علی هدیهلو، شاعر طنز پرداز با انتشار شعری، نسبت به واکنش عجیب "ابی" درباره خلیج فارس نوشت:
مطربی بودهست ابراهیم نام
سالها کنسرت پایانش مدام
شانزده سال و سه ماه آن خوشصداع!
دور دنیا داشت کنسرت وداع
گاه نزد پهلوی آواز و ساز
گاه با مردم شریک اعتراض
لیک روزی گیر بنمود آن عمو
کز خلیجپارس پرسیدند از او
گفت: در این بحث جنگ است و ستیز
بین ایران و امارات ای عزیز
پارس گر گویم، دکانم چیدهاست
در دوبی کنسرتها مالیدهاست
ور عرب گویم، شوید از من ملول
پارهام خواهید کرد از عرض و طول
من چه میدانم خلیج از آنِ کیست
نیتم پول است و جز این نیز نیست
حرف آخر: «چیز خاصی نیستم
بندهی پولم، سیاسی نیستم»
مامور وظیفه شناس استاندار یزد را جریمه کرد
خودروی حامل استاندار یزد در محور یزد- شیراز متوقف و توسط افسر پلیس راه جریمه شد.
خودروی حامل مهران فاطمی استاندار یزد ظهر دوم فروردین ماه سال جدید در حال تردد در محور شیراز- یزد بود که به دلیل سرعت غیرمجاز توسط پلیس راه متوقف شد.
ستوان یکم روح الله دهقان افسر شیفت پلیسراه و کارشناس تصادف فرماندهی انتظامی استان بعد از توقف خودروی استاندار وی را شناخت در عین احترام، عالیترین مقام اجرایی استان یزد را به دلیل تخلف رانندگی جریمه کرد.
افسر پلیس راه یزد-شیراز، در ادامه اعمال قانون راننده استاندار یزد به نام مهدی زارع بنادکوکی را با کد تخلف ۲۰۵۶، ششصدو سی هزار ریال معادل ۶۳ هزار تومان تومان جریمه کرد.
استاندار یزد هم بعد از اعمال قانون پلیس راه از افسر شیفت به پاس تعهد و انجام وظیفه بدون تبعیض با صدور پیامی قدردانی کرد.
در بخشی از پیام قدردانی استاندار یزد آمده: اینجانب بر خود لازم می دانم از وظیفه شناسی و قانونمداری جنابعالی در عمل به وظایف محوله بدون تبعیض با اولویت عدالت محوری صمیمانه قدردانی کنم
خلیج فارس ،نامی که بوده ،هست و خواهد و تا ابد بر خلیج همیشگی فارس خواهد درخشید
شیرمردان همچون شهید نادر مهدوی ،شهید غلام حسین توسلی ،خداداد آبادان،.......... برای حفظ و حراست از خلیج نیلگون همیشه فارس جان خود را نثار کردند
اما ابراهیم حامدی (ابی) ملعون و هم قطار هایش آن را مناقشه سیاسی نظام جمهوری اسلامی با کشورهای عرب زبان میدانند و به آن اعتقادی ندارند اما ادعای ایرانی بودن و آریایی اصیل بودنشان گوش فلک را کر کرده است
***********************#########*************
ای همیشه نیلگون ای خلیج فارس نام نامی ات هماره جاودانه است
نام نامی ات همارت بر زبان موج جاودان ترین سرود عاشقانه است
نام پاک تو شکوه میهن من است جز حماسه تو بر زبان من مباد
وای من اگر نخوانمت به نام عشق خواهم از خدا دگر نشان من مباد
ای همیشه نیلگون – ای خلیج فارس از حماسه تار و پود تو سرشته اند
تا همیشه زمین – به نام میهنم بر کتیبه زمان تو را نوشته اند
ای همیشه نیلگون – ای خلیج فارس کشورم ز نام تو همیشه سرفراز
پرچم مقدس سه رنگ میهنم بر فراز موجهای تو در اهتزاز
من برای موجهای بیقرار تو بیقرارم و به ساحلت نشسته ام
با تو ای حماسه بزرگ نیلگون تا همیشه عاشقانه عهد بسته ام
به عنوان سرباز کوچک ولایت و ایران قسم یاد میکنم تا آخرین قطره خون و تا جان در بدن دارم دشمن آرزوی حتی یک اپسیلون از خاک ایران اسلامی را به گور خواهد برد .بر عهدی که بسته ایم هستیم چون مردان مردی همچون شهید نادر مهدوی ،نه مانند ابراهیم حامدی (ابی) وبزدلان وطن فروش خائن که دلارهای سعودی آغشته به خون را بر وطنشان ترجیح میدهند
*****خلیج که تا ابد فارس بوده ،هست و خواهد بود*****
آیتالله محمد محمدی ری شهری در سالهای انقلاب در صف اول مبارزات قرار داشت و پس از انقلاب هم در مسئولیتهایی چون عضویت در مجلس خبرگان رهبری، وزارت اطلاعات و دادستانی کل ایران خدمت کرد.
این عالم ربانی در سال ۱۳۲۵ در تهران متولد شد و از سال ۱۳۴۰ برای تحصیل به قم رفت و در محضر علمایی چون حضرات آیات گلپایگانی، وحید خراسانی، حائری، جواد تبریزی و... کسب فیض کرد.
از آیتالله ریشهری حدود سی جلد کتاب از جمله دانشنامه امام حسین (ع)، دانشنامه امام مهدی (عج) و دانشنامه امیرالمؤمنین (ع) به یادگار مانده است. کتاب خاطرات سیاسی ایشان هم همیشه یکی از منابع اصلی تاریخ انقلاب بوده است.
آیتالله ریشهری داماد آیتالله علی اکبر فیض مشکینی رئیس فقید مجلس خبرگان رهبری بود
مدیرکل روابط عمومی ریاست جمهوری در حساب کاربری خود در توییتر درباره انتخاب مسجد جامع خرمشهر برای ضبط پیام نوروزی رئیسجمهور و همراهی اقشار مختلف مردمی با آیتالله رئیسی نوشت: دولت مردمی که بحمدالله امروز رهبر انقلاب هم بر این ویژگیاش صحه گذاشتند، هیچجا خود را از مردم جدا نمیداند.
محمدمهدی رحیمی تصریح کرد: انتخاب خرمشهر قهرمان و مسجد جامع ماندگارش، حضور اقشار مختلف و اقوام فارس، لر، بختیاری، عرب و... و روایت افتخارات ۴۰ ساله ایرانیان، تجلی این مردممحوری در پیام نوروزی ریاست جمهور است.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در سخنرانی زنده و تلویزیونی در نخستین روز از سال ۱۴۰۱ ضمن تبریک عید نوروز و آغاز قرن جدید، در تبیین شعار سال جدید، تنها راه دستیابی به پیشرفت عادلانه و حل مشکل فقر را حرکت به سمت اقتصاد دانشبنیان خواندند و در بخش دیگری از سخنانشان با اشاره به مسائل جهانی در حال وقوع در افغانستان، اوکراین و یمن تأکید کردند: همه این حوادث نشاندهنده حقانیت و انتخاب درست ملت ایران در مبارزه با استکبار است.
حضرت آیتالله خامنهای، آمیختگی عید ملی نوروز با ذکر نیایش و دعا و معنویت را یکی از ویژگیهای نوروز ایرانی برشمردند و گفتند: بهار، مظهر امید و پیامآور طراوت و رویش است که امسال بهدلیل همراهی با نیمه شعبان که روز تولد امید بزرگ تاریخ و بشریت است، این امید مضاعف شده است.
رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر اینکه امید، منشأ همه حرکتها و پیشرفتها است، گفتند: کسانی که برای مردم سخن میگویند و یا مطلب مینویسند و یا پیام میفرستند، هر چه میتوانند در مردم امید ایجاد کنند زیرا امید عامل مهم پیشرفت است.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به اینکه خداوند متعال زمینههای امید را برای ملت ایران فراهم کرده است، خاطر نشان کردند: بگذارید دشمنان از امیدواری ملت ایران به خشم بیایند.
ایشان بعد از این مقدمه وارد بحث اصلی خود شدند و با اشاره به انتخاب عناوین اقتصادی در یک دهه گذشته و همچنین شعار سال ۱۴۰۱ گفتند: علت اینکه برای امسال نیز عنوان و شعار اقتصادی انتخاب شد، اهمیت محوری مسئله اقتصاد و همچنین چالشهای اقتصادی در دهه نود است که رهایی از این چالشها نیازمند تدبیر، عمل و حرکت صحیح است.
حضرت آیتالله خامنهای با تأکید بر اینکه امروز مسئله اصلی مسئولان اجرایی و کسانی که در اداره کشور دخیل هستند، اقتصاد است، افزودند: البته رویکردهای مردمی جدیدی نیز به چشم میخورد که اگر به شکل مناسبی ادامه پیدا کند، دلگرمکننده است.
رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر اینکه تنها راه رسیدن به رشد اقتصادی، حرکت به سمت اقتصاد دانشبنیان است، افزودند: منظور از اقتصاد دانشبنیان، نگاه علمی و فناورانه به تولید در همه عرصهها است که نتیجه آن، کاهش هزینههای تولید، افزایش بهرهوری، ارتقای کیفیت محصولات، رقابتپذیر شدن تولیدات در بازارهای جهانی و کاهش قیمت تمامشده محصولات در داخل خواهد بود.
رهبر انقلاب با تأکید بر این واقعیت که دستیابی به پیشرفت عادلانه در اقتصاد و حل مشکل فقر فقط از مسیر تقویت تولید دانشبنیان میگذرد، گفتند: تعداد شرکتهای دانشبنیان باید افزایش یابد و این کار شدنی و ممکن است.
ایشان با اشاره به فعالیت حدود ۶۷۰۰ شرکت دانشبنیان در کشور گفتند: در سال جدید برای پاسخ به نیازهای کشور، تعداد شرکتهای دانشبنیان باید دو برابر شود البته این موجب نشود که عدهای، شرکتهایی را که واقعاً دانشبنیان نیستند، با این عنوان، تأسیس و راهاندازی کنند.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به عقبتر بودن بعضی از بخشهای تولید همچون کشاورزی از ویژگیهای دانشبنیان افزودند: مسئله کشاورزی و دامداری بسیار مهم است و کشور باید در محصولات پایه غذایی همچون گندم، جو، ذرّت، خوراک دام و دانههای روغنی به امنیت کامل و خودکفایی لازم دست پیدا کند.
ایشان دستیابی به این هدف را با توجه به وسعت سرزمینی و فراوانی دشتهای حاصلخیز در کشور ممکن دانستند و گفتند: متأسفانه بخش کشاورزی جزو وابستهترین بخشهای کشور به واردات است که این وضع حتماً باید تعدیل شود.
رهبر انقلاب با اشاره به اظهارات یکی از وزرای سابق کشاورزی مبنی بر مانعتراشی ذینفعان واردات و جلوگیری از کاهش وابستگی در کالاهای اساسی گفتند: مبارزه با این وابستگی به علت منافع زیاد برخی افراد و احتمالاً نفوذ و کارشکنی آنها در بعضی از دستگاهها و وزارتخانهها دشوار است اما مسئولان باید همت کنند و این کار سخت را انجام دهند.
ایشان با تأکید بر لزوم حمایت مسئولان از شرکتهای دانشبنیان از طریق خرید محصولات آنها یا تخصیص امکانات، افزودند: تعداد شرکتهای دانشبنیان باید شاخص پیشرفت در هر بخش و شاخصی برای ارزیابی مسئولان آن وزارتخانه و دستگاه باشد.
حضرت آیتالله خامنهای، افزایش شرکتهای دانشبنیان را با توجه به امکانات کشور بخصوص مهمترین امکان و سرمایه کشور یعنی «نیروی انسانی تحصیلکرده» کاملاً ممکن خواندند و افزودند: بر اساس گزارشها، درصد بالایی از عناصر تحصیلکرده در رشتههای غیر مرتبط با تحصیل خود مشغول به کار هستند، در حالی که میتوان از همت نیروهای متخصص و جوان که بزرگترین ثروت کشور هستند، به نفع ثروتمند کردن کشور استفاده کرد.
ایشان «اشتغالآفرینی» را نیز در گرو افزایش شرکتهای دانشبنیان دانستند و گفتند: البته در این زمینه نباید دچار خطاهای گذشته شویم.
رهبر انقلاب در بیان یکی از این خطاها گفتند: در دولتهای قبل، طرحهای گوناگونی برای افزایش تولید مطرح و تسهیلات بانکی در اختیار افراد قرار داده شد اما تقریباً همه آن طرحها ناموفق بود بنابراین پولپاشی بدون ملاحظه به جایی نمیرسد و کارها باید درست و با مطالعه انجام شود.
ایشان با تأکید بر شکل دادن به فعالیتهای زنجیرهای شرکتهای دانشبنیان، یک ملاحظه نیز مطرح کردند و گفتند: در اثر برخی تصمیمهای اخیر ممکن است به بعضی از شرکتهای کوچک و متوسط ضربه وارد شود که دولت و بانکها نباید اجازه دهند چنین مشکلی ایجاد شود.
حضرت آیتالله خامنهای در بخش دیگری از سخنانشان با یادآوری تأکید سال قبل خود در روز اول سال مبنی بر پرهیز از «گره زدن اقتصاد کشور به تحریمهای آمریکا و بیان این حرف که تا تحریم است وضع همین است»، خاطرنشان کردند: خوشبختانه سیاستهای جدید در کشور نشان داد میتوان با وجود پا برجا بودن تحریمهای آمریکا پیشرفت کرد، تجارت خارجی را رونق داد، وارد قراردادهای منطقهای شد و در زمینه نفت و مسائل دیگر به دستاوردهایی رسید.
رهبر انقلاب اسلامی افزودند: البته به هیچوجه نمیگویم که به دنبال رفع تحریمها نباشید و کسانی که در این زمینه در حال تلاش هستند، کار خود را دنبال کنند اما اساس این است که کشور را بهگونهای اداره کنیم که تحریمها نتواند ضربه اساسی و زیان بزرگی به اقتصاد بزند، بنابراین امسال هم همان توصیه را تکرار میکنم که اقتصاد کشور به تحریم گره زده نشود.
ایشان در بیان یک توصیه تکمیلی، به افزایش قیمت نفت و درآمدهای ارزی اشاره کردند و با طرح این سؤال که با این درآمدها چه میخواهید بکنید، گفتند: با این درآمدها دو گونه میتوان برخورد کرد یا میتوان آنها را صرف افزایش واردات کرد با این تصور که با این کار، رفاه و آسایش مردم بیشتر میشود. این کار اگرچه ظاهر خوبی دارد اما باطن آن بسیار بد و در واقع ضایع کردن سرمایههای اساسی کشور است.
حضرت آیتالله خامنهای افزودند: راه دیگر که راه درست و اساسی است، استفاده از درآمدهای نفتی برای ساختن زیرساختهای کشور و محکم کردن بنیانها و ریشهدار کردن اقتصاد است که این کار باید انجام شود.
رهبر انقلاب اسلامی در بخش دیگری از سخنانشان با اشاره به مسائل متعدد جهانی که اکنون در حال وقوع است و همه این موارد نیازمند تدبیر و حرکت و تصمیم و اقدام صحیح است، گفتند: هنگامی که به قضایای جاری دنیا نگریسته میشود، حقانیت و صدق ملت ایران در مواجهه با جبهه استکبار بیش از همه روشن میشود.
حضرت آیتالله خامنهای با تأکید بر اینکه انتخاب ملت ایران در مقابل جبهه استکبار «ایستادگی، عدم تسلیم و وابستگی، حفظ استقلال و تقویت درونی نظام و کشور» بود، خاطر نشان کردند: این تصمیمها، ملی و درست بودند.
ایشان با اشاره به قضایای کشور مظلوم و مسلمان افغانستان و ظلم و نحوه خروج آمریکاییها بعد از ۲۰ سال ستم و جنایت گفتند: قضایای اوکراین هم یک نمونه دیگر است که رئیسجمهور آن که بهوسیله غربی ها بر سر کار آمده نیز خطاب به آنها لحن تندی را به کار میبرد.
رهبر انقلاب اسلامی همچنین با اشاره به قضایای یمن و بمباران هر روزه مردم مقاوم این کشور و از طرف دیگر اقدام عربستان در گردن زدن ۸۰ جوان و نوجوان خاطر نشان کردند: همه این قضایا نشان دهنده ظلمت حاکم بر دنیا و گرگهای خونخواری است که دنیا در دست آنها است.
حضرت آیتالله خامنهای آشکار شدن نژادپرستی غرب را یکی از زوایای قضایای اوکراین برشمردند و گفتند: جدا کردن سیاهپوستها از سفید پوستها و پیاده کردن آنها از قطارها و یا اظهار تأسف صریح غربیها در رسانههایشان از وقوع جنگ در اروپا بهجای آنکه در خاورمیانه باشد، نمونه هایی از نژادپرستی آشکار غرب است.
ایشان نمونه دیگر از دوگانگی در دنیای غرب را نحوه مواجهه با ظلم و ستم در کشورها بیان کردند و افزودند: اگر ظلم در کشورهای مطیع آنها اتفاق بیفتد، مطلقاً واکنشی نشان نمیدهند و با این همه ظلم و ستم، ادعای حقوق بشری نیز دارند و با این ادعای دروغین از کشورهای مستقل باجخواهی میکنند.
حضرت آیت الله خامنهای تأکید کردند: امروز یکی از رسواترین و فاحش ترین مقاطع تاریخ معاصر از ظلم و استکبار است و مردم دنیا نیز مستقیماً در حال نظاره کردن این ظلمها و دوگانگیها هستند.
ایشان با تأکید بر اینکه ملت ایران در سالهای متمادی، شیوه کار خود را ارتقاء بخشیده و در چارچوب جدیت و منطق پیش رفته است، افزودند: کشور امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند کار و تلاش و همدلی و همافزایی یعنی همدلی و همافزایی میان ملت، همدلی و همافزایی میان مسئولان و همدلی و همافزایی میان ملت و مسئولان است.
رهبر انقلاب اسلامی برخی تنازعهای موجود را عمدتاً پوچ و برخاسته از هوای نفس و بیتقوایی دانستند و تأکید کردند: باید این مسائل را کنار گذاشت و در مسیر بسیج عمومی ملت ایران در راههای صلاح علمی، عملی، مقاومتی و خدمات اجتماعی خللی بهوجود نیاورد
هنگامی که سید برخلاف بعضی ها پیام نوروزی میره به مسجد جامع خرمشهر و در میان مردم
بعضی ها که از این چیزها ندیدن و بلد نیستن.
میگردن تهش یه چی پیدا کنن برای تخریب هیچ پیدا نمیکنن میرن چرا هفت سین نیست.
یادشون میره که هشت سال کور و لال بودن و از معجزات سید شفا پیدا کرده اند یا هشت سال منفعتشان درندیدن و ..... بوده خدا میدونه
بهادری جهرمی گفت: باتوجه به عدم تأیید نهایی مصوبه مجلس، تغییر ساعت رسمی طبق روال سالهای گذشته در ساعت ۲۴ روز اول فروردین انجام خواهد شد.
سخنگوی شورای نگهبان نیز امشب در صفحه شخصی خود در فضای مجازی نوشت: طرح تغییر ساعت رسمی کشور ابهام دارد و این طرح برای رفع ابهام به مجلس ارسال میشود.
پیش از این آقای ابوالفضل درویشوند سرپرست معاونت امور حقوقی دولت گفته بود، «با توجه به اینکه قانون سال ۸۶ درباره تغییر ساعت رسمی کشور لازم الاجراست، در ساعت ۲۴ روز اول فروردین ساعت رسمی کشور باید جلو کشیده شود.»
آقای هادی طحان نظیف سخنگوی شورای نگهبان هم ۲۵ اسفند در گفتوگو با خبر ۲۱ گفت: به علت اهمیت بالای قانون بودجه، این شورا به بررسی این لایحه پرداخته اما به محض پایان رسیدگی ها، طرح تغییر ساعت رسمی کشور در دستور کار قرار می گیرد.
به گفته او، «درباره طرح تغییر ساعت رسمی لازم است بررسی های کارشناسی در حوره انرژی و... صورت بگیرد.»
نمایندگان مجلس سهشنبه هفته گذشته موافقت کردند ساعت رسمی کشور دیگر در ابتدای بهار و پاییز تغییر نکند و ثابت بماند.
به گزارش مرکز ارتباطات و اطلاع رسانی نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، حجت الاسلام سید ابراهیم رئیسی رئیس جمهور کشورمان در پیامی ضمن تسلیت درگذشت فرزند آیتالله سیدعلی شفیعی نماینده مردم خوزستان در مجلس خبرگان رهبری از درگاه خداوند متعال برای آن مرحوم رحمت و رضوان الهی و همجواری با برادر شهیدش را مسالت کرد.
متن پیام بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون
حضرت آیتالله سیدعلی شفیعی
نماینده محترم مردم خوزستان در مجلس خبرگان رهبری
ضایعه درگذشت فرزند بزرگوارتان مرحوم حجتالاسلام والمسلمین جناب آقای سیدمحسن شفیعی، موجب اندوه و تأثر خاطر گردید.
اینجانب مصیبت وارده را به حضرتعالی و خانواده مکرم تسلیت میگویم و با تجلیل از خدمات ارزنده علمی و فرهنگی آن مرحوم از درگاه خداوند متعال برای ایشان رحمت و رضوان الهی و همجواری با برادر شهیدش، برای بازماندگان صبر و اجر و برای حضرتعالی سلامتی و مزید توفیق خدمت به نظام مقدس جمهوری اسلامی، مسألت دارم.
سید ابراهیم رئیسی
ایسنا/خوزستان امروز و در آخرین روز کاری سال ۱۴۰۰، خبر دردناکی منتشر شد که باور آن برای خیلی ها دشوار است: "سیدمحسن شفیعی دار فانی را وداع گفت!"
سیدمحسن شفیعی؛ وقتی این نام بر زبان جاری می شود، ناخودآگاه چهره خندان و مهربانی به ذهن متبادر می شود. آن هم خنده ای که در دشوارترین شرایط، آن را هدیه می داد.
به گزارش ایسنا، سال ها پیش، دانشگاه را به پایان رسانده بودم و زمان خدمت سربازی فرارسیده بود. امریه دفتر نهاد رهبری در دانشگاه شهید چمران شدم و این، آغاز آشنایی نزدیک تر من با او بود. روز اول، در نمازخانه کوچک نهاد، جلسه ای ترتیب داد و من را به همکاران معرفی کرد؛ درست مانند یک همکار، نه یک سرباز بی تجربه! بعد هم با شوخی و خنده جلسه را به پایان رساند تا یخ من آب شود.
دو سال از نزدیک با او کار کردم. روزانه مراجعات زیادی داشت؛ از دانشجویان ترم اولی گرفته تا اعضای هیات علمی و بازنشستگان. دانشگاهیان خوزستان علاقه زیادی به او داشتند و همین موضوع موجب افزایش مراجعه به دفترش بود. از ۷ صبح تا انتهای روز! گاهی خستگی در چهره اش موج می زد، ولی حریف لبخند مهربان او نمی شد.
حافظه عجیبی داشت و بدون اینکه موضوعات را یادداشت کند، آنها را به ذهن می سپرد و خود را موظف به پیگیری در حد توان می دانست. مشکلات دانشجویان و فرزندان شهدا، اولویت داشت بر درخواست های رییس و روسا و همین موضوع محبوبیت اش را بیشتر می کرد.
دو سالی که در دفترش بودم، بسیار آموختم. نوعی سبک مدیریتی و رفتاری مردمی، بدون ظاهرسازی. رک بود و آنچه را اعتقاد داشت، بر زبان جاری می کرد و همیشه به هدف می زد.
به یاد دارم روزی دختر دانشجویی به دفترش آمد و پس از دقایقی رفت. بر خلاف همیشه که نفر به نفر درب دفتر ایشان باز بود، درب بسته ماند و سکوتی حاکم شد. در زدم و وارد شدم، دیدم سرش را در دستش گرفته و چهره اش درهم رفته است. موضوع را که جویا شدم، گفت دختر دانشجوی ترم اولی آمده و می گوید پول برگشت به خانه را ندارد! سید محسن پولی به او قرض داده بود و قول داده بود که پس بگیرد، تا آن دانشجو هم حرمتش اش حفظ شود؛ ولی خودش فروریخته بود!
گاهی می دیدم دم غروب که به مسجد صاحب الزمان (عج) می رفت، دیگر توانی برای او نمانده بود، ولی همسایه های مسجد عادت داشتند بعد نماز دور او جمع شوند و چند ساعتی را از او بشنوند. این گعده ها، عموما به مسایل شخصی و گاهی خانوادگی افراد هم کشیده می شد و افرادی که گرد او جمع می شدند، به نوبت کنارش می نشستند و مسایل شان را می گفتند و راه چاره می خواستند. در این نشست ها، کودکان جایگاه ویژه ای داشتند و گاهی آنها را روی پای خود می نشاند و یک شیرینی به آنها هدیه می داد. گاهی هم نوزادان تازه متولد شده را برای خواندن اذان پیش او می آوردند.
بسیار مراقب همسایه های مسجد بود. با وجود آنکه ساختمان مسجد فرسوده بود، به بازسازی آن رضایت نمی داد، چون نگران بود برای همسایه ها مزاحمت ایجاد شود.
خدمت من تمام شد و در جهاد دانشگاهی مشغول فعالیت شدم. روزهای پرتنشی داشتم و گاهی چنان خسته و مضطرب می شدم که تصور می کردم بیشترین مشکلات بر دوش من است. به دفتر ایشان که می رفتم، در کمتر از چند جمله، هم راه درست را نشان می داد و هم لبخندی هدیه می داد و با چند شوخی ساده، حال و هوا را عوض می کرد.
هر گاه با مشکلات و گلایه های کاری پیش ایشان رفتم، پس از چند جمله گفته و نگفته، احساس ضعف می کردم. می دیدم که چقدر زود کم آورده ام و زمانی که از حافظه بسیار خوبی که داشت، خاطره ای مشابه از سال ها پیش خودش یا اطرافیان بازگو می کرد، آرزو می کردم کاش این دیدار را به خوردن یک چای محدود می کردم و موضوع را نمی گفتم.
دوستی داشتیم که کودکی با مشکلات جسمی داشت و دکتر به او گفته بود شرایط کودک مناسب نیست. آن دوست، بسیار برای درمان کودک خود و همچنین روحیه دادن به همسرش تلاش می کرد، ولی آن روزی که شرایط کودک خوب نبود، می آمد دفتر سیدمحسن و یک دل سیر در آغوش او گریه می کرد و می رفت. سیدمحسن مثل یک منبع انرژی، افرادی که به دفتر او می آمدند را شارژ می کرد، ولی می دیدم که خودش تخلیه می شود.
سال هایی که مسئولیت خبرگزاری ایسنا در استان را بر عهده داشتم، بسیار از کمک او استفاده کردم. تبحر عجیبی در خبر داشت و تحلیل های رسانه ای او بسیار دقیق بود. عادت داشت پس از فارغ شدن از امور روزانه و در برگشت از مسجد و پس از رسیدگی به خانواده، حدود ساعت ۲ نیمه شب سایت های خبری را مرور می کرد و بارها این پیام را برای من ارسال کرد: "محمد جان بیداری؟" و پس از پاسخ، تماس می گرفت و گاهی آن تماس برای تاکید بر جا افتادن یک ویرگول در خط دوم پاراگراف سوم فلان خبر بود. دقت و تیزبینی عجیبی داشت. یک آرشیو کامل در منزل داشت و گاهی که موضوعی خبری یا سیاسی پیش می آمد، کتابی، صفحه روزنامه و یا مجله ای از دهه ۵۰ و ۶۰ می آورد که بسیار کمک کننده بود.
محبت ویژه ای به خبرنگارها داشت. مناسبت های خبری را هیچ گاه فراموش نمی کرد و به تک تک خبرنگارها پیام می داد و با آنها تماس می گرفت. به یاد دارم اواخر دهه ۸۰ یک عکاس جدید به کار گرفته بودیم که بسیار کم رو بود. روزی پس از پایان کار، کنار جاده منتظر تاکسی ایستاده بود که سیدمحسن که در حال عبور از آن مسیر بود، او را سوار می کند. آن عکاس تعریف می کرد که اصرار کردم مسیر من محله زیتون است و سیدمحسن هم به او گفته بود من هم زیتون می روم. در حالی که مسیری که رفته بود، با منزل خودش فاصله زیادی داشت و قصدش رساندن آن عکاس بود. یکی دیگر از عکاس های تازه کار هم تعریف می کرد که در جلسه ای بسیار شلوغ و گرم و در مسجدی بزرگ که همه روی زمین نشسته بودند، سیدمحسن از آن سوی جلسه به سختی از میان حاضران عبور کرد و به سمت من آمد و دستمالی به من داد که عرق خود را خشک کنم. آن عکاس تعریف می کرد که چنان شرمنده او شدم که احساس می کردم همه حاضران به من نگاه می کنند!
علاقه ویژه ای به فرزندان شهدا داشت و خطبه عقدشان را خودش می خواند. مخصوصا دختران شهدا و همیشه تاکید می کرد اینها پدر ندارند. اگر قرار ملاقات با روسا و مسئولان داشت، ولی فرزند شهیدی بدون وقت قبلی به دفترش می آمد، حتما به همه افراد اولویت داشت؛ به استقبالش می رفت و بدرقه اش می کرد.
سال ۹۱ اتوبوس راهیان نور حامل دانش آموزان دختر از شهرستان بروجن تصادف کرد. در میان مسافران، دختری بود که او را به بیمارستان گلستان اهواز آوردند و زمانی که بستری شد، سطح هوشیاری بسیار پایینی داشت و پزشکان از او قطع امید کرده بودند. سیدمحسن بلافاصله بر بالین او حاضر شد و روزهایی که او در کما بود، همپای خانواده اش بالای سر او در بیمارستان مانده بود. خانواده اش را به منزل می برد و آنچه نیاز داشتند تهیه می کرد. علی رغم پیش بینی پزشکان، سطح هوشیاری آن دختر روز به روز بیشتر شد و در نهایت به هوش آمد و از بیمارستان مرخص شد. شکستگی های عمیقی داشت و بخش هایی از صورت و بدن او آسیب جدی دیده بود. سیدمحسن آنها را تا بروجن همراهی کرد و پس از آن تا مدت ها مسیر مسافرت های او، منزل آن دختر در بروجن بود. چند سال بعد روزی به دفتر سیدمحسن رفتم و دیدم او بسیار شاد است. علت را جویا شدم و گفت آن دختر ازدواج کرده است. خبر دارم هنوز هم با پدر آن دختر در ارتباط بود.
دانشگاهیان خوزستان بسیار به او وابسته بودند. چپ و راست هم نداشت و محبت میان او و دانشگاهیان، رنگ و بوی سیاسی و اجرایی نداشت. گاهی که اختلافی بین دو دانشگاه پیش می آمد، مسئولان دو دانشگاه را به صرف شام به دفترش دعوت می کرد و همه چیز حل می شد.
به یاد دارم یکی از روسای دانشگاه های استان به قدری به راهنمایی های ایشان وابسته شده بود که نیمی از هفته را از شهرستان به اهواز می آمد تا از او راهنمایی بگیرد. و نکته جالب این بود که در برخی موارد اداری که در شرح وظایف رییس دانشگاه است، سیدمحسن ورودی نمی کرد و تصمیم را بر عهده رییس می گذاشت و او هر چه اصرار می کرد که نمی دانم چه کنم، سیدمحسن می گفت این موضوع در شرح وظایف رییس دانشگاه است و بنده ورود نمی کنم.
معمولا آخر وقت راننده دفترش را به منزل می فرستاد و خودش با خودرو شخصی و حتی گاهی با تاکسی به منزل یا مسجد می رفت. روزی به دیدارش رفته بودم و پرسید ماشین داری؟ باهم سوار شدیم و به سمت منزل رفتیم و در مسیر صحبت کردیم. نزدیک منزل، محکم روی داشبورد زد و گفت محمد همینجا پیاده می شوم! به سرعت توقف کردم. از ماشین پیاده شد و به سمت عقب دوید. در آینه نگاه کردم و دیدم بسته ای از خرید روزانه را از دست خانمی گرفت و با هم به سمت منزل رفتند. همسر ایشان بود و سیدمحسن برای کمک به او، به سرعت رفته بود.
احترام به پدر (آیت الله شفیعی) در اولویت نخست او بود. تقریبا هر روز به منزل ایشان می رفت و به ایشان سر می زد. اگر در جلسه آیت الله شفیعی حضور داشت، به احترام ایشان در انتهای مجلس می نشست. به یاد دارم زمانی نام سیدمحسن به عنوان گزینه مسئولیتی در تهران مطرح شده بود. کار جدی شده بود و او روز به روز بیشتر بهم ریخته می شد. علت را که جویا شدم، گفت نمی توانم پدر را تنها بگذارم. گذشت و فرد دیگری در آن مسئولیت منصوب شد. فردای آن روز به قدری سیدمحسن شاد بود که تا آن زمان او را اینچنین ندیده بودم.
سال های اخیر نوه دار شده بود و با آب و تاب از آنها تعریف می کرد. مخصوصا سیدمرتضی، نوه پسری اش که نام برادر شهیدش را بر او گذاشته بودند.
روزها گذشت و ما هر چه بیشتر به او عادت کرده بودیم و این عادت و علاقه، به هیچ وجه کاری و اداری نبود. شهریورماه گذشته بود که بنا شد به تهران منتقل شوم. برای مشورت به دفترش رفتم. گفت نسبت به این موضوع دلش روشن است. آمدم و همان روزهای اول بود که روزی تماس گرفت و گفت تهران است و به دیدن من آمد. پس از آن هم تقریبا هفته ای یک بار با من تماس می گرفت و جویای احوال می شد. به قدری محبت داشت که شرمنده اش شده بودم، ولی می گفت لحظه ای نیست که به فکر تو نباشم. هفته گذشته پیام کوتاهی برای او فرستادم و او بلافاصله تماس گرفت و گفت که همان لحظه به یاد من بوده است. دغدغه ای داشتم و به او گفتم و در جواب گفت: محمد بر اساس اصول انسانی و اعتقاد خودت عمل کن. نسخه دقیقی بود.
این نوع محبت و پیگیری را نسبت به خیلی ها داشت و همین او را جاودانه کرد. روزی همکاری دنیادیده و با تجربه که به تازگی برخوردی نزدیک با سیدمحسن داشته است از من پرسید راز محبوبیت او چیست؟ و من ماندم از کجا بگویم که حق مطلب ادا شده باشد.
امروز، در آخرین روز کاری سال ۱۴۰۰، خبر تلخی دهان به دهان پیچید. باور رفتن او دشوار است و دانشگاه های خوزستان، امروز عزادار هستند.
یادداشت: محمدامین صالحی نژاد