🌐 پایگاه خبری بوعلی 🌐

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ

ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

🌐 پایگاه خبری بوعلی 🌐

نٓۚ وَٱلۡقَلَمِ وَمَا یَسۡطُرُونَ
متولد 1996 در MIS ، خبرنگار و روزنامه نگار
شناسه الکترونیکی ثبت ملی محتوای دیجیتال( کد شامد): 1-1-765329-64-0-1
در جنگ سخت، جسمها به خاک و خون کشیده میشوند و روح ها پرواز میکنند و میروند به بهشت؛ اما در جنگ نرم، اگر خدای نکرده دشمن غلبه بکند، جسمها پروار میشوند و سالم میمانند، و روح‌ ها میروند به قعر جهنم؛ فرقش این است؛ لذا این خیلی خطرناک‌تر است.
نوشتن، یک عمل هنرى است ؛زیادتر نگویید از آنچه که هست، از آنچه که باید و شاید. منصف باشیم؛ عادل باشیم. این‏ها آن وظایف ماست

🌻🌹🌹🌻🌹🌹🌻🌹🌹🌻🌹🌹🌻

💮بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ💮

اَللَّـهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ ۚ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ ۚ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْ‌ضِ ۗ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِندَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ ۚ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ ۖ وَلَا یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ ۚ وَسِعَ کُرْ‌سِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْ‌ضَ ۖ وَلَا یَئُودُهُ حِفْظُهُمَا ۚ وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ ﴿٢٥٥﴾
لَا إِکْرَ‌اهَ فِی الدِّینِ ۖ قَد تَّبَیَّنَ الرُّ‌شْدُ مِنَ الْغَیِّ ۚ فَمَن یَکْفُرْ‌ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللَّـهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْ‌وَةِ الْوُثْقَىٰ لَا انفِصَامَ لَهَا ۗ وَاللَّـهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ﴿٢٥٦﴾
اللَّـهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِ‌جُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ‌ ۖ وَالَّذِینَ کَفَرُ‌وا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِ‌جُونَهُم مِّنَ النُّورِ‌ إِلَى الظُّلُمَاتِ ۗ أُولَـٰئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ‌ ۖ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ﴿٢٥٧﴾

🌹🌻🌻🌹🌻🌻🌹🌻🌻🌹🌻🌻🌹

بایگانی
نویسندگان
آخرین نظرات
logo-samandehi پایگاه اطلاع‌رسانی دکتر سعید جلیلی

۵۳۷۵ مطلب توسط «Correspondent: Ali Bagheri Kakash» ثبت شده است

خلیل طریقت‌پیما معروف به پهلوان عقاب که با بلندکردن فیل ۲ تنی نامش در کتاب گینس به ثبت رسید سرانجام در سن ۹۸ سالگی شامگاه پنج شنبه در بیمارستانی در شیراز جان را جان آفرین تقدیم کرد و جامعه ورزش کشور را به سوگ نشاند.

 

مسئول بنیاد انجمن زنده یاد خلیل عقاب شامگاه پنج شنبه اظهار کرد: پهلوان عقاب مدت ۳۶ روز در بیمارستان پیوند قلب اعضا بستری بود و به علت کهولت سن شامگاه پنج شنبه به دیار باقی پرواز کرد.

 

مراسم تشییع پهلوان عقاب 

حسین غرقی ادامه داد: منتظر آمدن فرزندان پهلوان از خارج کشور هستیم تا مراسم تشییع را دوشنبه سوم اردیبهشت ماه برگزار کنیم.

 

 یکم فروردین ماه ۱۳۰۳ در محله سنگ سیاه شیراز پسری به دنیا آمد که نامش را خلیل گذاشتند، هیچ کس باور نمی‌کرد که این کودک روزگاری بدل به پهلوانی افسانه‌ای شود و نامش در کتاب رکورد‌های گینس به ثبت برسد و به پدر سیرک ایران شهرت یابد.

 

خلیل پس از گذراندن دوران تحصیل در سن ۱۲ سالگی به ورزش روی آورد و از همان ابتدا استعداد فراوانی از خود نشان داد و تعجب پهلوانان آن زمان را برانگیخت و مورد تشویق قرار گرفت.

 

این پهلوان اسطوره‌ای که ایمان فراوانی به کار خویش داشت پله‌های ترقی را به سرعت طی نمود، طوری که نمایش هایش در ایران طرفداران زیادی پیدا کرد و برای اجرای نمایش حرکات خارق‌العاده خود به ۳۷ کشور جهان سفر کرد و در نهایت با نامش را برای همیشه در کتاب رکورد‌های گینس به ثبت رساند.

 

خلیل عقاب در حال بلند کردن فیل ۲ تُنی

 

افتخارات پهلوان 

بلندکردن وزنه ۴۵۰ کیلویی با دندان، عبور کامیون و اتوبوس از روی سینه، گذاشتن سنگ ۲ تنی بر روی سینه و تحمل ضربات پتک، پیچادن آهن به دور دست، خم کردن تیرآهن ۱۴ و ۱۲ با گردن، مهار ۲ خودرو سنگین ارتش از حرکت، بلند کردن فیل ۲ تنی با فاصله ۵۰ سانتی از زمین اجرای نمایش در سیرک با حیوانات همچون شیر و خرس از جمله کار‌های نمایشی این پهلوان شیرازی است.

 

او در سال ۱۳۵۰ برای اجرای نمایش هایش به انگلستان سفر کرد و با راه اندازی سیرک کار خود را در خارج کشور آغاز و سپس به ۳۷ کشور جهان سفر کرد و به شهرت جهانی دست یافت و به سه زبان انگلیسی، ایتالیایی و عربی با تسلط حرف می‌زد.

 

خلیل طریقت پیما، در سال ۱۳۷۰ برای همیشه به ایران بازگشت و در تهران اقامت گزید و با همسرش شهلا اشکبوس که به بانوی سیرک ایران شهرت داشت و پسرش ابراهیم سیرک را در ایران راه اندازی کردند و همسرش در سال ۱۳۸۷ در راه سفر به ایتالیا برای اجرای نمایش در یک سانحه رانندگی جانش را از دست داد.

 

پهلوان در روایتی از فراز و نشیب‌های ۹۵ سال زندگی خود دهم شهریور ماه ۹۸ گفت: در نخستین روز از عید نوروز ۱۳۰۳ در محله سنگ سیاه شیراز متولد شدم و در حالی که ۹ سال داشتم به مادرم گفتم صبح زود مرا بیدار کن تا به نماز جماعت بروم، اما مادرم فراموش کرد و وقتی بیدار شدم گریه کردم و مادرم گفت چرا گریه می‌کنی گفتم برای اینکه به نماز نرسیدم.

 

عقاب با بیان اینکه از آنجا که به خداوند و ائمه اطهار (س) ارادت خاصی داشتم، افزود: نمازم به امامت زنده یاد محمد جعفر علوی ادامه دادم و در نخستین باری که سر به سجده گذاشتم از خداوند خواستم به من اراده‌ای بدهد که بتوانم در دنیا به شهرت برسم و هیچ کس نتواند کارهایم را انجام دهد که اینگونه شد.

 

پهلوان ادامه داد: پس ازپایان تحصیلات ابتدایی در سن ۱۲ سالگی به ورزش روی آوردم و با تشویق بزرگان محل در آن زمان وارد ورزش پهلوانی شدم و با نیتی که در اقامه نماز از خدا خواسته بودم، تمرینات سخت و جانفرسایی را دنبال کردم و با سختی‌های فراوان، سرانجام پهلوان خلیل عقاب شدم و نامم در کتاب گینس به ثبت رسید و شهرت جهانی پیدا کردم.

 

او اظهار کرد: پس از سپری کردن درد و رنج فراوان در زورخانه و بلند کردن میل‌های سنگین در سن ۳۰ سالگی در تمام شهر‌های ایران به مناسبت‌های مختلف به انجام حرکات خارق العاده پرداختم که می‌توان به بلند کردن وزنه ۴۵۰ کیلویی، خم کردن تیرآهن ۱۴ با سر، عبور کامیون از روی سینه و چندین نمایش دیگر اشاره کرد.

 

خلیل طریقت پیما در حال خم کردن تیر آهن

 

۱۸ زرده تخم مرغ می‌خوردم 

 

این پهلوان اضافه کرد: برای اینکه بدنم همیشه روی فُرم باشد ۱۸ زرده تخم مرغ را با یک لیتر شیر و کره محلی مخلوط می‌کردم و به طور روزانه می‌خوردم و جالب اینکه هر چه غذا مصرف می‌کردم، سیر نمی‌شدم چرا که با ورزش کردن بدنم سوخت و ساز زیادی انجام می‌داد و هیچ گاه هم از این بابت مریض نشدم و کبدم هم آسیب ندید.

 

عقاب با بیان اینکه با انجام کار‌های سخت در هنگام نمایش بسیاری از استخوان‌های بدنم شکست، ادامه داد: خون‌های زیادی بر اثر جراحی از بدنم جاری شد، اما با اراده‌ای که داشتم هیچ گاه دلسرد نشدم چرا که به هدفم ایمان زیادی داشتم.

 

او افزود: از آنجا که خودم رنج فراوانی کشیدم اجازه ندادم فرزندم ابراهیم دچار چنین مشکلاتی شود از این رو او را به سیرک بردم تا در آنجا با حیوانات به نمایش بپردازد و مدیریت سیرک را به او سپردم.

 

پدر سیرک ایران گفت: در زندگی از ۳ چیز همچون دود، الکل و چای پرهیز کردم تا توانستم به موفقیت برسم و به جوانان هم توصیه می‌کنم برای سلامتی خود به ورزش بپردازند و از دوست‌های ناباب نیز دوری و از تحصیل هم غافل نشوند.

 

دنیای بازیگری پهلوان در سینمای ایران 

پهلوان همچنین در سال ۱۳۴۳ با حضور در فیلم شکوفه‌های امید به کارگردانی رضا صفایی وارد عرصه هنر سینما شد و سپس در فیلم‌های کوهزاد، مرد صحرا، غول بیابانی، گناه زیبایی، پهلوان بابا و مردان خشن نیز بازی کرد.

 

محمدعلی فردین، جمشید مشایخی، تقی ظهوری و حمیده خیرآبادی از جمله هنرپیشه‌هایی هستند که پهلوان خلیل عقاب با آن‌ها بازی کرده است.

 

جلای وطن، هرکول ایرانی لندن را تسخیر کرد

 

این پهلوان نامدار افزود: در سال ۱۳۵۰ برای شرکت در سیرک جلای وطن کردم و در انگلستان اقامت گزیدم و با راه اندازی سیرک به ۳۷ کشور دنیا رفتم و توانستم نام کشور عزیزم ایران را در دنیا پرآوازه کنم و به افتخارات زیادی دست یافتم.

 

خرد کردن سنگ روی سینه پهلوان

 

خاطرات خوب و بد پهلوان

طریقت پیما همچنین به خاطرات خوب و بد خود طی دوران پهلوانی اشاره کرد و افزود: در این باره خاطرات زیادی دارم، اما آن چیزی که برایم بسیار شیرین بود در ایتالیا رخ داد، پس از اینکه در چندین سیرک در شهر‌های مختلف این کشور نمایش دادم، مدیر سیرک پیشنهاد داد به یکی از شهر‌های جنوبی به نام ایزیو کالبریا که حتی پلیس هم به دلیل وجود افراد خلاف کار از کنترل آن عاجزاست برویم، چرا که آن‌ها آدم‌های قوی را دوست دارند.

 

او اضافه کرد: سرانجام بار سفر به این شهر بستیم و در حالی که داشتم وزنه‌های نمایشی را در گوشه خیابان پیاده می‌کردم چندین مرد قوی هیکل به سراغم آمدند و گفتند با این وزنه‌ها چکار می‌کنی، گفتم این‌ها را از زمین بلند می‌کنم، گفتند اینکه چیزی نیست، اما وقتی وزنه‌ها را با انگشت کوچک بلند کردم تعجب آن‌ها را برانگیخت و هر چه تلاش کردند نتوانستند این کار را انجام دهند و همین امر موجب شد آن‌ها به من احترام بگذارند.

 

پهلوان گفت: آن‌ها با من دوست شدند و حتی کنترل ورودی سیرک را به عهده گرفته و اجازه ندادند افراد بدون بلیت وارد سیرک شوند و برایم غذا‌های ایرانی درست کرده و قرار بود این سیرک را به مدت ۱۰ روز برگزار کنیم، اما استقبال آن‌ها موجب شد ۱۵ روز در این شهر خشن برنامه اجرا کنیم و این بهترین خاطرات من بود و بدترین خاطراتم هم شکستن استخوان‌های بدن و جراحی‌های مختلف بود.

 

رد شدن کامیون از روی پهلوان عقاب

 

بازگشت عقاب به وطن

او گفت: در سال ۱۳۷۰ تصمیم گرفتم برای همیشه به کشورم برگردم و برای نخستین بار سیرک به ایران آوردم و مدت ۶ سال نیز در تهران این کار فرهنگی هنری را انجام دادم و هنوز هم در این کار هستم.

 

پهلوان ادامه داد: شهرداری تهران دیگر اجازه نداد در این شهر کارم را ادامه دهم و سرانجام مجبور شدم وسایلم را جمع کنم و برای همیشه به شیراز بیایم انتظار داشتم با من که در این راه استخوان خرد کرده و برای کشورم زحمت کشیدم برخوردی مناسب و در خور شانم می کردند و خوشحالم که دوباره به زادگاهم برگشتم و ای کاش زودتر این اتفاق می افتاد و می خواهم دوباره با حمایت مسئولان سیرک را در شیراز راه اندازی کنم.

 

فیلم مستند «آشیانه عقاب» در حال فیلمبرداری

فیلم مستند «آشیانه عقاب» به کارگردانی مریم اسلوبی آخرین مراحل فیلمبرداری را پشت سر می‌گذارد.

 

این فیلم پرتره‌ای از زندگی پهلوان «خلیل عقاب» پدر سیرک ایران به تهیه کنندگی مهدی شاه محمدی است.

 

پهلوان خلیل عقاب پدر سیرک ایران

 

این تهیه‌کننده با اشاره به شناختی که از خلیل عقاب پیش از ساخت فیلم داشته است، اظهار کرد: چند سال پیش به سیرک پسر او «ابراهیم» رفتم و خیلی لذت بردم. در همان اجرا، اتفاقی مستند رخ داد؛ به این نحو که ابراهیم، پدرش را صدا کرد و فیلمی از گذشته‌های دور او در سالن پخش شد. عجیب بود که در یک سیرک معارفه‌ای مستند اتفاق افتاد و نسل جوان هم با چهره پهلوان خلیل عقاب آشنا شدند.

 

در خلاصه موضوع مستند «آشیانه عقاب» آمده است: پهلوان خلیل عقاب که تاریخ سیرک ایران با او آغاز می‌شود، در کانکسی در ویرانه‌های سیرکش روزگار می‌گذراند. او با مرور خاطراتش، از مرگ در این وضعیت هراس دارد و تصمیم گرفته سیرک را از نو برپا کند.

 

پهلوان عقاب ۲ فرزند پسر و دختر به نام ابراهیم و شهرزاد دارد که هم اینک در انگلستان و آمریکا زندگی می‌کنند.

Correspondent: Ali Bagheri Kakash

 

 

Correspondent: Ali Bagheri Kakash

 

 نام:ابراهیم هادی

 

زاده:۱ اردیبهشت ۱۳۳۶

 

زادگاه:خراسان

 

ملیت:ایرانی

 

تاریخ شهادت:۲۲ بهمن سال ۶۱

 

وضعیت تاهل:مجرد

 

بیوگرافی شهید ابراهیم هادی

 

 

شهید ابراهیم هادی دراول اردیبهشت سال ۱۳۳۶ در محله شهید سعیدی حوالی میدان خراسان به دنیا آمد. وی فرزند چهارم از ۶ فرزند خانواده بود. با این حال پدرش مشهدی محمد حسین علاقه خاصی به او داشت. وی نیز منزلت پدر خویش را به درستی شناخته بود. پدری که توانسته بود با شغل بقالی به بهترین نحو فرزندانش را تربیت نماید. هنگامی که ابراهیم نوجوان بود، پدرش فوت کرد و از آن جا بود که زندگی را مانند مردان بزرگ، به پیش برد.

 

شهید ابراهیم هادی به علت ویژگی هایی اخلاقی، فرماندهی و شخصیتی که داشته تا کنون بعنوان یکی از شهدای مفقودالجسدی شناخته می شود. در یکی از خاطرات درباره او چنین نقل شده است:« ابراهیم درهمان ایام پایانی دبستان کاری کرد که پدرش عصبانی شد و گفت که ابراهیم از خانه بیرون برو و تا شب هم برنگرد. ابراهیم تا شب به خانه نیامد. همه خانواده ناراحت بودند که او برای ناهار چه کار کرده است ولی روی حرف پدر، حرف نمی زدند. ابراهیم شب برگشت و با ادب به همگی سلام کرد. از او پرسیدند ناهار چه کار کردی؟ پدر با این که که هنوز از ابراهیم ناراحت بود ولی منتظر جوابش بود.

 

شهید ابراهیم هادی خیلی آهسته گفت که داخل کوچه راه می رفتم، یک پیرزن دیدم که کلی وسایل خریده و نمیدانست چکار کند و چطور به خانه برود. من به او کمک کردم و وسایلش را تا منزلش بردم. پیرزن هم کلی از من تشکر کرد و سکه پنج ریالی به من داد. نمی خواستم قبول کنم، ولی خیلی اصرار کرد. من هم مطمئن بودم این پول حلال است زیرا برایش زحمت کشیده بودم. ظهر با همان پول، نان خریدم و خوردم.»

 

تحصیلات شهید ابراهیم هادی

 

 

شهید ابراهیم هادی در مدرسه طالقانی، دوران دبستان خود را سپری کرد و نیز در مدارس ابوریحان و کریم خان دوران دبیرستانش را گذراند. در سال ۵۵ او توانست مدرک دیپلم ادبی دریافت کند. او مطالعات غیر درسی را از همان سال های پایانی دبیرستان، شروع کرد؛ همینطور حضور در هیئت جوانان وحدت اسلامی و همراهی و شاگردی استادی نظیر مرحوم علامه« محمدتقی جعفری» در رشد شخصیتی ابراهیم بسیار مؤثر بود. این شهید مفقود، شجاعت های بسیاری در دوران پیروزی انقلاب از خود نشان داد؛ هم زمان با تحصیل علم در بازار تهران بکار مشغول بود و بعد از انقلاب در سازمان تربیت بدنی و پس از آن به آموزش پرورش منتقل شد.

 

زندگی زیبای شهید ابراهیم هادی در جوار حضرت زهرا

 

 

شهید ابراهیم هادی نیز به علمدار کمیل شهرت دارد و کانال کمیل، محل دیدار خواهر« ابراهیم» با اوست. خواهر شهید ابراهیم هادی روایت می کند:من سالی چند مرتبه به کانال کمیل می روم و با برادر شهیدم صحبت می کنم. به وی می گویم ابراهیم جان! قربان مهمان نوازی ات، معرفتت، مردم داریت. بعد از شهادت برایمان گفتند که تا آخرین لحظه شهدا را سیراب کرد ولی خودش با لبی تشنه به دیدار معبود شتافت. من یقین دارم که ابراهیم زندگی زیبایی در جوار حضرت زهرا( س) دارد و من با ابراهیم خیلی ارتباط دارم. هرگاه کاری داشته باشم و سر دوراهی بمانم، از او تقاضای کمک میکنم به اینصورت که از او می پرسم که فلان کار را انجام دهم یا ندهم بعد مکثی می کنم و جوابش را می شنوم.

 

فعالیت های شهید ابراهیم هادی

 

 

شهید ابراهیم هادی بعد از پیروزی انقلاب در سازمان تربیت بدنی کار کرد و پس از آن به آموزش پرورش منتقل شد. وی مانند معلمی فداکار به تربیت دانش آموزانش پرداخت. شهید ابراهیم هادی به ورزش علاقه داشت و فعالیت در این عرصه را با ورزش پهلوانی یعنی ورزش باستانی شروع کرد و در والیبال و کشتی بی نظیر بود. در هیچ میدانی هرگز پا پس نکشید و مردانه ایستاد. در ارتفاعات سر به فلک کشیده« بازی دراز» و« گیلانغرب» تا دشت های سوزان جنوب میتوان مردانگی او را مشاهده کرد. انتقال مجروحان و شهدا از منطقه به عقب جبهه یکی از کارهای شهید ابراهیم هادی به شمار می رفت. گاهی اوقات پیکرهای مطهر شهدا در ارتفاعات بازی دراز بر شانه های ابراهیم می نشست تا بدست خانواده هایشان برسد.

 

شهادت شهید ابراهیم هادی

 

 

شهید ابراهیم هادی در عملیات والفجر مقدماتی بهمراه بچه های گردان کمیل و حنظله در کانال های فکه بمدت پنج روز مقاومت کرد ولی تسلیم نشد و سرانجام در ۲۲ بهمن سال ۶۱ پس از فرستادن بچه های باقی مانده به عقب، تنهای تنها با خدا همراه شد و کسی دیگر او را ندید. ابراهیم همیشه از خدا تقاضا داشت گمنام شود؛ به دلیل آنکه یکی از صفات یاران خدا، گمنامی است.

 

کتاب« سلام بر ابراهیم» در صفحه ۱۳۵ به بیان خاطرات و بخش هایی از زندگینامه این پهلوان شهید پرداخته است.

 

وصیت نامه شهید ابراهیم هادی

 

 

در ادامه وصیت نامه ی شهید ابراهیم هادی را بخوانید:

 

بسم رب الشهداء و الصدیقین

 

اگر چه بیش از هر کس، خود را محتاج وصیت و پند و اندرز می دانم، پیش از آغاز سخن از خداوند منان تمنّا می کنم که قدرتی به بیان من بدهد که بتوانم از زبان یک شهید، دست به قلم ببرم چرا که جملات من پیدا شد و مورد عفو رحمت الهی قرار گرفتم و توفیق و سعادت شهادت را پیدا کردم، بعنوان پرافتخارآفرین وصیای شهید خوانده می شود.

 

خدایا تو را گواه می گیرم که از شروع انقلاب تا به حال در طول این مدت هر چه کردم برای رضای تو بوده و سعی داشتم همیشه خود را در مقابل آزمایش ها، مورد آزمایش و آموزش قرار دهم. امیدوارم در راه اسلام عزیز و پیروزی مستضعفین بر متکبرین، این جان ناقابل را بپذیری.

 

خدایا با این که از شکستگی های متعدد استخوان هایم رنج می برم، ولی اهمیتی نمی دادم؛ به این خاطر که من در این مدت نسبت به آن هایی که خالصانه در این راه گام نهاده اند، نشانه هایی از لطف و رحمت تو دیده ام.

 

خدایا، ای معبودم و معشوقم و همه کس و کارم، نمی دانم چگونه در برابر عظمت تو ستایش کنم ولی همین قدر می دانم که هر کس تو را شناخت، عاشقت شد و هر کس عاشقت شد، دست از همه چیز شسته و به سوی تو می شتابد و به خوبی این را در خود احساس کردم و می کنم.

 

خدایا چنان عشق به انقلاب اسلامی و رهبر کبیر انقلاب در وجودم شعله ور است که اگر تکه تکه شوم و یا زیر سخت ترین شکنجه ها قرار گیرم، او را تنها نخواهم گذاشت. بعنوان یک فردی از آحاد ملت مسلمان به تمامی ملت خصوصاً مسئولین امر تذکر می دهم که همیشه در جهت اسلام و قرآن باشید و هیچ مسأله و روشی شما را از هدف و جهتی که دارید، منحرف ننماید.

 

دیگر اینکه در کارهایتان سعی کنید نیت خود را خالص نموده و از هر شرک و ریا، حسادت و بغض اعمالتان را پاک نمایید تا هم اجر خود را ببرید و هم مسئولیت خود را آنچنان که خداوند، اسلام و امام می خواهند، انجام داده باشید هرگز این را فراموش نکنید تا خود را نسازیم و تغییر ندهیم، جامعه ساخته نمی شود.

 

والسلام و علیکم و رحمه الله و برکاته

 

ابراهیم هادی پور

 

روحش شاد و یادش گرامی

Correspondent: Ali Bagheri Kakash

خیلی وقت از حادثه هواپیما اوکراین میگذرد .حکم دادگاه این پرونده هم صادر شد ، اما هنوز هیچ کس دلیل و علت این توئییت شیخ کلید ساز را قبل از حادثه نفهمیده است 

دی ماه (روز حادثه)  کجا و تیر ماه (سالروز سرنگونی IR655)  کجا ؟؟ چه شده ککه درست قبل حادثه شیخ یاد جنایت آمریکا افتاد ؟ایشان که تحریک آمریکا به خاطر برجام حرام می‌دانستند چرا ؟؟

Correspondent: Ali Bagheri Kakash

تو این روزگار که خیلی از آقازاده ها برای رسیدن به گرین کارت غرب و رسیدن به عشق و حال دنیایی هر کاری میکنند . 

عده ایی در وطن من با تلاش و اصرار فراوان تابعیت جعلی افغانستان میگیرند تا بعد کلی تلاش و سختی برن در بیابان های عراق و سوریه برای رسیدن به عشق و حال معنوی  و رسیدن به شهادت در مسیر الله و اسلام تلاش کنند.

هردو سعی در دریافت تابعیت دوم دارند ، یکی با وطن فروشی تابعیت آمریکا و کانادا میگیره و یکی با تابعیت افغانستان می‌ره تا از جان ، مال ، خاک ،ناموس ایران و ایرانی دفاع کند .

اما این کجا و آن کجا ؟؟عشق و حال دنیایی کجا و عشق و حال معنوی کجا ؟؟

Correspondent: Ali Bagheri Kakash

Correspondent: Ali Bagheri Kakash

 

سرلشکر حسین سلامی فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در پیامی با تبریک فرارسیدن ۲۹ فروردین روز ارتش به سرلشکر سید عبدالرحیم موسوی فرمانده کل ارتش جمهوری اسلامی ایران تاکید کرد: تردیدی نیست تهدیدات متصور از اردوگاه دشمنان خبیث و ماجراجو علیه ایران اسلامی پایان ناپذیر بوده و در مقابل هوشمندی، هوشیاری، هماهنگی و یکپارچگی نیروهای مسلح و نهادهای امنیتی و اطلاعاتی کشور، دست در دست هم با برهم زدن محاسبات آنان، راهبردها و سیاست های ضد ایرانی نظام سلطه و صهیونیسم را به چالش کشانده اند.

 

متن پیام به این شرح است:

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

امیر فرمانده محترم کل ارتش جمهوری اسلامی ایران

 

برادر گرانقدر سرلشکر سید عبدالرحیم موسوی

 

سلام علیکم؛

 

اقدام هوشمندانه و فرمان تاریخی و سرنوشت‌ساز بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی (ره) در حمایت از ارتش در فروردین سال ۱۳۵۸ و در شرایطی که دشمنان خیال‌پرداز خارجی با آرزوی شکست انقلاب اسلامی و بازگشت به ایران، شعار شیطانی "انحلال ارتش" را از حلقوم ضدانقلاب و مزدوران داخلی جاری کرده بودند، روح حیات و عزت در کالبد ارتشیان دمیده و ظهور ارتش انقلابی برای ایفای نقش‌های تاریخ‌ساز در عرصه صیانت از «استقلال»، «تمامیت ارضی» و «استحکام‌بخشی به بنیان‌های دفاعی کشور» را مژده داد.

 

اینک خدای بزرگ را خاضعانه شاکریم که ارتش مومن و مقتدر جمهوری اسلامی ایران طی ۴۴ سال گذشته با الهام از تعالیم و تدابیر نورانی امامین انقلاب ، در هم افزایی با سایر نیروهای مسلح بویژه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ، همواره با درک درست الزامات و ضرورت‌های زمانه و مقتضیات پیش‌روندگی انقلاب و میهن اسلامی، راهبرد "قدرت افزایی دائمی " و قانع نشدن به استحکام و پیشرفت های حاصله را دستور کار خود قرار داده و لحظه ای از تهدیدات و خطرات ناشی از نقشه ها و برنامه‌های دشمن غافل نشده است .

 

تردیدی نیست تهدیدات متصور از اردوگاه دشمنان خبیث و ماجراجو علیه ایران اسلامی پایان ناپذیر بوده و در مقابل هوشمندی ، هوشیاری ، هماهنگی و یکپارچگی نیروهای مسلح و نهادهای امنیتی و اطلاعاتی کشور، دست در دست هم با برهم زدن محاسبات آنان ، راهبردها وسیاست های ضد ایرانی نظام سلطه و صهیونیسم را به چالش کشانده اند.

 

صمیمانه فرارسیدن ۲۹ فروردین ماه «روز ارتش جمهوری اسلامی ایران» و «تجلیل از حماسه آفرینی های نزاجا» را به جنابعالی و آحاد فرماندهان، کارکنان و خانواده بزرگ ارتش سلحشور جمهوری اسلامی ایران تبریک و تهنیت عرض می نمایم.

 

با تعظیم به مقام شامخ شهیدان گرانقدر و تاریخ ساز ارتشی و تاکید بر اینکه به فضل الهی "ارتش" و " سپاه " به‌عنوان بازوان پرتوان و قدرت‌ساز برای ملت عظیم الشان ایران در تبعیت از منویات و رهنمودهای حکیمانه مقام عظمای ولایت و رهبری و فرماندهی کل قوا حضرت امام خامنه ای ( مد ظله العالی) ، در خط مقدم پاسداری از انقلاب و ارزش‌های دینی، انقلابی و ملی همچنان خواهند درخشید و دشمنان قسم خورده این سرزمین مقدس را ناامید خواهند ساخت، دوام توفیق ، سلامتی و سربلندی خانواده عظیم آجا و نیز پاسداران انقلاب اسلامی در این مسیر مبارک را از درگاه حضرت حق تعالی طلب می کنم.

 

سرلشکر پاسدار حسین سلامی

 

فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

Correspondent: Ali Bagheri Kakash

 

دوستان عزیز هم میتوانند مستقیم به شماره کارت کودک واریز کنند ، و هم به گروه خیریه واریز کنند تا جهت کمک به ایتام ، تهیه بسته مواد غذایی ، تهیه و توزیع اقلام بهداشتی بین نیازمندان ،......‌‌‌ استفاده شود .

Correspondent: Ali Bagheri Kakash

 

 

نجات جان شهروند توسط افسر پلیس

 

🔹طی روزهای گذشته در ورودی خیابان سید جمال الدین شهرستان خرمدره یک شهروند به علت بیماری صرع با استنشاق بوی عطر بیماری وی تحریک شد.

 

🔹در این حین افسر پلیس راهور فرماندهی انتظامی شهرستان خرمدره به هویت ستوان یکم حمید کردبچه با توجه به دانش و مهارت کافی در زمینه امداد و نجات مصدومین اقدام به انجام عملیات احیای بیمار نموده و با این عمل موجب نجات جان آن شهروند شده است.

 

Correspondent: Ali Bagheri Kakash

 

 

Correspondent: Ali Bagheri Kakash

 

 

Correspondent: Ali Bagheri Kakash

 

 

Correspondent: Ali Bagheri Kakash

به گزارش خبر روز ؛ سیدمحمدهادی سبحانیان در جلسه امروز هیئت دولت به عنوان رئیس سازمان مالیاتی کشور انتخاب شد.

سید محمدهادی سبحانیان که پیش از این معاون امور اقتصادی وزارت اقتصاد و دارایی بود، از سوی سید احسان خاندوزی وزیر اقتصاد به عنوان رئیس جدید سازمان مالیاتی به هیئت دولت پیشنهاد شده بود و اعضای دولت در جلسه امروز خود ضمن موافقت با پیشنهاد وزیر اقتصاد سبحانیان را به عنوان رئیس سازمان مالیاتی کشور انتخاب کرد.

 

پیش از این داوود منظور ریاست سازمان مالیاتی را بر عهده داشت که با حکم رئیس جمهور، رئیس سازمان برنامه و بودجه کل کشور و جایگزین سیدمسعود میرکاظمی شد.

 

 

Correspondent: Ali Bagheri Kakash

به گزارش خبر روز ؛ طبق اعلام مرکز رسانه قوه قضائیه، پس از واقعه تلخ سقوط پرواز شماره پی اس ۷۵۲ به مقصد کشور اوکراین در حوالی تهران و در تاریخ ۱۸ دی ماه ۱۳۹۸ و در گذشت ۱۷۶ نفر از سرنشینان این هواپیما، رسیدگی قضائی همه جانبه به این پرونده بر اساس اصول صلاحیت سرزمینی، صلاحیت ذاتی و صلاحیت محلی و شخصی توسط سازمان قضائی نیرو‌های مسلح ایران آغاز گردید.

 

بررسی این پرونده، یکی از مهم‌ترین، حساس‌ترین و پیچیده ترین فرآیند‌های قضایی چند سال اخیر کشور بوده است. 

 

از ابتدای وقوع حادثه، دادسرای نظامی بررسی‌های دقیق و همه جانبه را در چندین مرحله آغاز و در نهایت، این پرونده با صدور قرار جلب دادرسی برای ۱۰ نفر و صدور کیفرخواست به شعبه دوم دادگاه نظامی یک تهران ارجاع گردید.

 

بعد از تشکیل ۲ جلسه از دادگاه، اولیای دم و وکلای آن‌ها نسبت به برخی محتویات پرونده و کیفرخواست صادر شده، ایراداتی را مطرح کردند که رئیس دادگاه در جهت حفظ حقوق اولیای دم، پرونده را با قرار رفع نقص به دادسرا اعاده نمود.

 

سپس این پرونده مهم به گروه کارشناسان جدید ارجاع شد و آن‌ها نیز بعد از بررسی‌های دقیق نظر نهایی خود را اعلام کردند و دور جدید جلسات دادگاه مجددا آغاز گردید که در قالب ۱۸ جلسه (زمان تقریبی هر جلسه به طور متوسط ۵ ساعت بوده است) به طول انجامید.

 

سرانجام پس از برگزاری مجموعا ۲۰ جلسه دادگاه که در آن در مجموع ۱۱۷ شاکی شکایت خود را ثبت نموده، ۵۵ نفر از شاکیان در جلسات دادگاه صحبت و قرائت لایحه داشتند و ۲۰ وکیل نیز به وکالت از شاکیان شکایت و ادله مربوطه را بیان نمودند، شعبه دوم دادگاه نظامی یک تهران با توجه به تحقیقات مفصل انجام شده در دادسرا و دادگاه، اظهارات و گزارش‌های ضابطان نظامی و دادگستری، گزارش‌های پزشکی قانونی، نظریات علمی و تخصصی هیات‌های کارشناسی، تحقیقات بین المللی، اظهارات مطلعین و کارشناسان و شاکیان و دفاعیات متهمان اقدام به صدور رای کرد.

 

در دادنامه صادر شده متهم ردیف اول به عنوان فرمانده سامانه ی دفاعی تور ام یک، به تصور اینکه ویژگی‌های هدف شبیه به موشک کروز بوده، برخلاف دستور پست فرماندهی و بدون اخذ مجوز و مغایر با دستورالعمل‌های مربوط اقدام به شلیک دو فروند موشک به سمت هواپیمای اوکراینی پرواز پی اس ۷۵۲ کرده است.

 

در شرح اتهامات متهم ردیف اول آمده است: براساس دستور عملیاتی مربوطه، سامانه در حالت آتش‌محدود بوده و شلیک موشک بدون کسب اجازه از سوی پست فرماندهی، مجاز نبوده است و براساس اظهارات مسئول میز پست فرماندهی، طی پیام هشداری به تمام مواضع پدافندی اعلام شده بوده که هیچکس حق ندارد بدون هماهنگی فرماندهی اقدامی بکند.

 

همچنین وضعیت آماده‌باش ث ۳ اعلام شده لزوما به معنی وضعیت قرمز در منطقه نبوده، تا آتش به اختیار بودن یا مجاز بودن شلیک در آن شرایط قابل پذیرش باشد.

 

بنا بر اعلام ستاد کل نیرو‌های مسلح، فرمانده سامانه درصورت قطع لحظه‌ای ارتباط نیز برابر دستورالعمل قطع ارتباط می‌بایستی در وضعیت انتظار و آتش قطع، قرار می‌گرفته است.

 

جابجایی مداوم سامانه در طول شب، بدون انجام هماهنگی لازم با پست فرماندهی، عدم اشراف کافی به مفاد دستورالعمل‌های پدافندی مربوطه، عدم تنظیم ناوبری یا شمال‌یابی سامانه بعد از جابجایی و خاموشی سامانه، اعلام آمادگی عملیاتی سامانه بدون تامین لایه‌های ارتباطی پایدار، ضعف و عدم تلاش موثر برای برقراری ارتباط با پست فرماندهی به منظور شناسایی هدف کشف شده قبل از شلیک اول و دوم، توجیه ننمودن کارکنان عملیاتی سامانه به محیط پیرامونی و کریدور‌های هوایی، از دیگر اشتباهاتی است که درخصوص متهم ردیف اول این پرونده ذکر شده است. 

 

دادگاه با توجه به اینکه رفتار متهم ناشی از جهل به موضوع و تصور اشتباه از هدف کشف شده بوده و با اعتقاد به متخاصم و نزدیک‌شونده بودن هدف، به سوی آن شلیک نموده و قصد سرنگونی هواپیمای مسافربری را نداشته، اتهامات انتسابی به متهم ردیف اول را وارد دانسته و بزهکاری وی را احراز کرده است.

 

براساس رای صادره از سوی دادگاه، متهم ردیف اول پرونده به اتهام مباشرت در قتل شبه عمد سرنشینان هواپیمای اوکراینی مستند به مواد قانونی به تحمل سه سال حبس تعزیری محکوم شده است.

 

این متهم همچنین به دلیل لغو دستور ابلاغی و با توجه به گستردگی آثار و تبعات این اقدام به حداکثر مجازات (۱۰ سال حبس تعزیری) نیز محکوم گردده است.

 

متهم ردیف اول علاوه بر حبس به پرداخت دیه در حق اولیای دمی که مطالبه دیه داشته اند نیز محکوم و دادگاه برای این متهم مجازات تکمیلی نیز در نظر گرفته است.

 

این متهم همچنین به دلیل لغو دستور ابلاغی و با توجه به گستردگی آثار و تبعات این اقدام به حداکثر مجازات (۱۰ سال حبس تعزیری) نیز محکوم گردده است.

 

بر این اساس مجموع حکم حبس صادر شده در مورد متهم ردیف اول (فرمانده سامانه دفاعی تور ام یک) ۱۳ سال حبس تعزیری می‌باشد که اشد مجازات (۱۰ سال حبس) با احتساب ایام بازداشت قبلی قابل اجرا خواهد بود.

 

متهم ردیف اول علاوه بر حبس به پرداخت دیه در حق اولیای دمی که مطالبه دیه داشته اند نیز محکوم و دادگاه برای این متهم مجازات تکمیلی نیز در نظر گرفته است.

 

همچنین دادگاه بنابر بر اتهامات مندرج در دادنامه و اشتباهات و قصور رقم خورده از سوی سایر متهمین این پرونده، متهمان ردیف دوم و سوم (پرسنل سامانه دفاعی تور ام یک) را به یک سال حبس

 

متهم ردیف چهارم (مسئول میز سامانه‌های دفاعی تور ام یک) را به سه سال حبس 

 

متهم ردیف پنجم (مسئول پست فرماندهی سامانه دفاعی تور ام یک) را به سه سال حبس

 

متهم ردیف ششم پرونده (فرمانده وقت پایگاه پنجم پدافند هوایی تهران) را به دو سال حبس 

 

متهم ردیف هفتم پرونده (افسر شیفت مرکز کنترل عملیات منطقه‌ای تهران) را به دو سال حبس

 

متهم ردیف هشتم (فرمانده وقت مرکز کنترل عملیات منطقه‌ای تهران) را به تحمل یک سال و نیم حبس 

 

متهم ردیف نهم (فرمانده وقت منطقه پدافند هوایی تهران) را به تحمل یک سال حبس

 

و متهم ردیف دهم (فرمانده وقت پدافند هوایی نیروی هوا و فضای سپاه) را به تحمل یک سال حبس محکوم کرده است.

 

 دادگاه در خصوص متهمان ردیف دوم الی دهم علاوه بر مجازات‌های تعیینی، مجازات تتمیمی و تکمیلی نیز در نظر گرفته است.

 

قابل ذکر است با توجه به درخواست برخی از شاکیان از دادگاه، دادسرای نظامی مکلف شده است تا تحقیقات در مورد این پرونده را ادامه دهد و نسبت به تعقیب مقصر یا مقصرین احتمالی دیگر، اقدام قانونی را معمول نماید.

 

رای صادر شده در این پرونده بدوی است و طرفین می‌توانند به این رای اعتراض کنند و ظرف ۲۰ روز از تاریخ ابلاغ رای فرصت برای اعتراض به آن وجود دارد.

 

خاطر نشان می‌شود برای هر جانباخته این حادثه مبلغ ۱۵۰ هزار دلار یا معادل یورویی آن نیز به عنوان پرداخت‌های دل جویانه فارغ از رسیدگی‌های قضایی در نظر گرفته شده است که به خانواده این افراد تعلق می‌گیرد.

Correspondent: Ali Bagheri Kakash

به گزارش خبر روز ؛ یکی از اعمال واجب در روز عید فطر پرداختن زکات فطره است. میزان زکات فطریه ۱۴۰۲ در گزارش زیر آمده است.

یکی از اعمال واجب در روز عید فطر پرداختن زکات فطره است. زکات فطره بر کسانی واجب است که در شب عید فطر اولاً مکلف باشند و ثانیاً فقیر نباشد و ثالثاً نان‌خور دیگران هم محسوب نشوند. کسانی که دارای این شرایط هستند زکات فطره را باید بپردازند.

 

زکات فطره را چه زمانی باید پرداخت؟

 

وقت پرداخت زکات فطره از شب عید است تا ظهر روز عید و به نظر رهبر معظم انقلاب و برخی فقهای دیگر بنا بر احتیاط باید قبل از نماز عید زکات فطره را بپردازند. اگر کسی برایش این امکان وجود نداشت، یعنی دسترسی نداشت یا امکان پرداختن نبود لااقل جدا کند و کنار بگذارد تا بعداً ادا کند.

 

ما به ازای ریالی زکات فطره چگونه تعیین می‌شود؟

 

زکات فطره برای هر نفر معادل سه کیلوگرم گندم، برنج، خرما و امثال این‌ها است که اگر معادل پولی آن هم پرداخت شود اشکالی ندارد.

 

با توجه به این که روز‌های پایانی ماه مبارک رمضان را سپری می‌کنیم؛ به رسم هر ساله و در آستانه عید سعید فطر، مراجع تقلید، میزان زکات فطریه امسال را اعلام کردند.

 

 مبلغ فطریه ۱۴۰۲ از سوی آیت الله سیستانی

از آن جا که میزان زکات فطره برای هر فرد سه کیلوگرم است، مبلغ آن برای فطریه بدل از آرد شصت (۶۰) هزار تومان و برای فطریه بدل از برنج ایرانی سی صد و شصت (۳۶۰) هزار تومان و فطریه بدل از برنج غیر ایرانی، صد و پنج (۱۰۵) هزار تومان تعیین شده است.

 

مبلغ فطریه ۱۴۰۲ از سوی آیت الله جوادی آملی

مبلغ فطریه برای هر نفر برمبنای قوت غالب منطقه، سه کیلو گندم، برنج و مانند آن‌ها و یا معادل قیمت این‌ها به قیمت روز پرداخت گردد.

 

همچنین مبلغ مربوط به کفاره غیرعمد، به ازای هر روز ۱۲/۰۰۰ تومان (دوازده هزار تومان) و کفاره عمدی روزه به ازای هر روز ۷۲۰/۰۰۰ تومان (هفتصد و بیست هزار تومان) تعیین شده است.

 

نرخ زکات فطریه سال ۱۴۰۲ چقدر است؟

 

مبلغ فطریه ۱۴۰۲ از سوی آیت الله مکارم شیرازی

زکات فطره امسال بر مبنای قوت غالب گندم، مبلغ ۶۰ هزار تومان و بر مبنای قوت غالب برنج، مبلغ ۲۴۰ هزار تومان اعلام شده است. کفاره روزه غیر عمد مبلغ دوازده هزار تومان است که باید به صورت نان تهیه و پرداخت شود، همچنین کفاره روزه عمد مبلغ ۷۲۰ هزار تومان است.

 

گفتنی است که براساس مسأله ۱۶۹۲ رساله توضیح‌المسائل آیت الله مکارم شیرازی، زکات فطره بر تمام کسانى که قبل از غروب شب عید فطر بالغ، عاقل و غنى باشند واجب است، یعنى باید براى خودش و کسانى که نان خور او هستند، هر نفر به اندازه یک صاع از آن‌چه غذاى نوع مردم آن محل است، اعم از گندم و جو یا خرما یا برنج یا ذرّت و مانند این‌ها به مستحق بدهد و اگر پول یکى از این‌ها را هم بدهد کافى است، ضمن آن که بنابر فتوای این مرجع تقلید، اگر کسى فقط در افطار شب عید مهمان دیگری باشد، فطریه او به عهده خودش خواهد بود و نه بر عهده میزبان.

 

مبلغ فطریه ۱۴۰۲ از سوی آیت الله وحید خراسانی

از نظر آیت الله وحید خراسانی، میزان فطریه امسال به ازای هر نفر و با قیمت گندم ۶۰ هزار تومان است، ضمن آن که کفاره غیرعمدی و عمدی روزه نیز از نظر او برای هر روز، به ترتیب ۱۵ و ۹۰۰ هزار تومان اعلام شد.

 

مبلغ فطریه ۱۴۰۲ از سوی آیت الله شبیری زنجانی

دفتر آیت‌الله شبیری زنجانی اعلام کرده اند، شخصی که پرداخت زکات فطره بر او واجب است باید برای خودش و کسانی که نان‌خور او هستند، هر نفری یک صاع از خوراکی‌های رایج در منطقه خود (مانند گندم، برنج و …) یا مبلغ آن را به عنوان فطریه بپردازد که بر این اساس، حداقل مبلغ فطریه ماه مبارک رمضان ۱۴۴۴ هجری قمری بر اساس نظر این مرجع و بر پایه قیمت گندم، مبلغ ۷۲ هزار تومان به ازای هر نفر است، ضمن آن که مؤمنانی که می‌خواهند فطریه خود را بر اساس قیمت برنج پرداخت کنند می‌توانند قیمت هر کیلو برنج منطقه خود را در عدد ۳.۶ ضرب و معادل آن را پرداخت کنند.

همچنین، میزان کفاره غیرعمد روزه امسال را ۱۸ هزار تومان به ازای هر روز اعلام کرد که حاصل‌ضرب این عدد در ۶۰، بیانگر کفاره عمد روزه به ازای هر روز یعنی مبلغ یک میلیون و ۸۰ هزار تومان است.

 

مبلغ فطریه ۱۴۰۲ از سوی آیت‌الله حسین نوری همدانی

زکات فطره هر فرد باید حدود سه کیلوگرم گندم یا برنج یا نظیر آن باشد که در رساله عملیه ذکر شده و یا قیمت آن را پرداخت کنند. بر این اساس قیمت قوت غالب گندم ۶۰ هزار تومان و قیمت قوت غالب برنج ۲۴۰ هزارتومان است که افراد در پرداخت آن مخیرند، در ضمن اگر در منطقه محل سکونت اجناس ذکر شده قیمت دیگری دارد باید به قیمت منطقه خود محاسبه کنند. همچنین کفاره غیر عمد برای هر روز ۱۲ هزار تومان و کفاره عمد برای هر روز ۷۲۰ هزار تومان است.

 

مبلغ فطریه ۱۴۰۲ از سوی آیت‌الله جعفر سبحانی

زکات فطره امسال بر مبنای قوت غالب گندم، مبلغ ۶۰ هزار تومان و بر مبنای قوت غالب برنج، مبلغ ۳۰۰ هزار تومان است. کفاره روزه غیر عمد مبلغ ۱۸ هزار تومان است، همچنین کفاره روزه عمد مبلغ یک میلیون و ۸۰ هزار تومان است.

Correspondent: Ali Bagheri Kakash

 

به گزارش خبر روز ؛ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای فرمانده معظم کل قوا ظهر امروز (یکشنبه) در دیدار فرماندهان و مسئولان ارشد نیرو‌های مسلح این نیرو‌ها را به فرموده امیرمومنان (ع) حصار‌های مستحکم کشور و ملت خواندند و تاکید کردند: این جایگاه بسیار بزرگ، مسئولیت‌های سنگینی به همراه می‌آورد که بحمدالله نیرو‌های مسلح با قدرشناسی این موقعیت پرافتخار، مشغول عمل به وظایف خود هستند.

 

 ایشان با ابراز خرسندی از حرکت و پیشرفت مستمر در نیرو‌های مسلح گفتند: به هیچ حدی از استحکام و پیشرفت قانع نباشید و بدون توقف به جلو بروید.

 

 فرمانده کل قوا با استناد به آیه قرآن کریم آمادگی همیشه را فرمان پروردگار و مایه ترس دشمنان خدا و ملت خواندند و افزودند: تهدید، هیچگاه به طور کامل از بین نمی‌رود بنابراین باید هرچه می‌توانید بر آمادگی‌‎های مختلف بیفزایید.

 

 رهبر انقلاب همچنین نفس آمادگی نیرو‌های مسلح را برای دشمنان بازدارنده و هوشیاری در مقابل طراحان پشت صحنه حوادث را کاملاً ضروری خواندند.

ایشان با اشاره به حرف و اقدام احتمالی عناصر کم قدرت، گفتند: نباید ذهن‌ها را بر اینگونه اقدامات و حرف‌ها متوجه و متمرکز کرد بلکه باید طراحان اصلی و پشت صحنه را دید.

 

 فرمانده کل قوا با اشاره به جنگ افروزی‌های نیرو‌های شریر بین‌المللی در مناطق مختلف جهان گفتند: استکبار هرجا منافعی ببیند از پشت صحنه درگیری راه می‌اندازد.

تمرکز و دقت بر برنامه‌های بلند مدت دشمن نکته مهم دیگری بود که رهبر انقلاب خطاب به فرماندهان و مسئولان ارشد نیرو‌های مسلح تاکید کردند.

 

 ایشان در همین زمینه گفتند: دقت بر برنامه‌های پنج یا ده ساله دشمن خوب و لازم است، اما باید برنامه‌های میان مدت و بلند مدت او را مدنظر و تحت رصد داشت.

 

 فرمانده کل قوا با اشاره به دو جنگی که آمریکا حدود دو دهه قبل در شرق و غرب ایران به راه انداخت گفتند: آمریکایی‌ها منافعی در عراق و افغانستان داشتند، اما هدف نهایی آن‌ها ایران اسلامی بود که به دلیل بنیه بسیار قوی انقلاب اسلامی، در این ماجرا‌ها و هدف نهایی خود شکست خوردند.

 

 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با استناد به این واقعیت گفتند: بنابراین دشمن با همه محاسبات به ظاهر مستحکم و قدرت نظامی خود، قابل شکست دادن است.

ایشان موقعیت کنونی رژیم صهیونیستی را نمونه دیگری از اینگونه شکست‌ها برشمردند و گفتند: عملیات ضد فلسطینی رژیم صهیونیستی در ماه رمضان سال گذشته با عکس العمل خاصی در جهان روبرو نشد، اما امسال در مقابل جنایات او، حتی در آمریکا و انگلیس تظاهرات می‌شود.

 

 فرمانده کل قوا غافل نشدن از دشمن را به موازات باور به شکست پذیری او، مهم دانستند و افزودند: در هیچ مرحله‌ای نباید از مکر و طراحی دشمنان غافل شد.

رهبر انقلاب در پایان سخنانشان، مراکز و عناصر فکری نیرو‌های مسلح را به طراحی دائم و مبتکرانه راهبرد‌ها و سیاست‌های قوی، عقلایی و راهگشا فراخواندند.

 

 پیش از سخنان فرمانده کل قوا سرلشکر باقری رئیس ستاد کل نیرو‌های مسلح گزارشی از برنامه‌ها و اقدامات نیرو‌های مسلح در ابعاد مختلف بیان کرد.

Correspondent: Ali Bagheri Kakash

 نقش بانوان در پیروزی انقلاب اسلامی انکارناشدنی است، بانوانی که از همان روزهای ابتدای جنگ چه پشت جبهه ها و چه در تربیت فرزندان صالح برای وطنشان نقش آفرینی کردند. کم نبودند زنانی که خودشان هم لباس رزم پوشیدند، در زندان های ساواک و رژیم پهلوی شکنجه ها شدند اما دم نزدند و اسم‌شان در تاریخ ثبت شد.

 

مرضیه حدیدچی(طاهره دباغ) از مشهورترین این زنان در جریان انقلاب اسلامی و پیروزی آن و از یاران امام خمینی(ره) به شمار می رود. زندگی سیاسی اش تحت تأثیر شهید آیت الله سعیدی با تحمل شکنجه های سخت ساواک، آموزش مبارزات چریکی در سوریه و لبنان تحت نظر شهید چمران با حمایت امام موسی صدر، محافظت و خدمتگذاری امام خمینی در ماه های پایانی اقامت در فرانسه، فرماندهی سپاه همدان و عضو هیئت ابلاغ پیام تاریخی امام به گورباچف است.

 

از جمله مسئولیت های این بانوی انقلابی ریاست زندان زنان، فرماندهی سپاه غرب کشور، نمایندگی سه دوره مجلس شورای اسلامی، مسئولیت بسیج خواهران کل کشور، مدرس مدرسه عالی شهید مطهری، دانشگاه علم و صنعت و عضویت در شورای مرکزی جمعیت زنان انقلاب اسلامی و قائم مقامی دبیر کل جمعیت زنان جمهوری اسلامی می توان نام برد.

 

مرحومه خانم دباغ متولد 1318 در سال 1395 به دیار باقی شتافت، وی از سوی امام خمینی «خواهر طاهره» خوانده می شد. در این گزارش برگی از خاطرات او را که درباره شکنجه، وفاداری به انقلاب و امام خمینی پیش و پس از انقلاب مربوط است، یادآوری می کنیم:

 

 

 

 

 

مرضیه دباغ در طول مبارزات انقلابی اش توسط ساواک دستگیر شد و به همراه دخترش در زندان های مخوف رژیم پهلوی شکنجه های سختی شد. وی پس از آزادی از زندان به خارج از ایران رفت و در پاریس به عنوان محافظ امام او را همراهی کرد. وی در کتاب خاطراتش می نویسند: سال 1352 حدود 2 ماه از شکسته شدن محاصره خانه می گذشت، اما من هیچ گاه از اندیشه لو رفتن و دستگیری فارغ نمی شدم. همسرم در این ایام چون در بازار مشکلاتی برایش پیش آمده بود به توصیه دیگر دوستانش در شرکت ملی ساختمان به عنوان حسابدار مشغول به کار شد و بیشتر ایام دور از خانه و در شهرستان به سر می‌برد.

 

او شبی پس از سه ماه دوری برای دیدن خانواده اش آمده بود، من نیز تازه از سفر همدان برگشته بودم. چند روزی بود که به خاطر تولد بچه یکی از اقوام که خود در زندان بود به آنجا رفته بودم. شبی که افراد خانواده دور هم جمع شده از احوال هم سخن می گفتیم ناگهان در خانه به صدا درآمد. دختر بزرگم رفت و در را باز کرد و آمد و گفت «مامان! پرویزخان آمده!» دریافتم که برای دستگیری ام آمده اند. شوهرم را به پشت بام فرستادم و گفتم «با تو کاری ندارند، به دنبال من آمده اند، شما بالای سر بچه ها بمانید!» پرویز و سایر مأموران از من خواستند که بدون سر و صدا همراه شان بروم. بچه ها دورم جمع شده بودند و گریه و زاری راه انداختند و داد می زدند «مامان ما را کجا می برید! مامان ما را نبرید!..».

 

ساواکی ها می خواستند به هر نحوی که شده آنها را ساکت کنند، می گفتند «با مادرتان کاری نداریم، پاسخ چند سؤال را که داد برمی گردانیمش، شما تا شامتان را بخورید، او برمی گردد!» به محض خروج از خانه در کوچه به فرزند یکی از اقوام داماد بزرگم برخوردم و گفتم «برو به فلانی (که از مرتبطین گروه بود) بگو که مرا بردند. مراقب خانه ما باشد» مأموری متوجه این گفت وگوی کوتاه شد جلو آمد و سرزنشم کرد که «چرا حرف زدی؟» گفتم «او سلام کرد و من جوابش را دادم حرفی با او نزدم» ماشین شان را نشان داد و گفت «زیادی حرف نزن، برو سوار شو!»

 

 

 

 

 

 

مأموری جلوتر از من در صندلی عقب ماشین نشسته بود، دیدم اگر سوار ماشین شوم آن دیگری هم طرف دیگرم خواهد نشست و من میان آن دو قرار می گیرم. گفتم «من بین دو نامحرم نمی نشینم، به جلو می روم شما سه نفر عقب صندلی بنشینید» با اسلحه تهدیدم کردند «برو بالا! مسخره بازی در نیاور... دو تا نامحرم!» گفتم «بکشیدم ولی من بین دو نفر مرد نامحرم نمی نشینم» هر چه می گذشت زمان به نفع شان نبود، بالاخره همان طور که من می خواستم شد.

 

به نزدیکی های توپخانه (میدان امام خمینی) که رسیدیم، عینک دودی کاملاً ماتی به من دادند، گفتم «من عینکی نیستم» گفتند «عجب دیوانه ای است این...!» خلاصه عینک را به چشمم زدم و حرف های بی ربطی می زدم، تا خودم را بی خبر نشان دهم و گفتم «آقا هر چه زودتر سؤال های مرا بپرسید، باید زود برگردم، بچه هایم هنوز شام نخورده اند، صبح زود باید برای رفتن به مدرسه بلندشان کنم».

 

به کمیته مشترک رسیدیم، در کمیته فهمیدم ساواک اطلاعات زیادی از من در دست دارد، این که من با این تعداد بچه و مشکلات زیاد زندگی و با وجود زن بودنم دارای ارتباطات و فعالیت های سیاسی گسترده بودم، حساسیت شان را بیشتر برمی انگیخت.

 

شکنجه ها با سیلی و توهین و به تدریج با شلاق و باتوم و فحاشی جان فرسا شروع شد. چند بار دست و پایم را به صندلی بستند و مهار کردند و کلاهی آهنی یا مسی بر سرم گذاشته و بعد جریان الکتریسیته با ولتاژهای متفاوت به بدنم وارد می کردند که موجب رعشه و تکان های تند پیکرم می شد. شلاق و باتوم، کار متداول و هر روز بود که گاهی به شکل عادی و گاهی حرفه ای صورت می گرفت. در مواقع حرفه ای آنقدر شلاق بر کف پاهایم می زدند که از هوش می رفتم. بعد با پاشیدن آب هوشیارم کرده مجبور می کردند تا راه بروم که پاهایم ورم نکند. دردی که بر وجودم در اثر این کار مستولی می شد، طاقت فرسا و جانکاه بود.

 

یک بار وقتی در اثر درد ضربات شلاق بیهوش شدم و دوباره چشم باز کردم، خودم را در داخل اتاقی که در آن یک میز و صندلی بود، دیدم. پشتم به شدت درد می کرد و زخم هایم می سوخت. از وحشت و ترس خود را به دیوار چسباندم تا اگر دوباره برای شکنجه آمدند، پشتم از ضربات شلاق درامان بماند؛ از شدت خستگی چشم هایم را نمی توانستم باز کنم، صدای پایی شنیدم. چشم هایم را نیمه باز نگه داشتم، دیدم مأموری وارد شد خدا عذابش را زیاد کند چشم هایم را کاملاً بستم و به خدا توکل کردم.

 

 

 

 

 

 

مدتی ایستاد و رفت، طولی نکشید که دوباره بازگشت و باتومی در دست داشت؛ جلو آمد و مرا کتک زد؛ وحشی و نامتعادل به نظر می آمد، هر چه می پرسید اظهار بی اطلاعی می کردم. اثر باتوم برقی بر روی نقاط حساس بدن از جمله گوش، لب و دهان به قدری دردناک بود که کاملاً بی حس و بی نفس می شدم.

 

یک مرتبه، مرا بر روی تختی خواباندند و دست ها و پاهایم را از طرفین بستند، وقتی شکنجه گر وارد اتاق شد، سیگار روشنی بر لب داشت، بلافاصله آن را روی دستم خاموش کرد و همراه با ضجه و ناله من به مسخره گفت «آخ! سیگارم خامومش شد!» و دوباره سیگار دیگری روشن کرد، این بار آن را بر روی جاهای حساس بدنم خاموش کرد که از تمام سلول هایم درد برخواست.

 

حدود 16 روز از بدترین و وحشتناک ترین شکنجه ها را تحمل کردم، ولی هنوز چیزی یا مطلب درخور و با اهمیتی به ماموران نگفته بودم؛ و این امر سخت بر مأموران و بازجوها گران آمد. از این رو دست به کاری کثیف و غیرانسانی و خباثت آمیز زدند؛ دختر دومم را که به تازگی به عقد جوانی درآمده بود دستگیر و به کمیته نزد من آوردند. آنها فکر می کردند با چنین اقدامی و ایجاد فشار روحی و روانی، مقاومت مرا در هم شکسته و مرا به حرف درمی آورند زهی خیال باطل!

 

 مأموران به بهانه جلوگیری از خودکشی و حلق آویز شدن، چادر از سرمان گرفتند. برایم خیلی روشن بود که انگیزه و هدف واقعی آنها از این کار، دریدن حجاب نماد زن مومن و مسلمان و شکستن روحیه ما بود، از این رو ما نیز از پتوهای سربازی که در اختیارمان بود برای پوشش و به جای چادر استفاده می کردیم. عمل ما در آن تابستان گرم برای ماموران خیلی تعجب آور بود، آنها به استهزا و مسخره ما را «مادر پتویی! دختر پتویی!» صدا می کردند.

 

 

 

 

 

 

جلادان کمیته در ادامه کارهای کثیف شان، چند موش در سلول رها کردند که دخترم می ترسید و وحشت می کرد و خودش را به من می چسباند و می گریست. تا صبح موش ها در وسط سلول جولان می دادند و از در و دیوار بالا و پایین می رفتند.

آن شب دهشتناک به سختی گذشت. صبح هر دوی ما را برای بازجویی و شکنجه بردند چون پتو به سر داشتیم، خنده های تمسخرآمیز و متلک ها شروع شد، «حجاب پتویی!» «مادر پتویی!، دختر پتویی!... پتو پتویی!» و ... یکی گفت «کجاست آن خمینی که بیاید و شما را با پتوی روی سرتان نجات دهد و...» خلاصه ما را حسابی دست انداخته و مسخره می کردند.

 

وقتی از کارها و وحشی بازی هایشان نتیجه نگرفتند، ما را از هم جدا کردند. لحظاتی بعد صدای جیغ و فریادهای دلخراش رضوانه همه جا را فراگرفت. به خود می لرزیدم، بغضم ترکید و گریستم، به خدا پناه بردم و از درگاهش برای رضوانه، تحمل در برابر این همه شدت و سبعیت التماس کردم. با وجود این همه شکنجه، رضوانه چیزی نداشت که بگوید. برای من هم همه چیز پایان یافته بود و از خدا شهادت را طلب می کردم.

 

رفته رفته زخم ها و جراحت های من عفونت کرد و بوی مشمئز کننده آن تمام سلول را فراگرفت، به طوری که ماموران تحمل ایستادن در آن سلول را نداشتند. ماموران که از مقاومت ما عصبانی بودند، شبی آمدند و با درنده خویی رضوانه را با خود بردند و فریادها و استغاثه های من راه به جایی نبرد. دیگر تاب و توانی برایم نمانده بود.

 

 

 

 

 

 

نگران و مشوش ثانیه ها را سپری می کردم. برایم زمان چه سخت و سنگین در گذر بود. بی قرار و بی تاب در آن سلول یک ونیم متری این طرف و آن طرف می شدم و هرازگاهی از سوراخ کوچک [دریچه] روی در، راهرو را نگاه می کردم. کسی متوجه رفت و آمدها نبود؛ چه کسی را بردند؟! چه کسی را آوردند؟! هیچ برای ما مشخص نبود. برای هیچ کس، هیچ کس! چون مارگزیده ای به خود می پیچیدم. صدای جیغ ها و ناله های جگرسوز رضوانه قطع نمی شد. سکوت شب هم فریادها را به جایی نمی رساند. ناگهان همه صداها قطع شد... خدایا چه شد؟! هراس وجودم را گرفت. دلهره، راه نفس کشیدنم را بند آورد! تپش قلبم به شماره افتاد! خدایا چه شد؟! چه بر سر رضوانه آوردند؟!

 

ساعت 4 صبح که چون مرغی پرکنده هنوز خود را به در و دیوار سلول می زدم. ... صدای زنجیر در را شنیدم... به طرف سلول خیز برداشتم. وای خدایا این رضوانه است که تکه پاره با بدنی مجروح، خونین، دو مامور او را کشان کشان بر روی زمین می آورند. آن قطعه گوشت که به سوی زمین ها رها شده رضوانه! جگر پاره من است.

 

هر آنچه که در توان داشتم، به در کوفتم و فریاد کشیدم، آن چنان که کنگره آسمان به لرزه درآمد، هر چه که به دستم می رسید دندان می کشیدم، آنقدر جیغ زدم که بعید می دانم در آن بازداشتگاه جهنمی کسی صدایم را نشنیده و همچنان در خواب باشد. وقتی دیدم سطل های آبی که بر روی او می پاشند، او را به هوش نمی آورد و بیدارش نمی کند؛ دیگر دیوانه شدم، سر و تن و مشت و لگد بر هر چیز و همه جا می کوفتم، فکر می کنم زبانم بریده بود که خون از دهانم می آمد؛ دیگر نای فریاد و تحرک نداشتم، بهت زده به جسم بی جان دخترم از آن سوراخ در می نگریستم ... ولی هنوز از قلبم شرحه شرحه خون می جوشید.

 

 

 

 

 

 

ساعت 7 صبح آمدند و پیکر بی جانش را داخل پتویی گذاشتند و بردند. تصور اینکه رضوانه جان از کالبد تهی کرده و مرده باشد، منفجرم می کرد، چنان که اگر کوه در برابرم بود متلاشی می شد، به هر چیز چنگ می زدم و سهمگین به در می کوفتم و فریاد می زدم: «مرا هم ببرید! می خواهم پیش بچه ام بروم! او را چه کردید؟ قاتل ها! جنایتکارها و...» در همین حیص و بیص صوت زیبای تلاوت قرآن میخکوبم کرد: «واستعینوا بالصبر والصلوة و انها لکبیره الّا علی الخاشعین». آب سردی بر این تنوره گُر گرفته ریخته شد، صوت قرآن چنان زیبا خوانده می شد که گویی خدا خود سخن می گفت و خطابم قرار می داد و مرا به صبر و نماز فرامی خواند.

 

*به امام گفتم دو ماه است گرسنه‌ایم

 

خاطره دیگری از مرضیه دباغ درباره امام خمینی نوشته شده است: بی‌پولی مبارزان انقلابی در سوریه به جایی رسید که آن‌ها تصمیم گرفتند ملاقاتی با امام در نجف داشته باشند. به همین منظور آن‌ها به نجف رفته و در نزدیکی بیت امام خانه‌ای را اجاره کردند و من را به عنوان گزینه ای مناسب برای این ملاقات انتخاب کردند.

 

من به برادرها (در بیت امام) گفتم ما از سوریه آمدیم و یک ملاقاتی با امام می‌خواهیم، یک ذره‌ بین خودشان پچ‌پچ کردند و گفتند امام با یک خانم تنها نمی‌نشینند صحبت کنند. گفتم اگر چنین چیزی باشد اصلاً ما امام را به عنوان رهبر نمی‌توانیم قبول داشته باشیم و از دفتر آمدم بیرون. منتها آقای محتشمی به دلیل اینکه یکی از شاگردان من را در تهران به همسری گرفته بودند، من را می‌شناختند، ایشان بالأخره ترتیبی دادند که با حاج آقا مصطفی خدمت حضرت امام رسیدم.

 

به امام گفتم آقا من سه سال است که فرار کرده‌ام، از ایران آمدم و با برادرها سوریه و لبنان هستیم، کارمان این است و الآن واقعاً از نظر اقتصادی با یک سری مشکلات عدیده روبه‌رو شدیم، الآن شاید بتوانم به جرات بگویم که ما نزدیک به دو ماه است واقعاً گرسنه‌ایم یعنی روز روزه می‌گیریم و شب با همان یک مقدار نان افطار می‌کنیم. خیلی داریم سختی می‌کشیم. فرمودند خیلی خب شما برگردید به کارتان ادامه دهید من بفرستم بیایند یک تحقیقی بکنند، بعد یک کاری برایتان می‌کنیم. بعد به ایشان عرض کردم آقا یک سؤالی هم در رابطه با خودم دارم: حالا بنده فرار کردم و آمدم، مدتی هم هست بیرونم، بچه‌ها ایران مانده‌اند، من احساس می‌کنم یک تکالیفی به عهده‌ام است؛ اما الآن نمی‌دانم چه وظیفه‌ای دارم، چه کار کنم؟ حضرت امام یک تأملی کردند و فرمودند بمانید، ان‌شاء‌الله انقلاب پیروز می‌شود همه با هم برمی‌گردیم.

 

*افتخار می‌کنم که کفش‌ جفت‌کن امام بودم

 

وقتی حضرت امام به نوفل‌لوشاتو تشریف می‌برند، پلیس می‌گوید که از نظر امنیتی باید یکی از پلیس‌های خانم ما دائم در بیت شما حضور داشته باشد. حضرت امام می‌گویند من اجازه نمی‌دهم که یک پلیس غریبه دائم بخواهد در زندگی ما باشد. همان‌جا برادرها تماس می‌گیرند به دفتر امام موسی صدر که این‌جور شنیده شده که مثلاً فلانی در سوریه و لبنان است ببینید می‌توانید پیدایشان کنید، سریع بفرستیدشان به فرانسه بیایند که خبر رسید و بنده با دو سه نفر دیگر از برادرها، بلیت گرفتیم و به فرانسه رفتیم، بنده را معرفی کردند به حضرت امام و رفتیم منزل حضرت امام و داخل بیت.

 

یکی از الطافی که خداوند متعال به بنده عطا کردند این بود که در این مدت کفش جفت‌کن حضرت امام باشم. غذای حضرت امام، لباس شستنشان و.... یعنی همه کارهایی که مربوط به حضرتشان می‌شد بنده انجام می‌دادم.

 

*خاطراتی از نگرش امام به حقوق زن و فرزند

 

روزی برای امام(ره) و شهید مطهری و شهید صدوقی که مهمان ایشان بودند، آبگوشت بردم، امام(ره) پرسیدند: غذای خودتان کدام است؟ گفتم: من می‌روم ساختمان دیگر و غذایی می‌خورم، فرمودند: خیر! شما اینجا زحمت کشیده‌اید و غذا پخته‌اید و باید همین جا هم غذا بخورید، سپس غذای خود و مهمان‌هایشان را برداشتند و چهار قسمت کردند و به من دادند. امام(ره) تا این حد نسبت به کسی که در خانه ایشان زحمت می‌کشید، عنایت داشتند و لذا بدیهی است روا نمی‌دانستند که زن و فرزند سهم اندکی داشته باشند و مرد به خود این حق را بدهد که برود بیرون از خانه و غذای بهتر از آنچه که در خانه هست، بخورد.

 

امام(ره) ساعت یازده عادت داشتند یک استکان چای بخوردند و می‌فرمودند: خانم هم تشریف بیاورند و با ایشان چای بخورند و حتی در این حد هم ساعتی را بدون خانواده و مخصوص به خود نمی‌دانستند. امام(ره) همیشه به اطرافیان می‌گفتند جمعه‌ها تنها تعطیل شما نیست، تعطیل خانوده‌تان هم هست و اگر گردش می‌روید، موظفید آن‌ها را هم ببرید.

 

یک بار هم مهمان زیادی آمده بود و من و زهرا (دختر آقای اشراقی) می‌خواستیم ظرف بشوییم که دیدیم امام(ره) آستین‌هایشان را بالا زده‌اند و فرمودند: چون ظرف‌های امروز زیاد است، آمده‌ام کمکتان کنم، همه بدنم شروع به لرزیدن کرد و به زهرا گفتم: تو را به خدا از امام(ره) خواهش کنید بروند. ما خودمان ظرف‌ها را می‌شوییم، ولی امام(ره) هرگز حاضر نبودند کاری بر کسی تحمیل شود. با وجود چنین الگو و اسوه‌ای، نمی‌دانم رفتار مردان ایرانی را چگونه توجیه کنم که همیشه می‌نشینند تا خانم‌ها همه کارها را انجام دهند.

 

*خاطراتی از اهمیت امام خمینی به حجاب

 

از فرانسه که آمدم هنوز مانتو و شلوار تنم بود، در مهران پایم صدمه دید و با عصا راه می‌رفتم و با مانتو و شلوار خدمت امام(ره) رسیدم تا گزارش بدهم، امام(ره) فرمودند: شما چادر ندارید؟ بگویم احمد برایتان یک چادر بخرد؟ گفتم: نه حاج آقا! اما چون به کوه می‌رفتم و اسلحه روی دوشم بود و فشنگ به کمرم و قمقمه به پهلویم و گاهی هم سه پایه تیربار را روی دوش می‌گرفتم، چادر سر کردن برایم خیلی مشکل بود، فرمودند: چادر برای زن بهتر است.

 

از آن روز چادر سر کردم، حضرت امام(ره) در مجموع مانتو، شلوار و مقنعه را حجاب می‌دانستند و در مورد رنگ هم نظر خاصی نداشتند، از جمله خانم دانشجویی در فرانسه به امام(ره) عرض کرد: جورابهایم ضخیم هستند، ولی رنگشان کرم است. آیا اشکال دارد؟ امام(ره) فرمودند: اینجا نه، یعنی که عرف را ملاک قرار می‌دادند. ایشان حتی تک‌خوانی زن را هم غلط نمی‌دانستند، به شرط آنکه صورت آواز و حالت مهیج به خود نگیرد.

 

منبع: مصاحبه های خبرگزاری فارس ، پرتال امام خمینی (ره)، مرکز اسناد انقلاب اسلامی

 

 

 

 

 

 

Correspondent: Ali Bagheri Kakash

تاریخ پرافتخار سرزمین ایران اسلامی و به ویژه دفاع مقدس ملت ما با ایثار، از خودگذشتگی، رشادت و شجاعت مردان سلحشور و شیرزنان غیورش عجین شده است که فرنگیس نمونه بارز یکی از هزاران زنی است که با تبر در مقابل دشمن ایستاد و این‌گونه حماسه ای جاوید را از شجاعت مثال زدنی زن ایرانی در آلبوم دفاع مقدس سرزمینمان برای همیشه ثبت کرد.

 

فرنگیس حیدرپور در سن ۱۸ سالگی با شجاعت بی نظیرش یک افسر متجاوز عراقی را از پای درآورد و یک بعثی دیگر را اسیر کرد تا برای همیشه در تاریخ مقاومت سرزمین اسلامیمان ماندگار شود و تصویری از شجاعت زن ایرانی را به جهانیان نشان دهد.

 

حیدرپور در سال ۱۳۴۱ در روستای گورسفید از توابع بخش مرکزی شهرستان گیلانغرب به دنیا آمد که پس از تولد در همان روستا بزرگ شد، ازدواج کرد و اینک نیز ساکن همان روستا است.

 

به مناسبت هفته دفاع مقدس میهمان فرنگیس زن ساده و بی آلایش روستایی که همه او را نماد مقاومت و از راویان دفاع مقدس می شناسند در روستای گورسفید گیلانغرب بودم که مرا به منزلش دعوت کرد، منزلش آنقدر ساده و بی تکلف بود که احساس غریبگی نمی کردم.

 

                                                                       

 

 

از حماسه اش گفتم با لهجه کردی کلهری پاسخ داد: «من عشق و ارادتم را به رهبرم و میهنم ثابت کرده ام و امروز هم درست است که از آن سال ها خیلی گذشته و زنی ۵۹ ساله هستم اما اگر بازهم نیاز باشد از سرزمینم دفاع می کنم و افتخار می کنم که زنی ولایی هستم.»

 

فرنگیس در ادامه چگونگی خاطرات روز حماسه به یادماندیش را این‌گونه بیان کرد:« غروب روز سوم مهر ماه سال ۱۳۵۹ بود که ارتش عراق متشکل از ۲ لشکر پس از تصرف قصرشیرین و حرکت به سمت گیلانغرب به روستای گورسفید در ۱۰ کیلومتری شهر گیلانغرب رسید و مردم روستا که غافلگیر شده بودند راهی جزء پناه بردن به کوه های اطراف روستا به سمت روستای «آوزین» و «داربلوط» در دامنه ارتفاعات و جنوب روستای گورسفید نداشتند.

 

صبح روز چهارم مهرماه نیروهای متجاوز به سمت شهر گیلانغرب حرکت کردندکه در ورودی این شهر با مقاومت مردم مواجه و زمین‌گیر شدند، به گونه ای که مجبور به عقب نشینی تا ۱۰ کیلومتری پایین شهر شده و در محدوده روستای گورسفید مستقر شدند و همین جا در این نقطه با رشادت به یادماندنی خلبان شهید شیرودی بسیاری از تجهیزات و امکانات متجاوزان منهدم شد.

 

صبح روز ششم مهرماه یک دستگاه خودرو جیپ از نیروهای بعثی که راه بین روستایی گورسفید به سمت روستای آوزین را در پیش گرفته بود در حوالی این روستا با تعدادی از نیروهای سپاه مستقر در پشت ارتفاعات موسوم به «ابرویی» در محدوده یادمان کنونی مطلع الفجر نزدیک روستای آوزین مواجه شد که سرانجام تعدادی از نیروهای متجاوز در این درگیری به هلاکت رسیدند.»

 

خانم حیدرپور این گونه ادامه می دهد که «من برای تهیه آذوقه به همراه مرحوم پدرم به روستای پدری ام یعنی روستای آوزین آمده بودم پس از برگشت با درگیری نیروهای خودی و نیروهای بعثی در نزدیک روستا و کنار رودخانه مواجه شدم.

 

متوجه شدم که در حاشیه رودخانه بازمانده هایی از نیروهای عراقی هنوز وجود دارند و به طور اتفاقی با ۲ نظامی مسلح رو در رو شدم و از آنجایی که علاوه برتعصب و حسی که از وطن دوستی و دفاع از سرزمینم در مقابل تجاوز داشتم و باتوجه به شهادت تعدادی از بستگان نزدیکم در چند روز گذشته در منطقه قصرشیرین، شرایط روحی مناسبی نداشتم بی درنگ با استفاده از تبری که از منزل پدرم برای تهیه هیزم با خود آورده بودم به سمت یکی از افسران بعثی حمله ورگشتم و او را از پای در آوردم نظامی دیگر همراه وی که ناظر این صحنه بود دست هایش را به علامت تسلیم بالا برد.

 

در این لحظه لطف و مدد الهی باعث شد تا او را به اسارت گرفته و دقایقی بعد اسیر عراقی را با تجهیزات و مهمات همراهش تحویل برادران سپاه دهم.               

 

همواره گفته‌ام دفاع از سرزمینم در مقابل هر متجاوزی را برای خود افتخار می دانم و اگر بازهم چشم طمع دشمنان به این سرزمین باشد در هر شرایطی که باشم همان شیرزن ایرانی ام و تا آخرین قطره خونم مدافع ایران اسلامی و سرباز فدایی

 

رهبرم خواهم بود.»                                                                                           

 

 

 

                                                                                                                                                                                           

 

وی ادامه داد: ۲۵ سال است همسرم را از دست داده ام و برای چهار فرزندم که در یتیم شدند هم پدر بوده ام و هم مادر و آن ها را از طریق دامپروری بزرگ کرده ام.

 

او سه پسر و یک دختر دارد که دخترش را عروس کرده و ۲ تن از پسرانش هم ازدواج کرده اند و اکنون تنها یکی از پسرانش با او در گورسفید زندگی می کند.

 

فرنگیس در ادامه گفت: «از مقام معظم رهبری به خاطر الطافش و از فرماندهان و مسوولان لشکری و کشوری سپاسگزارم که همواره مرا مورد تفقد قرار داده اند و اکنون افتخار می کنم که ایثارگر هستم».

 

او افزود: «به طور ویژه قدردان حمایت های نظام مقدس جمهوری اسلامی از خود در مقابل مشکلات و مشقت هایی که داشته ام، هستم».

 

فرنگیس همچنان کار دامپروری و فعالیت اقتصادی را که از گذشته داشته، حفظ کرده و در این راه به خوبی ایفای نقش می نماید تا در جبهه اقتصادی هم به وظیفه خود عمل کرده باشد.

 

وی با مرور خاطرات زندگیش از زمانی گفت که ۱۴ ساله بود و ازدواج کرد و از زمانی که ۱۸ سال بیشتر نداشت و نیروهای متخاصم بعثی به روستای زادگاهش حمله کردند.

 

او گفت: «زمانی که من وظیفه دفاع از سرزمینم را انجام دادم ۱۸ ساله بودم و آن موقع زن جوانی بودم و فرزندی نداشتم ولی اگر همین حالا هم آن روزها تکرار شود با وجود اینکه ۵۹ سال سن دارم باز هم مثل همان فرنگیس ۴۰ سال پیش هستم و با چنگ و دندان از خاکم مراقبت می‌کنم.»

 

فرنگیس هنگام ادای این جملات صلابت غریبی در صدایش ظاهر شد. گفت:«آن روز وقتی رو به روی دشمن عراقی ایستادم، احساس ترس نمی‌کردم. من یاد گرفته بودم با دشمن باید رو به رو شد و برای همین هم با تنها داشته‌ام در آن لحظه که تبر پدرم بود با دشمن جنگیدم و به لطف خدا موفق هم شدم».

 

از تبرش پرسیدم گفت: «هم اینک در موزه دفاع مقدس به یادگار گذاشته شده است».

 

رهبر معظم انقلاب در جریان سفرشان به استان کرمانشاه و در جمع مردم گیلانغرب از «بانوی مسلمان و شجاع گیلانغربی که در آن دوران [دوران دفاع مقدس] تعدادی از نظامیان دشمن را به هلاکت رساند و اسیر کرد» تجلیل کردند.                                                                             

 

 

 

تندیس فرنگیس در پارک شیرین کرمانشاه

 

کسانی که به کرمانشاه سفر کرده‌اند احتمالا در بوستان شیرین این شهر تندیسی از یک مادر را که با سری بالا تبر به دست، روی جنازه‌ای ایستاده دیده‌اند و این تندیس نماد فرنگیس است شیرزنی که رهبری در بخشی از بیاناتشان در دیدار با مردم گیلانغرب از رشادت های وی نام بردند.

 

تندیس دیگری از این شیرزن در میدان مقاومت گیلانغرب، محل نبرد تن به تن مردم این دیار با ارتش بعث عراق نصب شده است.                                                                          

 

 

 

ماندگاری حماسه فرنگیس در کتاب نویسنده کرمانشاهی 

 

فداکاری شیرزن گیلانغربی را «مهناز فتاحی» از نویسندگان کرمانشاهی در قالب کتابی به رشته تحریر آورده است که سلحشوری ها و فداکاری های مردم کرمانشاه در دوران دفاع مقدس آنچنان زیبا در کتاب فرنگیس به تصویر کشیده شده است و در هفدهمین دوره انتخاب بهترین کتاب سال دفاع مقدس، در بخش خاطره به عنوان اثر برگزیده شناخته شد.

 

این شیرزن اکنون یکی از راویان دفاع مقدس است و هرازگاهی که راهیان نور به گیلانغرب و بازدید از منطقه آوزین می روند فرنگیس از رشادت هایش برای آن ها می گوید.

 

او گفت تا زمانی که زنده ام در روستای گورسفید زندگی می کنم و افتخارم این است که یک مرزدارم.

 

گیلانغرب در طول دفاع مقدس بیش از ۱۵۰ بار بمباران شد که تقدیم ۷۵۰ شهید گرانقدر، ۲ هزار و ۲۵۰ جانباز سرافراز و ۱۴۱ آزاده سرافراز از این سرزمین و پنج هزار و ۸۰۰ شهید مهاجر از جای جای ایران اسلامی در این منطقه خود گواهی بر مطهر بودن این خاک پاک است.

استان کرمانشاه در هشت سال دفاع مقدس ۹ هزار ۸۰۰ شهید و بیش از ۲۱ هزار جانباز و آزاده تقدیم انقلاب اسلامی کرده است.

منبع : ایرنا

Correspondent: Ali Bagheri Kakash

مجاهده اهل سوسنگرد در عملیات شکست حصر سوسنگرد با دستان خالی برای دفاع از اسلام و وطن ۶ افسر متجاوز عراقی را اسیر و خلع سلاح کرده بود.

 تاریخ ملت ایران و بویژه تاریخ دفاع مقدس سراسر مملو از رشادت‌ها و ایستادگی‌های غیرت‌مندانه مردم برای دفاع از خاک و حیثیت و شرف ایران زمین است. این دفاع شرافتمندانه را می‌توان در لحظه لحظه دفاع مقدس که تجلی خروش مقدس ملت ایران در مقابل استکبار جهانی بود، مشاهده کرد.

 

مجیده نگراوی اسطوره تمام عیار زن مبارز مسلمان

 

مجیده نگراوی شیرزن عرب دشت آزادگان و رزمنده شجاع روزهای دفاع مقدس یک نمونه کامل از تبلور غیرت و عزت زن ایرانی است. شیرزنی که در روزهای که عراق و صدام به نام خلق عرب و دفاع از عرب در حال قتل و غارت خوزستانی‌ها بود، این شیرزن با دستان خالی تمامی ذهنیات تجزیه طلبانه عراقی‌ها را باطل کرد. شیرزنی که با وجود داشتن همسر نابینا در دفاع از وطن و انقلاب ذره‌ای ترس و اضطراب به دل راه نداد.

 

تجلیل رهبری انقلاب از رشادت این بانوی سوسنگردی در اسیر کردن 6 افسر بعثی

 

 بانو نگراوی اهل سوسنگرد که با سرلشکر شهید حاج علی هاشمی نیز همکاری نظامی داشته است، در عملیات شکست حصر آزاد سازی سوسنگرد در 26 آبان 59 توانست 6 سرباز و افسر دشمن را خلع سلاح و به اسارت در آورد.مجاهده‌ی که در طول عملیات سوسنگرد اقدامات مهمی را در راستای کمک به رزمندگان و نیروهای نامنظم شهید چمران انجام داد.

 

بانو نگراوی در‌باره حضورش در عملیات آزادسازی حصر سوسنگرد و اسارت افسران بعثی اظهار داشتند: وقتی ارتش عراق در حمیدیه شکست خورد، سربازان دشمن با اضطراب و سراسیمه پا به فرار گذاشتند. در مسیر خود با تیراندازی به سوی مردم، سعی داشتند از دست آنها فرار کنند؛ ولی راه رسیدن به مرز را بلد نبودند. من نیز مانند دیگران منتظر فرصتی برای دستگیری نیروی دشمن بودم. زمانی که شش تن از افراد متجاوز، نزدیک منزل ما رسیدند، به آنها گفتم: «اگر جلوتر بروید، در محاصره مردم و نیروهای سپاه قرار می گیرد و کشته می شوید.» گفتند: «پس چه کار کنیم؟» گفتم: «فورا داخل خانه بروید و در اتاق پذیرایی بنشینید و اسلحه خود را درآورید تا آن را پنهان کنم.» آنها به گفته من عمل کردند. وقتی خلع سلاح شدند، از پشت، در اتاق را قفل کردم و مردم را صدا زدم. و با اسلحه غنیمتی از آنها شش تن عراقی را به سوی مسجد بردم.بعدا به خاطر این کار و مواردی دیگر که در شهر انجام دادم، مورد لطف و محبت رهبر معظم انقلاب قرار گرفت.

 از برجسته ترین ویژگی زنان غیور عرب و بویژه این مجاهده مسلمان شهامت و شجاعت مثال زدنی است. ویژگی که در طول هشت سال دفاع مقدس ارتش صدام را به لرزه درآورد و اندیشه الحاق خوزستان این قلب ایران به عراق را به زباله دانی فرستاد.

 

ایستادگی بانو نگراوی در مقابل بعثی ها قابل تحسین بود

 

مقام معظم رهبری درباره رشادت و ایستادگی این مجاهده غیور سوسنگری می‌فرمایند:خاطرات خیلی خوبی داشتیم در آن جریان، در سوسنگرد. آنجا هوسه می‌کردند مردم عرب‌؛ دور ما جمع شده بودند و هوسه می‌کردند. یک خانم عرب بود که خودش و همسرش - که همسرش هم نابینا بود - آن چنان شجاعانه هوسه می‌کردند که من اصلا تحت تاثیر قرار گرفتم. یک خانم مسنی بود - شاید در حدود بین چهل و پنجاه سال ( مجیده نگراوی) ولی شجاع و حقا مروار و معروف بود که ایشان با یک چوب‌دست، چند تا از سربازان مهاجم عراقی را انداخته؛ یک چنین خانم شجاعی بود و همسرش هم مرد نابینایی بود؛ او هم خیلی شجاع بود و عجیب بود.

 

شیرزن خوزستانی پس از جنگ نیز در دفاع از انقلاب فعالیت داشتند

 

مجیده نگراوی این شیرزن خوزستانی بعد جنگ نیز در طول بیش از چهاردهه عمر انقلاب در مسیر دفاع از این نظام الهی ذره ای کوتاهی نکرد و هیچ گاه خللی در مواضع این مجاهده ایجاد نشد. این مجاهده پس از یک دوره بیماری امروز 26 خردادماه جان به جان آفرین تسلیم و دار فانی را وداع گفت.

 

مسئولان اجازه ندهند این الگوی زن مبارز ایرانی فراموش شود

 

اکنون این شیرزن مسلمان الگوی ستودنی برای نسل امروز است و جا دارد مسئولان با معرفی و زنده نگه داشتن یاد و نام این بانوی مقاوم و نامگذاری یکی از خیابان ها و میادین مانع از فراموشی این حقیقت ارزشمند شوند

Correspondent: Ali Bagheri Kakash

 

 

مجری صدا و سیما به دیوارنگاره زنان مفاخر ایران در میدان ولیعصر حمله کرد و با عصبانیت از این گفت که «چرا سراغ کسانی امثال فرنگیس حیدرپور نرفتیم؟»!

اما به دلیلی دنبال بانوان رفتند که بلافاصله حجاب از سر برداشته و اعتراض کردند چرا عکس من ،...... اما از بانوان قهرمانی هم چون فرنگیس حیدرپور نامی نبرده اند ، واقعا چرا ؟؟ 

Correspondent: Ali Bagheri Kakash