنوان مسبب آنچه واقع شده خود را نجات دهید! (گفت وگوهای من با شاه: خاطرات محرمانه امیر اسدالله علم.)

 ۱۵ خرداد در تهران و قم حکومت نظامی برقرار شد اما با این وجود، روزهای بعد نیز تظاهرات وسیعی برپا بود که در هر مورد به درگیری خونین انجامید. با دستگیری رهبر نهضت و کشتار وحشیانه مردم در ۱۵ خرداد ۴۲، قیام به ظاهر سرکوب شد.

نتایج و پیامدهای قیام ۱۵ خرداد

 

قیام ۱۵خرداد ۱۳۴۲ خورشیدی مبدأ انقلاب اسلامی مردم ایران بود. محمدرضا پهلوی ۲ روز بعد از نهضت ۱۵ خرداد، قیام مردم را بلوا، اقدامی وحشیانه و نتیجه اتحاد ارتجاع سرخ و سیاه نامید و سعی کرد تا آن را به خارج از مرزها و اشخاصی همچون جمال عبدالناصر نسبت دهد. سستی ادعاهای محمدرضا پهلوی بر هیچ کس پوشیده نبود. برخلاف ادعاهای مکرر وی، عناصر چپ و کمونیست ها نه تنها هیچ گونه مشارکتی در این قیام نداشتند بلکه حزب توده و دیگر کمونیست های ایران در نوشته ها و مواضع خویش به تکرار تفسیر رادیو مسکو و روزنامه های شوروی از وقایع پانزده خرداد می پرداختند. حزب کمونیست شوروی، قیام ۱۵ خرداد را حرکتی کور و ارتجاعی بر ضد اصلاحات مترقّیانه رژیم می دانست. ادعای کذب دیگر محمدرضا پهلوی (در خصوص دخالت دولت مصر) نیز با وجود تلاش و دسیسه ساواک هیچ گاه از طرف احدی باور نشد. استقلال و اراده ملی در خلق این حماسه، آنچنان فاحش بود که اینگونه برچسب ها نمی توانست، کمترین لطمه ای بدان وارد سازد.

 

پس از قیام پانزدهم خرداد ۱۳۴۲ خورشیدی، مطبوعات خارجی به صورت های مختلف و با تیترهایی بزرگ از این روز نام بردند. برای مثال روزنامه "دی ولت" در شماره ۱۲۹ خود نوشت:" در تهران، صدها نفر کشته شده اند. دولت عَلَم، حکومت نظامی اعلام کرد. ارتش با تانک و مسلسل، بر ضد طرفداران رهبر مسلمانان، [امام] خمینی که علیه اصلاحات شاه دست به اعتراض زده اند، وارد عمل شد". یا روزنامه "الاهرام" در ۱۶ خرداد نوشت: "دیروز تهران در آتش خشم شعله ور شد... این، شدیدترین تظاهرات ضد شاه بود و هنگامی آغاز شد که رهبر دینی، روح الله خمینی و یاوران او دستگیر گردیدند".

 

پس از واقعه پانزدهم خرداد ۱۳۴۲ با وجود سانسورهای شدید رژیم، خبرهای دستگیری امام خمینی(ره) و قیام ۱۵ خرداد در مدت کوتاهی نه تنها در سراسر کشور، بلکه به فراتر از مرزها گسترش یافت و موجی از نفرت و خشم ضد رژیم به راه افتاد. حوزه های علمیه نجف، کربلا و کاظمین به حمایت از امام خمینی(ره)، تلگراف هایی به سران کشورهای اسلامی و سازمان های بین المللی مخابره و کشتار پانزدهم خرداد رژیم را به شدت محکوم کردند. تمام این اتفاق ها در حالی صورت می پذیرفت که در مطبوعات کشور هیچ خبری از حقایق و وقایع منعکس نمی شد.

جنبش پانزده  خرداد، اگرچه واکنش طبیعی مردم مسلمان در برابر مصوٌبات خلاف اسلام رژیم و بازداشت امام خمینی(ره) بود، آزادی فوری ایشان را در برنداشت. از این رو، اعتراض ها از همه نقاط ادامه داشت و سرانجام علمای طراز اوٌل کشور، برای چاره جویی در تهران اجتماع کردند. رژیم حاکم که از یک پانزده خرداد دیگر بیمناک بود، کوشید آنها را پراکنده سازد و قدمی در راه خواست آنها برندارد. از طرفی مراجع تقلید، اعلامیه ای صادر کردند، مبنی بر این که امام خمینی (ره) مجتهد جامع الشرایط و مرجع تقلید است و برپایه قانون از محاکمه و تعرٌض مصون است. سپس با انتشار این مطلب، رژیم خود به خود مجبور شد، برای فرو نشاندن نارضایتی های عمومی، امام خمینی(ره) را آزاد کند.

 

 

 

Correspondent: Ali Bagheri Kakash

 

امام خمینی (ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران اشعاری از خود برجای گذاشتند که در قالب کتابی با عنوان دیوان شعر امام منتشر شده است.

 

در ادامه به برخی از اشعار ایشان اشاره می‌کنیم:

 

همراز 

 

آن شب که همه میکده‌ها باز شوند

یاران خرابات هم‌آواز شوند

 

فارغ ز رقیب، در کنار محبوب

طومار فراقْ بسته، همراز شوند.

 

چه کُنم؟ 

 

فرهادم و سوز عشق شیرین دارم

اُمّید لقای‌ یار دیرین دارم

 

طاقت ز کف رفت و ندانم چه کُنم

یادش همه شب در دل غمگین دارم.

 

فیض وجود 

 

جز فیض وجود او نباشد هرگز

جز عکس نمود او نباشد هرگز

 

مرگ است اگر هستی‌ دیگر بینی‌

بودی‌ جُز بود او نباشد هرگز.

 

راه 

 

فصلی‌ بگشا که وصف رویت باشد

آغازگر طُرّه‌ی‌ مویت باشد

 

طومار علوم فلسفه در هم پیچ

یارا! نظری‌ که رَه بسویت باشد.

 

عید نوروز 

 

باد نوروزی‌ وزیده است به کوه و صحرا

جامه‌ی‌ عید بپوشند چه شاه و چه گدا

 

بلبل باغ جنان را نبود راه به دوست

نازم آن مطربِ مجلس که بود قبله‌نما

 

صوفی‌ و عارف از این بادیه دور افتادند

جام می‌ گیر ز مطرب، که رَوی‌ سوی‌ صفا

 

همه در عید به صحرا و گلستان بروند

منِ سرمست، ز میخانه کنم رو به خدا

 

عید نوروز مبارک به غنیّ‌ و درویش!

یار دلدار! ز بتخانه دری‌ را بگشا

 

گر مرا ره به در پیر خرابات دهی‌

به سر و جان به سویش راه نوردم نه به پا

 

سالها در صف ارباب عمائم بودم

تا به دیدار رسیدم نکنم باز خط

 

شرحِ جلوه 

 

دیده‌ای‌ نیست نبیند رخ زیبای‌ تو را

نیست گوشی‌ که همی‌ نشنود آوای‌ تو را[1]

 

هیچ دستی‌ نشود جز بر خوان تو دراز

کس نجوید به جهان جز اثر پای‌ تو را

 

رهرو عشقم و از خرقه‌ و مسند بیزار

به دو عالم ندهم روی‌ دلآرای‌ تو را

 

قامت سروْ قدان را به پشیزی‌ نخرد

آنکه در خواب ببیند قد رعنای‌ تو را

 

به کجا روی‌ نماید که تواش قبله نه‌ای‌؟

آنکه جوید به حرم منزل و مأوای‌ تو را

 

همه جا منزل عشق[2]است، که یارم همه جاست

کوردل آنکه نیابد به جهان جای‌ تو را

 

با که؟ گویم: که ندیده است و نبیند به جهان

جز خم ابرو و، جز زلف چلیپای‌ تو را

 

دکه‌ی‌ عِلم و خِرد بست، درِ عشق گشود

آنکه می‌داشت به سر علت سودای‌ تو را

 

بشکنم این قلم و، پاره کنم این دفتر

نتوان شرح کنم جلوه‌ی‌ والای‌ تو را.

 

آفتاب نیمه‌شب 

 

ای‌ خوب رُخ که پرده‌نشینی‌ و بی‌حجاب!

ای‌ صدهزار جلوه‌گر و، باز در نقاب[1]و[2]

 

ای‌ آفتاب نیمه‌شب، ای‌ ماه نیمروز!

ای‌ نجم دوربین! که نه ماهی‌، نه آفتاب

 

کیهان طلایه‌دارت و خورشید سایه‌ات

گیسوی‌ حور خیمه‌ی‌ ناز تو را، طناب

 

جانهای‌ قدسیان همه در حسرتت به سوز

دلهای‌ حوریان همه در فُرقتت کباب

 

انموذَج[3]جمالی‌ و، اسطوره‌ی‌ جلال

دریای بیکرانی و، عالم همه سراب

 

آیا شود که نیم نظر سوی ما کنی‌؟

تا پرده گشوده، کوچ نماییم از این قُباب

 

ای‌ جلوه‌ات جمالْ‌ده هرچه خوبرو

ای‌ غمزه‌ات هلاکْ کنِ هرچه شیخ و شاب

 

چشم خراب دوست خرابم نموده است

آبادی‌ دو کوْن به قربانِ این خراب.

 

مذهب رندان 

 

آنکه دل بگسلد از هر دو جهان، درویش است

آنکه بگذشت ز پیدا و نهان، درویش است[1]

 

خرقه و خانقه از مذهب رندان دور است

آنکه دوری‌ کُند از این و، از آن درویش است

 

نیست درویش که دارد کُله درویشی‌

آنکه نادیده کُلاه و، سر و، جان درویش است

 

حلقه‌ی‌ ذکر میارای‌! که ذاکریا است

آنکه ذاکر بشناسد به عیان، درویش است

 

هر که در جمع کسان دعوی‌ درویشی‌ کرد

به حقیقت، نه که با ورد زبان، درویش است

 

صوفی‌‌‌ای‌ کو به هوای‌ دل خود شد درویش

بنده‌ی‌ همت خویش است، چسان درویش است؟

 

دریای‌ عشق 

 

افسانه‌ی‌ جهان دل دیوانه‌ی‌ من است

در شمع عشق سوخته پروانه‌ی‌ من است

 

گیسوی‌ یار، دام دل عاشقان اوست

خال سیاه پشت لبش، دانه‌ی‌ من است

 

غوغای‌ عاشقان، رخ غمّار دلبران

راز و نیازها همه، در خانه‌ی‌‌ من است

 

کوی‌ نکوی‌ میکده، باب صفای‌ عشق

طاق و رواق روی‌ تو کاشانه‌ی‌ من است

 

فریاد رعد، ناله‌ی‌ دلسوز جان من

دریا‌ی‌ عشق، ‌قطره مستانه‌ی‌ من است

 

تا شد به زلف یار، سرشانه آشنا

مسجود قدسیان همگی‌ شانه‌ی‌ من است

 

 

Correspondent: Ali Bagheri Kakash

 

 

 

 

 

 

امام خمینی (روح الله مصطفوی خمینی) در مهر ماه سال 1281 هجری شمسی در خمین به دنیا آمد. آقا سید مصطفی، پدر ایشان از منتقدان خوانین و مأموران‏‎ دولتی بود و زمانی که روح‌الله پنج ماه بیشتر نداشت به شهادت رسید. 

 

 

 

سید روح‌الله خمینی پس از مطالعه علوم اسلامی در خمین، برای تکمیل تحصیلات خود به اراک و از آنجا به قم رفت و تدریس علوم فلسفی را در سن 27 سالگی آغاز کرد. با شدت گرفتن اقدامات ظالمانه حکومت پهلوی، ایشان نیز به انتقاد از رژیم و سپس مبارزه از طریق آگاهی رسانی به مردم مسلمان ایران پرداخت.

 

 

مواضع سرسختانه آیت الله خمینی علیه لایحه کاپیتولاسیون در سال 1343 سبب شد که رژیم شاه ایشان را به ترکیه و پس از آن به نجف تبعید کند. تبعید امام خمینی نه تنها حرکت انقلاب اسلامی را متوقف نکرد بلکه ایشان در دوران تبعید نیز به روشنگری مردم نسبت به خیانت‌ها و جنایت‌های رژیم پرداخت. با اوج گیری اعتراضات در سال های 1356 و 1357 سرانجام در 22 بهمن 1357 انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید.

 

 

 

در پی پیروزی انقلاب، امام خمینی مردم را دعوت به شرکت در انتخابات نظام جمهوری اسلامی ایران کرد و  با رای 98 درصدی مردم این نظام را بنیان گذاشت. پس از پیروزی انقلاب هم امام خمینی به هدایت امور کشور پرداخت و در کشاکش اغتشاش‌های سازمان مجاهدین خلق، ترورهای پی در پی شخصیت‌های برجسته انقلاب و همچنین جنگ تحمیلی، به رفع هوشمندانه مسائل و افزایش آگاهی مردم پرداخت.

 

 

 

آیت الله خمینی در سال 1358 به بیماری قلبی مبتلا شد و به دستور پزشک از قم به تهران آمد. ایشان تا زمان رحلت (1368) در سن 81 سالگی در تهران ماند.

 

 

 

 

 

نگاهی گذرا به بخش‌های مختلف زندگینامه امام خمینی 

 

 

 

1. زندگینامه امام خمینی پیش از انقلاب

 

   1.1. خانواده و تبار امام خمینی

 

   1.2. دوران کودکی

 

   1.3. دوران جوانی

 

   1.4. تحصیلات

 

2. مبارزات امام خمینی

 

   2.1. مخالفت با لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی

 

   2.2. قیام 15 خرداد 1342

 

  2.3. اعتراض به کاپیتولاسیون و تبعید به ترکیه

 

3. دوران تبعید در نجف

 

4. هجرت از نجف به پاریس

 

5. بازگشت به وطن  

 

 

 

 

 

زندگینامه امام خمینی از تولد تا رحلت خانواده و تبار امام خمینی 

 

 

 

پدر بزرگ روح‌الله خمینی (سید احمد‏‎ ‎‏معروف به سید هندی) در بین سالهای ۱۲۴۰ تا ۱۲۵۰ ه . ق. از کشمیر‏‎ ‎‏راهی سفر عتبات عالیه می شود و در مدت اقامت در آنجا با یکی از اهالی خمین به‏‎ ‎‏نام یوسف خان فرفهانی‏‎ آشنا می‌شود.‏‎ یوسف خان از سید احمد دعوت می‌کند که برای ارشاد اهالی خمین به آن سرزمین مهاجرت کند. برای آشنایی با اجداد امام خمینی و زندگی آنها در هند شجره نامه امام خمینی را مطالعه نمایید. 

 

 

 

سیداحمد در پی مهاجرت به ایران با خواهر یوسف خان ازدواج می‌کند و از او صاحب سه دختر به نام‌های: سلطان خانم، صاحبه خانم و آغابانو‏‎ ‎‏خانم و یک پسر به نام سید مصطفی می‌شود اطلاعات بیشتر درباره خانواده امام خمینی را اینجا مطالعه کنید. 

 

 

 

پدر امام خمینی (آقا سید مصطفی) پس از فراگیری تحصیلات اولیه در‏‎ ‎‏مکتبخانه‌های خمین برای ادامه تحصیل عازم نجف اشرف گردید و به تدریج در زمرۀ علما و مجتهدین عصر خود قرار‏‎ ‎‏گرفت.‏‎ 

 

 

 

آقا سید مصطفی در سال 1273 هجری شمسی ‎‏به خمین بازگشت و زعامت و رهبری مردم منطقۀ‏‎ ‎‏خمین را بر عهده گرفت و ضمن هدایت معنوی، مذهبی و دینی مردم، با ظلم و ستم‏‎ ‎‏خوانین و متنفذین محلی بر مردم آن منطقه، به مقابله و مبارزه پرداخت.‏‎ سرانجام افرادی که پدر امام خمینی را سدّ راهی ‎‏برای رسیدن به مقاصد خود می‌دیدند ایشان را به شهادت رساندند. تولد امام خمینی نیز با شهادت پدر همزمان بود. برای کسب اطلاعات بیشتر درباره چگونگی شهادت آقا سید مصطفی مقاله جماران درباره پدر امام خمینی را مطالعه کنید. 

 

روح الله خمینی در 1 مهر سال 1281 هجری شمسی (20 جمادی الثانی 1320 ه.ق) به دنیا آمد. تاریخ تولد امام خمینی در برخی منابع 29 شهریور ذکر شده است. برای مشاهده شناسنامه‌های امام خمینی و دلیل دو شناسنامه‌ای بودن ایشان مقاله جماران درباره شناسنامه‌های امام خمینی را مطالعه کنید.

 

 

 

کودکی امام خمینی 

 

کودکی امام خمینی به شدت تحت تأثیر شهادت پدرش بود. در حالی که بیش از پنج ماه از ولادت امام خمینی نمی‌گذشت، طاغوتیان و خوانینِ تحت حمایت عمّال حکومت وقت، ندای حق‏ طلبی آقا مصطفی را که در برابر زورگویی‌هایشان به مقاومت برخاسته بود، با گلوله پاسخ گفتند و در مسیر خمین به اراک وی را به شهادت رساندند. متأسفانه عکسی از کودکی امام خمینی با پدرش موجود نیست. 

 

 

 

محل تولد امام خمینی و اوضاع سیاسی و اجتماعی خمین نیز بر روند زندگی ایشان تأثیرگذار بود. پس از شهادت پدر، امام خمینی تحت سرپرستی مادر (بانو هاجر) و عمه اش (صاحبه خانم) دوران کودکی خود را گذراند. تحصیلات مذهبی در خانواده مصطفوی مرسوم بود به همین دلیل فرزند کوچکتر خانواده در مکتبخانۀ آخوند ملاّابوالقاسم ختم قرآن را به اتمام رساند و در سن 7 سالگی برای فراگیری دروس ادبیات و عربی نزد شیخ جعفر رفت. روح الله خمینی پس از آن از میرزامحمود افتخارالعلما دروس ابتدایی را آموخت. 

 

 

 

 

امام خمینی مقدمات را از میرزامهدی که دایی ایشان بود فراگرفت و سپس نزد میرزا رضا نجفی منطق را آغاز نمود. در ادامه، تحصیلات قابل فراگیری در این مرحله چون منطق، مطوّل و سیوطی را نزد آیت‏‌اللّه‏ مرتضی پسندیده (برادرش) فراگرفت.

 

 

 

برای کسب اطلاعات بیشتر این مقاله درباره دوران تولد و کودکی امام خمینی را مطالعه کنید.

 

 

 

 

 

 

 

آن طور که در بیوگرافی آیت الله خمینی آمده است، دوران جوانی امام خمینی با مهاجرت به اراک و تحصیل در حوزه علمیه در سال 1330 هجری شمسی آغاز شد. او نزد شیخ محمد گلپایگانی منطق و نزد آقاعباس اراکی شرح لمعه را تحصیل نمود. مهمترین حادثه سیاسی دوران جوانی امام خمینی یعنی کودتای رضا خان و دستگیری آیت الله سید حسن مدرس در همین سالها رخ داد. 

 

چند ماهی از ورود ایشان به حوزۀ علمیۀ اراک نگذشته بود که آیت‌‏اللّه‏ شیخ عبدالکریم حائری، به درخواست روحانیون قم به آن شهر مهاجرت کرد و حوزۀ علمیۀ قم را تأسیس نمود. حدود چهار ماه بعد از مهاجرت آیت‌‏اللّه‏ حائری، آقا روح‌‏اللّه‏ نیز به قم هجرت نمود به ادامۀ تحصیل مشغول گردید.

 

 

 

 

تحصیلات امام خمینی 

 

امام خمینی در جوانی و پس از ورود به قم، تحصیلات خارج را در محضر آیت‌الله حائری گذراند. ایشان همچنین فلسفه را نزد حاج سیدابوالحسن قزوینی، عروض و قوافی، فلسفۀ غرب و فلسفۀ تکاملی داروین را در محضر شیخ محمدرضا اصفهانی مسجدشاهی، ریاضیات و هیئت را نزد وی و میرزا علی‏‌اکبر یزدی و عرفان را نیز از محضر آیت‏‌اللّه‏ محمدعلی شاه‌‏آبادی فرا گرفت. برای مطالعه درباره نحوه آشنایی امام با آیت‌الله شاه آبادی و اصرار بر تحصیل نزد ایشان این خاطره از زندگی امام خمینی را مطالعه نمایید. 

 

 

 

امام همچنین در سال 1308 با خانم خدیجه ثقفی ازدواج کرد. سن امام خمینی در زمان ازدواج 27 سال بود. می‌توانید شرح خواستگاری، مهریه همسر امام و نحوه برگزاری مراسم ازدواج را در مقاله ای در همین خصوص با عنوان ازدواج امام خمینی مطالعه کنید. 

 

 

 

 

 

امام خمینی؛ دوران مبارزه 

 

 

 

شیوه تربیت خانوادگی روح الله خمینی به نحوی بود که روحیه مبارزه در جبهه حق و جهاد در راه خدا را به ایشان اعطا نمود. به همین دلیل بود که امام مبارزات خود را از نوجوانی آغاز کردند. اقدامات مبارزانه امام خمینی به موازات تکامل ابعاد روحی و علمی ایشان از یکسو و اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی ایران و سایر جوامع اسلامی از سوی دیگر در اشکال مختلف ادامه یافت. برای مطالعه بیشتر به مقاله جماران درباره شروع مبارزات امام خمینی از دوران نوجوانی مراجعه کنید.

 

 

 

 

 

اقدامات امام خمینی در مبارزه با حکومت پهلوی 

 

 

 

در ابتدای دهه 1300 شمسی، هنگامی که رضاخان برای از هم پاشیدن حوزه علمیۀ قم فرمان برگزاری امتحانات دولتی برای روحانیون را صادر کرد، امام خمینی با افشای اهداف پشت‏ پرده به مخالفت با آن برخاست و به برخی از علمای صاحب‏نام قم که ساده ‏اندیشانه این اقدام را گامی اصلاحی ارزیابی می‏‌کردند هشدار داد.

 

 

 

در دوران مرجعیت آیت‌الله بروجردی امام خمینی عضو هیات مصلحین بود که ماموریت اصلاح حوزه را داشتند. ایشان در مسائل گوناگون مورد مشورت آیت‌الله بروجردی بود، مخصوصا مسائل سیاسی. پس از دستگیری افرادی که در سال 1329 در ترور حسین علاء نخست وزیر وقت دست داشتند، آیت الله خمینی به نمایندگی از آیت‌الله بروجردی برای جلوگیری از اعدام این افراد به دیدار شاه رفتند.

 

 

 

اقدام بنیادی دیگر امام خمینی نگارش کتاب کشف اسرار بود، ایشان در سال  1322 با نگارش این کتاب به افشای فجایع سلطنت بیست ساله پهلوی پرداخت. در همین کتاب ایدۀ حکومت اسلامی و ضرورت قیام برای تشکیل آن مطرح شد. یک سال بعد در اوضاع آشفته و فضای آزادی نسبی پس از سرنگوی رضاخان، امام خمینی در نخستین بیانیه سیاسی خود علمای اسلام و جامعه اسلامی را به قیام عمومی فرا‌خواند.

 

 

 

در مهرماه ۱۳۴۱ لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی مورد تصویب دولت قرار گرفت که طبق آن سه شرط مسلمان بودن، سوگند به کلام‌الله مجید و مرد بودن رای‌دهندگان و انتخاب‌شوندگان حذف شده بود تا زمینه حضور بهائی‌ها فراهم شود. امام نیز در تلگرافی به اسدالله علم نوشت: «مجدداً به شما نصیحت می‌کنم که به اطاعت خداوند متعال و قانون اساسی گردن نهید، و از عواقب وخیمه تخلف از قرآن و احکام علمای ملت و زعمای مسلمین و تخلف از قانون بترسید؛ و بدون موجب، مملکت را به خطر نیندازید؛ والّا علمای اسلام درباره شما از اظهار عقیده خودداری نخواهند کرد.» پیام محکم امام خمینی در شرایط آن روز بی‌نظیر بود. 

 

 

 

 

 

امام خمینی؛ قیام پانزده خرداد 

 

 

 

اندکی پس از غائله انجمن‌های ایالتی و ولایتی، شاه برای طرحی با عنوان انقلاب سفید اعلام رفراندوم کرد. امام خمینی در بیانیه‌ای صریح چهار روز پیش از رفراندوم، مفاد انقلاب سفید و از آن جمله اصلاحات ارضی را مخالف اسلام و قانون اساسی قلمداد کرد.

 

 

 

ایشان در بیانیه تاریخی خود فرمود: «من چاره در این می‌‏بینم که این دولت مستبد به جرم تخلف از احکام اسلام و تجاوز به قانون اساسی کنار برود؛ و دولتی که پایبند به احکام اسلام و غمخوار ملت ایران باشد بیاید.»

 

 

 

در پی فراگیری اعتراضات و به دستور رژیم پهلوی، مأمورین مسلح با لباس مبدل در فروردین ۱۳۴۲ به مدرسه فیضیه یورش بردند و به کشتار و جرح طلاب پرداختند. پس از این حمله، حضرت امام در روز 13 فروردین 1342 اعلامیه معروف خود را تحت عنوان «شاه‏دوستی یعنی غارتگری» منتشر کرد. در این اعلامیه که یکی از تندترین بیانیه‌‏های سیاسی زندگی امام خمینی (س) است، رژیم شاه به محاکمه کشیده شده و در پایان آن تأکید شده بود که در این شرایط تقیه حرام است و اظهار حقایق واجب. 

 

 

 

در شرایطی که ساواک از سخنرانان برای عدم تعرّض به شاه و اسرائیل تعهّد گرفته بود، امام خمینی (س) در عاشورای سال ۱۳۴۲ در سخنرانی خود به شدّت به شاه و دخالت‌های اسرائیل انتقاد کرد. همان شب امام دستگیر و از قم به تهران اعزام شد. با قیام مردم تهران و ورامین و فشار علما، حکومت مجبور به آزادی ایشان شد. برای مطالعه بخشی از زندگینامه امام خمینی درباره قیام 15 خرداد کلیک کنید.

 

 

 

 

 

لقب «خمینی» چه زمانی به آیت الله خمینی اعطا شد؟  

 

 

 

در مورد اینکه چه زمانی از لقب خمینی و امام برای نامیدن امام خمینی استفاده شد، روایت‌های گوناگونی وجود دارد. یکی از این روایت‌ها حجت الاسلام و المسلمین سید حسن روحانی را اولین کسی می‌داند که آیت الله خمینی را امام خمینی نامید. پس از رحلت غریبانه حاج آقا مصطفی خمینی و در مراسم چهلم ایشان در مسجد ارگ تهران، سید حسن روحانی در سخنرانی خود از آیت‌الله خمینی با عنوان «ابراهیم زمان» یاد می‌کند و می‌گوید:

 

 

 

ای ابراهیم عزیز! همه امتحانات سخت و بزرگ برای تو پیش آمد. امّا آخرین امتحان را هم باید بگذرانی که: «إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلَاءُ الْمُبِینُ» آن زمان آزمایش بزرگ و آشکار مربوط به اسماعیل عزیزت می‌باشد. آنگاه که همه‌ی امتحانات و آزمایشات را با موفقیت پشت سر گذاشتی، «وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا» آنگاه تو به مقام والای امامت می‌رسی. امامت مقامی است که آخرین امتحان آن، امتحان فرزند است. ابراهیم! اکنون که این امتحان را هم با موفقیت گذراندی پس « إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا». و لذا من یک لقب برای مرجع بزرگ و رهبر عظیم‌الشأن، آن ابراهیم زمان، می‌پسندم و آن لقب امام است. بنابراین «امام خمینی».

 

 

 

گفته می‌شود که از آن پس مردم سید روح‌الله خمینی را «امام خمینی» نامیدند. 

 

 

 

روایت دیگری که در این خصوص موجود است، استفاده از لفظ امام برای آیت الله خمینی را منتسب به استاد فرزانه محمدرضا حکیمی می‌داند. ایشان در سال 1342 در کتاب سرود جهش‌ها نوشت: 

 

 

 

... در این روز و روزگار، دیگر این نشان تشیع را بر کسی ندیدیم و این سخن عزیز شیعی «انتم علی احدی الحسنیین» را از کسی نشنیدیم، مگر از پیشوای شیعی اندیش معاصر و یادگار پیشینه‌های شیعه، امام خمینی... 

 

 

 

برای کسب اطلاعات بیشتر مقاله جماران را با عنوان آیت الله خمینی چگونه به امام خمینی ملقب شد مطالعه کنید. 

 

 

 

 

 

 

 

امام خمینی 

 

اعتراض به کاپیتولاسیون و تبعید به ترکیه

 

  

 

دلیل تبعید امام خمینی به ترکیه به ماجرای تصویب لایحه کاپیتولاسیون در سال ۱۳۴۳ بازمی‌گردد. طبق این لایحه، ایران به مستشاران نظامی آمریکا اجازه می‌داد مثل دیپلمات‌ها و کارمندان اداری و فنی سفارتخانه‌ها از مصونیتها و معافیتهای مندرج در کنوانسیون وین برخوردار باشند.

 

 

 

در این ماجرا نیز امام خمینی بر انجام رسالت تاریخی خویش مصمم شد و به قیامی دوباره برخاست. در بیوگرافی امام خمینی آمده است که ایشان روز چهارم آبان که روز تولد شاه بود را به ‏عنوان روز افشاگری انتخاب کرد و خبر آن را به دست علمای شهرهای مختلف رساند. علیرغم تهدیدهای موجود، امام در سخنرانی معروف خود در روز چهارم آبان به تصویب لایحه کاپیتولاسیون اعتراض کرد.

 

 

 

عکس امام خمینی در تبعید به ترکیه 

 

 

 

افشاگری امام علیه تصویب لایحه کاپیتولاسیون، ایران را در آبان سال 43 در آستانه قیامی دوباره قرار داد؛ اما رژیم شاه با بهره‏‌گیری از تجربه سرکوبی قیام 15 خردادِ سال قبل به سرعت دست به کار شد و تصمیم به تبعید امام خمینی گرفت. به دستور رژیم پهلوی، امام خمینی در ۱۳ آبان با چند روز تاخیر به دلیل برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا دستگیر و به ترکیه تبعید شد.

 

 

 

برای مطالعه بیشتر درباره ماجرای دستگیری ایشان، این بخش از زندگی نامه امام خمینی را مطالعه کنید. اقامت امام خمینی در ترکیه یازده ماه به طول انجامید، ایشان پس از ترکیه به نجف تبعید شد.

 

 

 

روز 13 مهر ماه 1344 حضرت امام به همراه فرزندشان‏ حاج آقا مصطفی از ترکیه به تبعیدگاه دوم کشور عراق، اعزام شد. برای مطالعه بیشتر درباره دلیل تبعید ایشان به عراق مقاله جماران درباره تبعید امام خمینی از ترکیه به عراق را مطالعه کنید. امام خمینی (س) از بدو ورود به نجف با ارسال نامه‌‏ها و پیک‌هایی به ایران، ارتباط خویش را با مبارزین حفظ نموده و آنان را در هر مناسبتی به پایداری در پیگیری اهداف قیام 15 خرداد فرا می‏‌خواند. همانطور که در زندگینامه امام خمینی آمده است، ایشان به صراحت از انفجار عظیم قریب ‏الوقوع سیاسی و اجتماعی در ایران سخن می‌گفت. 

 

 

 

ایشان در 27 فروردین 1346 در پیامی خطاب به حوزه‏‌های علمیه ایران نوشت: من به شما آقایان محترم و به ملت ایران اطمینان می‏‌دهم که دستگاه با شکست مواجه خواهد شد. پیشینیان آنها سیلی اسلام را خوردند، اینها نیز خواهند خورد... استقامت کنید. در مقابل ظلم تسلیم نشوید. متن کامل این پیام را در اینجا بخوانید.

 

 

 

امام خمینی در همین روز، نامه‏‌ای سرگشاده به امیرعباس هویدا نخست‏ وزیر شاه نوشت و در آن فجایع رژیم را برشمرد و نسبت به جبهه گیری شاه در برابر دولت‌های اسلامی هشدار دادند.

 

 

 

 

 

امام خمینی؛ تدریس در حوزه نجف  

 

 

 

امام همچنین در دوران تبعید در نجف به تدریس سلسله درس‌های خارج فقه پرداختند که با وجود همه مخالفتها و کارشکنی‌های عناصر مغرض تا زمان هجرت به پاریس ادامه داشت. مبانی متقن امام در فقه و اصول و تسلط ایشان بر رشته‏‌های معارف اسلامی بدان پایه بود که پس از اندک زمانی حوزۀ درسی ایشان به ‏عنوان یکی از برجسته‌‏ترین حوزه‌‏های درسی نجف از لحاظ کیفیت و کمیّت شاگردان شناخته شد.

 

 

 

امام خمینی در منزلشان در نجف 

 

 

 

تلاش و روشنگری امام خمینی فضای حوزۀ نجف را طی چهار سال تدریس دگرگون ساخت. در زندگی نامه امام خمینی آمده است که در سال 1348 علاوه بر مبارزین بیشمار داخل کشور مخاطبین زیادی در عراق، لبنان و دیگر بلاد اسلامی بودند که نهضت ایشان را الگوی خویش می‏ دانستند. به همین دلیل حضرت امام سلسله درس‌های خویش را دربارۀ حکومت اسلامی یا ولایت فقیه در بهمن 1348 آغاز کردند. برای مطالعه بیشتر مقاله جماران درباره اقدامات امام خمینی در نجف را مطالعه کنید. 

 

 

 

 

 

امام خمینی مبارزات و اقدامات در نجف 

 

 

 

یکی از رویدادهای مهم در دوران اقامت امام در نجف که تأثیر بسزایی در فراگیری نهضت امام خمینی داشت، جنگ شش روزۀ اعراب و اسرائیل بود. ایشان در پی این رویداد، در تاریخ 17 خرداد 1346 فتوای انقلابی خویش را درباره حرمت هرگونه رابطه تجاری و سیاسی دولتهای اسلامی با اسرائیل، و حرمت مصرف کالاهای اسرائیلی در جوامع اسلامی صادر کردند.

 

 

 

خیزش جهان اسلام در ماجرای نبرد اعراب و اسرائیل فرصتی را پدید آورد تا امام آرمان‌های خویش را در سطحی وسیعتر مطرح سازد که همان احیای دین‏ باوری در عصر دین‏ ستیزی و بازیابی هویت و مجد و وحدت امت اسلامی بود و محدود به مبارزه با شاه در ایران نمی‏‌شد.

 

 

 

امام خمینی در گفتگویی با نمایندۀ سازمان الفتح فلسطین در 19 مهر 1347 دیدگاه‌های خویش را دربارۀ مسائل جهان اسلام و جهاد ملت فلسطین تشریح کرد و در همین مصاحبه بر وجوب اختصاص بخشی از وجوه شرعی زکات به مجاهدان فلسطینی فتوا داد. متن مصاحبه امام با سازمان الفتح را مطالعه نمایید.

 

 

 

اواسط اسفند سال 1353، شاه با تشکیل حزب درباری «رستاخیز» و ایجاد سیستم تک‌حزبی، خودکامگی را به حدّ اعلی رساند و طیّ یک نطق تلویزیونی اعلام کرد که تمام ملت ایران باید عضو این حزب شوند. امام خمینی میز بلافاصله فتوایی صادر کردند و به مخالفت این حزب با اسلام و مصالح ملت مسلمان پرداختند.

 

 

 

رویداد دیگری که در فراگیری نهضت امام خمینی مؤثر بود ورود حزب دموکرات در سال 1355 به کاخ سفید بود. جیمی کارتر با شعار حقوق بشر و محدودیت در صدور اسلحه به خارج کشور، پیروز شده بود. این شعارها به‏ منظور جلوگیری از رشد احساسات ضدامریکایی در کشورهایی نظیر ایران مطرح شده بود و به باز شدن نمایشی فضای سیاسی در ایران منجر شد.

 

 

 

امام خمینی که به دقت تحولات جاری جهان و ایران را زیر نظر داشت، از فرصت به‌دست‌آمده نهایت بهره ‏برداری را کرد. آن طور که در زندگی‌نامه امام خمینی آمده است، ایشان در مرداد 1356 طی پیامی اعلام کردند: اکنون به واسطۀ اوضاع داخلی و خارجی و انعکاس جنایات رژیم در مجامع و مطبوعات خارجی فرصتی است که باید مجامع علمی و فرهنگی و رجال وطن‌خواه و دانشجویان خارج و داخل و انجمن‌های اسلامی در هر جا است بی‏‌درنگ از آن استفاده کنند و بی‏‌پرده به پا خیزند. متن کامل پیام امام را در اینجا مطالعه کنید.

 

 

 

امام خمینی چند سال در عراق تبعید بودند؟  

 

امام خمینی از زمانی که به نجف تبعید شدند تا ۱۲ مهر ۱۳۵۷ به مدت ۱۲ سال و ۱۱ ماه در آنجا سکونت اختیار کرد. در این دوران مخالفـت‌ها و کارشکـنـی‌ها از همه جبهه‌ها آنچنان گـسترده و آزاردهنده بود که امام با همه صـبر و بـردباری که داشت بارها از سخـتی شرایط مبارزه در ایـن سال ها بـه تلخی یاد کرده‌است. با وجود این هیچ چیز نتوانست ایشان را از مـسیــری که آگـاهانه انتخاب کرده بود باز دارد.

 

 

 

امام خمینی؛ هجرت از نجف به پاریس 

 

 

 

در دیدار وزرای خارجه ایران و عراق در نیویورک تصمیم به اخراج امام خمینی از عراق گرفته شد. رئیس سازمان امنیت عراق در سال 1357 در دیدار با امام خمینی شرط ادامه اقامت ایشان در عراق را دست کشیدن از مبارزه دانست. اما امام خمینی با قاطعیت پاسخ داد که حاضر به سکوت و هیچ‏گونه مصالحه‌‏ای نیست.

 

 

 

روز 12 مهر، امام خمینی نجف را به قصد مرز کویت ترک گفت. دولت کویت با اشاره رژیم ایران از ورود امام به این کشور جلوگیری کرد. بعد از ممانعت دولت کویت امام به کشور پاریس رفتند. در روز 14 مهر ایشان وارد پاریس شدند و در منزل یکی از ایرانیان در نوفل لوشاتو مستقر شدند.

 

 

 

در مدت اقامت امام در فرانسه، نوفل لوشاتو مهمترین مرکز خبری جهان بود و مصاحبه‌‏های متعدد و دیدارهای مختلف امام دیدگاه‌های ایشان را در زمینه حکومت اسلامی و هدف‌های آتی نهضت برای جهانیان بازگو می‌‏کرد. به این ترتیب جمع بیشتری از مردم جهان با اندیشه و قیام ایشان آشنا شدند. آیت الله خمینی به مدت 4 ماه در پاریس اقامت داشت. برای مطالعه بیشتر در این خصوص به مقاله جماران درباره هجرت امام خمینی به پاریس، دلایل و پیامدها مراجعه کنید. 

 

 

 

آیت الله خمینی و بازگشت به وطن در سال 1357 

 

 

 

سرانجام پس از سال‌ها دوری از وطن، امام خمینی توانستند در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ وارد ایران شوند. ستقبال بی‏سابقه مردم ایران چنان عظیم و غیرقابل انکار بود که خبرگزاری‌های غربی نیز ناگزیر از اعتراف شده و مستقبلین را چهار تا شش میلیون نفر برآورد کردند امام خمینی در ۱۵ بهمن، مهدی بازرگان را نخست‌وزیر دولت موقّت و مامور تشکیل کابینه کردند. ایشان با صدور اطلاعیه‌ای در مورد حکومت نظامی ۲۱ بهمن، آن را خدعه خواندند و از مردم خواستند که به آن اعتنا نکنند که این اقدام باعث به ثمر نشستن نهضت و پیروزی انقلاب اسلامی شد.

 

 

 

بازگشت آیت‌الله خمینی به ایران 

 

روز 19 بهمن 1357 پرسنل نیروی هوایی در محل اقامت امام خمینی (مدرسه علوی تهران) با ایشان بیعت کردند. روز 20 بهمن همافران در مهمترین پایگاه هوایی تهران دست به قیام زدند. گارد شاهنشاهی برای سرکوب آنان گسیل شد. مردم به حمایت از نیروهای انقلابی وارد صحنه شدند. روز 21 بهمن پایگاههای پلیس و مراکز دولتی یکی پس از دیگری به دست مردم سقوط کردند. بدین ترتیب آخرین مقاومت های رژیم شاه در هم شکسته شد و صبحدم 22 بهمن خورشید پیروزی نهضت امام خمینی تحقق پیدا کرد. برای اطلاعات بیشتر مقاله جماران درباره اولین روز حضور امام خمینی در ایران را مطالعه کنید.

 

 

 

 

 

زندگینامه امام خمینی پس از انقلاب  امام خمینی و مدیریت کشور در سالهای ابتدایی انقلاب  

 

 

 

امام خمینی از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی بر انجام رفراندوم تأکید داشتند. به همین دلیل 12 فرودین ۱۳۵۸ همه‌پرسی برگزار شد و 98/2 درصد رأی‏ دهندگان رأی به استقرار نظام جمهوری اسلامی دادند. متعاقب آن انتخابات پیاپی برای تدوین و تصویب قانون اساسی و انتخاب نمایندگان مجلس شورای اسلامی برگزار شد. امام خمینی برای استقرار ارکان نظام اسلامی و تبیین هدف‌ها و اولویتهای حکومت اسلامی همه روزه در محل اقامت خود و مدرسه فیضیۀ قم در دیدار با هزاران تن از مشتاقان خویش سخنرانی می‏ کرد.

 

 

 

براساس زندگی نامه امام خمینی، ایشان پس از پیروزی انقلاب در تاریخ دهم اسفند 1357 از تهران به قم آمده بود و تا زمان ابتلا به بیماری قلبی (2 بهمن 1358) در این شهر بود. حضرت امام پس از 39 روز مداوا در بیمارستان قلب تهران، به منزلی متعلق به حجت‏ الاسلام سیدمهدی امام جمارانی در محله جماران نقل مکان کرد و تا زمان رحلت در سال 1368 در همین منزل ماند. 

 

 

 

یکی از مهمترین رویدادها در سالهای ابتدایی انقلاب تسخیر لانه جاسوسی بود. در آبان سال 1358 خبر ملاقات اعلام‏ نشدۀ آقای بازرگان با برژینسکی مشاور امنیت ملی کاخ‌سفید در الجزیره به ایران رسید. روز 13 آبان گروهی از دانشجویان مسلمان پیرو خط امام سفارت امریکا در تهران را اشغال کردند تا به اسناد جاسوسی آمریکا در ایران دست پیدا کنند. یک روز پس از این واقعه، دولت موقت آقای بازرگان با پذیرفتن استعفا از سوی امام خمینی سقوط کرد. برای اطلاعات بیشتر درباره دلایل این استعفای شتاب زده، متن کامل زندگی نامه امام خمینی را مطالعه کنید. در ادامه این رویدادها امام خمینی نیز از حرکت انقلابی دانشجویان حمایت کرد و آن را انقلابی بزرگتر از انقلاب اوّل نامید.

 

 

 

پس از دولت بازرگان، ابوالحسن بنی‌صدر در انتخابات ریاست جمهوری پیروز شد. بنی صدر از آغاز بنا را بر اختلاف با جناح خط امام و مخالفت با روحانیت گذاشت. در زمان جنگ ایران و عراق، عوامل وابسته به بنی‌صدر که بقای خویش را در ایجاد بحران برای نظام اسلامی می‏ دیدند، از تجهیز نیروهای مردمی و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی جلوگیری می‏ کردند. وحدت ملی با اختلاف‏ افکنی‌های بنی‌صدر به مخاطره افتاده بود. به همین دلیل امام خمینی در 20 خرداد 1360 بنی‌صدر را از فرماندهی کل قوا عزل کرد.

 

 

 

پس از این واقعه، هواداران سازمان مجاهدین خلق دست به اغتشاش‌هایی خونین زدند که از آن جمله می‌توان به ترور شهید محمدعلی رجایی و شهید باهنر و اقدام به ترور آیت الله خامنه‌ای اشاره کرد. در تمام این دوران امام خمینی با آگاهی رسانی به مردم انقلابی و گرفتن تصمیمات قاطع و سریع در مدیریت کشور نقش منحصربفردی ایفا کردند. یکی از مهمترین موفقیت‌های امام خمینی در سالهای پس از انقلاب افزایش شعور و آگاهی جمعی ملت و ایجاد حس مسئولیت و قدرت تحلیل آنان در مسائل سیاسی روز بوده است.

 

 

 

امام خمینی و دوران دفاع مقدس  

 

 

 

امام خمینی در دوران جنگ هشت ساله ایران و عراق هم بنابر اعتقادشان به جهاد به عنوان تکلیفی الهی، از ابتدا فرمان مقاومت در برابر دشمن متجاوز را صادر کردند. ایشان با انجام مجموعه سخنرانی‌ها و صدور پیام‌های متوالی مردم را آماده نبردی سخت و طولانی مدت کردند. 

 

 

 

در اوّلین روزهای جنگ، دهها هزار تن از نیروهای مردمی و داوطلب برای کمک به نیروهای نظامی عازم جبهه ‏ها شدند و در نخستین مرحله، پیشروی دشمن با جانبازی رزمندگان اسلام متوقف گردید. 

 

 

 

در دوران دفاع مقدس نیز مقاومت در برابر نیروهای عراقی با رهنمودها و فرماندهی امام خمینی ادامه یافت، و آنچه حاصل شد دستاوردی عظیم بود؛ چرا که در دویست سال اخیر، برای اولین بار ایران در جنگی نابرابر حتی یک وجب از خاک خود را از دست نداد؛ از مستشاران خارجی کمک نگرفت؛ روی پای خود مردانه ایستاد؛ در صنایع دفاعی به خودکفایی رسید؛ حتی در اوج جنگ از رفتن به پای صندوق‌های رأی برای تعیین سرنوشت، غفلت نکرد و خود را به عنوان قدرتی که می‌تواند پشتوانه مستضعفان جهان باشد تثبیت کرد. 

 

 

 

رحلت امام خمینی در سن 81 سالگی  

 

 

 

حضرت آیت الله خمینی (س) از زمان ورود به ایران و استقرار در قم بارها دچار حملات و عوارض قلبی شد، اما جدی‌ترین حمله‌ای که به ایشان دست داد مربوط به تاریخ سوم بهمن ماه سال 1358 بود. امام خمینی در این زمان 77 سال سن داشت. امام خمینی پس از مداوا به توصیه پزشک به قم بازنگشت و در تهران ساکن شد تا در مواقع نیاز بدون فوت وقت به بیمارستان منتقل شود. 

 

 

 

به گفته پزشک معالج امام خمینی، بیماری قلبی ایشان تا پایان عمر تحت کنترل بود. اما در تاریخ 28 اردیبهشت 1368 بدن ایشان علائمی همچون درد شدید شکم و خونریزی روده بزرگ از خود نشان داد. پزشکان پس از انجام آزمایشات مختلف تشخیص دادند که امام خمینی به سرطان معده مبتلا شده است. برای مطالعه بیشتر درباره سیر بیماری ایشان به این مقاله درباره رحلت امام خمینی مراجعه کنید. 

 

 

 

متأسفانه تومورها و زخم‌های موجود در معده امام خمینی از نوع بسیار پیشرفته بود، به همین دلیل تصمیم پزشکان با عمل جراحی بود. بعد از انجام عمل جراحی امام به هوش آمدند و به نظر می‌رسید حال عمومی ایشان خوب است. به گفته پزشکان، آیت الله تا 11 روز حال مساعدی داشت، اما در بعدازظهر شنبه 13 خرداد دچار سکته قلبی وسیع شد که به عمر ایشان پایان داد. 

 

 

 

امام خمینی در زمان رحلت 81 سال سن داشت. 

 

 

Correspondent: Ali Bagheri Kakash

 

رئیس جمهور در متروپل حاضر شد/رئیسی:دولت با متخلفان در ساخت و سازها برخورد عبرت آموز می کند

حجت الاسلام رئیسی در سفری سرزده در محل متروپل حاضر شد.

 

حجت الاسلام رئیسی که بدون اطلاع قبلی به آبادان سفر کرد است صبح امروز با حضور در خیابان امیرکبیر آبادان از محل حادثه و روند آوار برداری از متروپل این شهرستان  بازدیدکرد و عملیات آوار برداری را از نزدیک مورد بررسی قرار داد.

 

او در این بازدید با تعدادی از کسبه حاضر محل گفت و گو کرد و تعدادی از مردم نیز در دیدار با حجت الاسلام رئیسی از مشکلاتشان گفتند.

 

حجت الاسلام رئیسی در دیدار با خانواده جلیلیان که چهار عضو خانواده خود را در حادثه متروپل از دست دادند، به بازماندگان تسلیت گفت و برخورد عبرت آموز با خاطیان را مهمترین اقدام دولت خواند که اغماضی در آن ندارد.

 

او از مسئولان خواست با نظارت دقیق ساختمان‌های نا ایمن و بررسی شرایط آن‌ها مانع از سکونت مردم در ساختمان ناایمن نا ایمن شوند و علاوه بر آن ساختمان ها تا زمان مقاوم سازی بی درنگ تخلیه باشد.

 

رئیس جمهور به منظور تسلیت در ادامه به دیدار خانواده صالحیان پور در مینوشهر رفت که سه نفر از اعضای خانواده از جمله دو دختر خود را در حادثه متروپل از دست دادند.

 

رئیس جمهور در جلسه شورای اداری آبادان با اشاره به ‌بازدید از ساختمان متروپل و گلایه و انتقاد مردم از روابط ناسالم در ساخت این ساختمان ‌و ‌فسادهای صورت گرفته در این ماجرا گفت: تا روزی که مشکلات آبادان حل شود مدام به خوزستان سفر خواهم کرد و نمی‌گذاریم دیگر چنین اتفاقاتی تکرار شود.

 

او با تاکید گفت : حادثه متروپل آبادان باید عبرتی شود برای سوء‌استفاده کنندگان.

 

‌این مسئول گفت : به موازات اقدامات فنی و میدانی، باید به سرعت عملیات آواربرداری انجام شود.‌

 

نماینده ولی فقیه و فرمانده ولیعصر خوزستان، استاندار و فرماندار آبادان نیز رئیس جمهور را همراهی کردند و پس از بازدید های صورت گرفته آبادان را به مقصد تهران ترک کرد.

 

روز دوشنبه دوم خرداد ۱۴۰۱ حوالی ساعت ۱۲ و ۳۰ دقیقه بخشی از ساختمان متروپل آبادان به طور ناگهانی فرو ریخت و تاکنون آمار جان باختگان در این حادثه به ۳۷ نفر رسیده است.

 

 

Correspondent: Ali Bagheri Kakash

مهدی صباغی، بازیگر رادیو و تلویزیون شب گذشته ۱۲ خردادماه بر اثر سکته مغزی درگذشت.

 

براساس اظهارات همسرش، مرحوم مهدی صباغی در یک سال اخیر دچار بیماری آلزایمر شد و در بستر بیماری بود او چند ماه در هیچ یک از برنامه‌های رادیویی و نمایشی نتوانست حضور داشته باشد. روز گذشته حالشان نامساعد شد، او را به بیمارستان شریعتی ماهدشت کرج بردیم و متاسفانه در بیمارستان بر اثر سکته مغزی درگذشت.

 

مرحوم صباغی در مجموعه‌های تلویزیونی سال‌های دور از خانه، سلام، دفترخانه شماره ۱۳، راه بی پایان، پلیس جوان، خانواده حمزه‌علی خان، کمند خاطرات و عقیق نیز به ایفای نقش پرداخت.

 

از ایشان آثار ماندگاری در زمینه صدا پیشگی نیز وجود دارد که از جمله آن می‌توان به مجموعه‌های رادیویی صبح جمعه با شما و کوی نشاط نام برد

 

 

Correspondent: Ali Bagheri Kakash

پاپ فرانسیس در پاسخ به پیام رهبر انقلاب گفت: «سلام مرا به رهبر انقلاب اسلامی ایران و مراجع و بزرگان دینی ایران برسانید؛ ما هم مطالبی که رهبر انقلاب اسلامی می‌گویند را قبول داریم»  آیت‌الله علیرضا اعرافی مدیر حوزه‌های علمیه در ملاقات با پاپ فرانسیس رهبر مسیحیان کاتولیک، پیام رهبر انقلاب را به وی ابلاغ کرد.  مدیر حوزه‌های علمیه در دیدار با پاپ گفت: «پس از اینکه رهبر انقلاب از سفر بنده مطلع شدند، به شما سلام رساندند و پیشینه شما و ارتباطتان با آمریکای لاتین را ستوده و برخی از مواضعی که در تلطیف روابط بین اسلام و مسیحیت و دفاع از مظلومان اتخاذ نموده‌اید را تحسین و تأکید نمودند ما انتظار داریم که شما همچنان در دفاع از مظلومان عالم و بویژه فلسطین و یمن تلاش کنید و مواضع روشن و شفافی داشته باشید. رهبر انقلاب انتظار دارند که در دفاع از مردم فلسطین اقدام شود و حل آن بر اساس آرای مردم و انتخابات میان همه مردم اصیل و فلسطینیان اعم از پیروان همه ادیان نظام حاکم بر فلسطین شکل بگیرد.»  پاپ فرانسیس نیز، در پاسخ به این پیام رهبر انقلاب خطاب به آیت‌الله اعرافی گفت: «سلام مرا به رهبر انقلاب اسلامی ایران و مراجع و بزرگان دینی ایران برسانید؛ ما هم مطالبی که رهبر انقلاب اسلامی می‌گویند را قبول داریم.» 

Correspondent: Ali Bagheri Kakash

 طبق اعلام شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی رهبر انقلاب در صبح روز شنبه ۱۴ خرداد در حرم امام خمینی (ره) سخنرانی خواهند کرد.  شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی کشور ضمن گرامیداشت ۱۴ و ۱۵ خرداد یاد و خاطره بنیانگذار فقید جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی (رضوان‌الله تعالی علیه) و بزرگداشت یاد شهدای پانزده خرداد، اعلام کرد که امسال این دو مراسم با شکوه خاصی با رعایت دستورالعمل‌های بهداشتی در سراسر کشور و در مراکز استان‌ها و ۹ صبح  بر خواهد شد.  مراسم سی‌وسومین سالگرد رحلت جانسوز معمار کبیر انقلاب اسلامی در مرقد مطهر امام راحل (ره) از ساعت ۹ صبح روز شنبه، چهاردهم خرداد، با استماع و بهره‌مندی از بیانات ارزشمند و راهگشای، ولی امر مسلمین جهان، رهبر معظم انقلاب اسلامی، امام خامنه‌ای (مدظله‌العالی) برگزار خواهد شد.  همچنین ملت شریف ایران اسلامی در پنجاه و نهمین سالگرد قیام خونین یوم‌الله ۱۵ خرداد سند پایبندی و تجدید میثاق خود را متجلی ساخته و میثاقی مجدد با امام و رهبری بسته و پیوند ناگسستنی میان امت و امام را به اثبات خواهند رساند.  ‌این مراسم در تهران، عـصــر روز یکشـــنبـه ۱۵ خرداد در جوارگلزار شهدای والامقام قیام یوم‌الله ۱۵ خرداد، بعد از سه راه افسریه، میدان بسیج، بزرگراه امام رضا علیه‌السلام بعد از میدان ثامن‌الحجج (میدان آقانور سابق) از ساعت ۱۸ الی ۲۰ با حضور جمعی از خانواده شهیدان و مردم قدرشناس تهران برگزار خواهد شد 

Correspondent: Ali Bagheri Kakash

 

به نظر می رسد بازیگران سینما توهین های فرج الله سلحشور را بی جواب نگذاشتند.. پنج بازیگر زن سرشناس نسل جوان سینما در یادداشتی به اظهارات اخیر فرج الله سلحشور، کارگردان مجموعه «یوسف پیامبر» پاسخ دادند. در این متن که به امضای ترانه علیدوستی، پگاه آهنگرانی، نگار جواهریان، هانیه توسلی و باران کوثری رسیده، آمده است: «جناب آقای سلحشور، از اینکه می بینیم آن همه پرداختن به زوایای نورانی زندگی پیامبران و سرمشق قرار دادن منش ایشان تاثیری در کلام تان نداشته و در نهایت شهرت تان را از نفرت پراکنی و بی ادبی در برابر همنوعان تان به دست آورده اید، بسیار متاسفیم. ای کاش لطف کنید سینمایی را که خجالت می کشیم بگوییم شما را یاد کجا می اندازد، به حال خود رها کنید، شاید که رستگار شوید و آرامش و صلح و محبت به وجدان نگران تان بازگردد.» همچنین داوود رشیدی رییس انجمن بازیگران خانه سینما ضمن اعلام اعتراض سینماگران و بازیگران سینمای ایران به جدیدترین اظهارات اخیر فرج الله سلحشور درباره بازیگران زن سینمای ایران اعلام کرده است که در جلسه آینده انجمن بازیگران این موضوع بررسی خواهد شد. داوود رشیدی در صحبت هایش اظهارات اخیر فرج الله سلحشور را بی احترامی وی به بازیگران زن سینمای ایران، دانست و اعلام کرد که به زودی واکنش جدی به این اظهارات خواهیم داد. فرج الله سلحشور کارگردان مجموعه یوسف پیامبر که دیگر اهالی سینما به اظهارنظرهای تند و توهین هایش عادت کرده اند در تازه ترین اظهارنظرهایش نسبت به حضور احتمالی آنجلینا جولی واکنش نشان داد. او در گفت وگو با خبرگزاری پانا واکنش تندتری نشان داد و با توهین به همه بازیگران زن سینمای ایران گفت: «هنرپیشه های زن ایران خودشان یک پا آنجلینا جولی هستند و سینمای ایران باید هم برای ادامه فعالیت خود... بین المللی بیاورد. سینمای ایران... است، مگر صبح تا شب عکس های هنرمندان چاپ

 

نمی شود؟» البته سلحشور چند ساعت بعد از انتشار این صحبت ها ضمن رد حرف هایش گفت که بازیگران ایران شریف هستند چرا باید برویم یک... بین المللی بیاوریم. هرچند او در همین تکذیبیه هم گفته بود که در میان بازیگران ایران افراد نابابی وجود دارد اما برخی از آنها انسان های شریفی هستند. این تکذیبیه در حالی منتشر شد که اهالی سینما با ادبیات این کارگردان آشنا هستند. سلحشور یک بار به دلیل این انتقادها با شکایت جامعه اصناف سینمایی روبه رو شد و به دادگاه رفت و محکوم شد و در نهایت به دلیل توهین به همه اهالی سینما چهارهزار تومان جریمه شد

 

_‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌_______________________________________

برخی از بازیگران زن سینما در بیانیه‌ای به خشونت و باج‌گیری جنسی در سینمای ایران معترض شدند. کاربران شبکه‌های اجتماعی در توئیت‌هایی ضمن بازخوانی مواضع این بازیگران در حدود ۱۰ سال قبل و آن وقت که مرحوم فرج‌الله سلحشور از فساد موجود صحبت کرده بود، دوگانگی رفتاری آن‌ها را مورد انتقاد قرار دادند. کاربران همچنین به مصاحبه برخی از نگارنده‌های نامه با شبکه بی‌بی‌سی فارسی معترض شدند. در ادامه بخش‌هایی از واکنش‌های کاربران در این خصوص مرور شده است. 

سیدعلی موسوی:

مرحوم «فرج‌الله سلحشور» وقتی اعلام کرد که سینما فاسد است و تبدیل به فاحشه خانه شده، جامعه هنری به او تاختند و او را مورد تفقد! خاص خود قرار دادند. همان جماعتی که بر علیه سلحشور بیانیه صادر کردند حالا به باج‌گیری جنسی در سینما معترض شده!

عبدالله گنجی:

حداقل سه نفر از خانم‌هایی که در اعتراض به فساد جنسی در سینما بیانیه داده‌اند، وقتی مرحوم سلحشور همین حرف را زد در بیانیه‌ای به او نوشتند: «خجالت بکش و سینما را رها کن» و گفتند: «پرداختن به پیامبران تأثیری روی شما نداشته و مشغول تهمت و نفرت پراکنی و بی‌ادبی علیه همنوعان خود هستید» حالا؟

حسین ناصر:

نامه‌ای که نوشته‌اید به کنار! اعتراضاتتان به مرحوم سلحشور هم هیچ! فقط لطفاً شفاف بفرمایید مصاحبه‌تان با بی‌بی‌سی فارسی و گلایه از سکوت الباقی بازیگران برای چیست؟ واقعاً آدم فکر می‌کند بیش از اینکه نگران اصل مسئله باشید نگران فراموش شدن خودتان هستید!

کاربری با نام «سید رضی»:

ترانه علیدوستی در مصاحبه با بی‌بی‌سی گفته «صدای اعتراض‌ها به آزار جنسی زنان در سینمای ایران به جایی نمی‌رسد» و یک عده هم برای شجاعتش هورا کشیدند! ما البته هنوز یادمان نرفته روزی که مرحوم سلحشور از پشت‌پرده سینما گفت، همین خانم و رفقایش بیانیه نوشتند و صدای سلحشور را خفه کردند!

فرهاد تقی‌دوست:‌ای کاش قبل از دادن بیانیه یک سر به مزار مرحوم فرج‌الله سلحشور در امامزاده باغ‌فیض می‌رفتید، قدری ناله و ضجه سر داده و صورت لطمه می‌زدید و التماس می‌کردید تا شاید بتوانید از آن بزرگوار حلالیت بگیرید!

سیدحمید علیزاده:

فاصله تکذیب فساد تو سینما تا این موج افشاگری‌ها ۱۰ ساله! یا همه فساد‌ها و فحشا‌ها تو این ۱۰ سال اخیر اتفاق افتاده! یا اینا اون موقع علیه سلحشور دروغ گفتن؟

وحیده یاسمن:

مگه فساد تو سینما ایران یه شبه به‌وجود اومده؟ شما به قول خودتون چند دهه دارین فعالیت می‌کنین تو همین سینما، چرا الان که دیگه بارتون رو بستید صداتون دراومده؟ اون موقع که تو فستیوال‌های خارج از کشور رو فرش قرمز قدم میزدی فساد نبود؟ بعدم چرا رفتی با بی‌بی سی مصاحبه کردی؟ پروژه جدیده دیگه؟

نازنین معتقدی:

به فساد موجود در سینما فقط خانم‌ها نباید اعتراض کنند. همه باید معترض باشیم. این فساد، دامن گیر خانه‌های ماست. نیاز نیست نامه‌ای نوشته شود، همین فیلم‌های به اصطلاح کمدی اخیر را ببینید؛ از دیالوگ‌ها و شوخی‌های جنسی گرفته تا هزار قلم آرایش خانم‌ها. حرفی برای گفتن می‌ماند؟

کاربری با نام «ایشی‌خاکی»:

خانم‌های فعال سینما پشت سر هم دارن از باج‌گیری جنسی تو پروژه‌های سینمایی افشاگری می‌کنن. سینمایی که ظاهرش طوریه خیلی از فیلم‌هاش رو نمیشه با خانواده دید، از باطنش توقعی غیر از نمیشه داشت!

 

Correspondent: Ali Bagheri Kakash