غلامرضا تختی در روز ۵ شهریور ۱۳۰۹ در خانوادهای متوسط در محله خانیآباد در تهران به دنیا آمد. تختی دو برادر و دو خواهر داشت که همه آنها از غلامرضا بزرگتر بودند.پدر بزرگ غلامرضا، فروشنده خواربار و بنشن بود. حاج قلی در دکانش بر روی تخت بلندی مینشست و به همین علت لقب تختی به خاندانش داده شد.
به گزارش خبرنگار ایمنا، سالهاست تختی برای مردم ایران بیشتر از یک قهرمان المپیک ارزش دارد. ورزش ایران در رشتههای ورزشی مختلف به خصوص کشتی، قهرمانان المپیک زیادی داشته است اما تختی یک نفر است برای ایران و ایرانی. تختی ۷ مدال جهانی و المپیک و ۱۱ سال استمرار مدالآوری در تاریخ ورزش ایران دارد که رکورددار است اما برای مردم، تختی بیشتر پهلوان بوده است تا قهرمان ورزشی.
نخستین واقعهای که در کودکی غلامرضا روی داد، آن بود که مرحوم پدرش برای تأمین معاش خانواده ناچار شد خانهٔ مسکونی خود را گرو بگذارد. شادروان تختی به لحاظ مشکلات خانوادگی فقط ۹ سال در دبستان و دبیرستان منوچهری خانیآباد درس خواند شادروان تختی در مصاحبهای با اشاره به فقر و مشقت زمان نوجوانیاش میگوید" با آنکه علاقه فراوانی به ورزش داشتم، مجبور بودم که در جستجوی کاری برآیم. زندگی، نان و آب، لازم داشت. برای مدتی به خوزستان رفتم و در ازای روزی هفت یا هشت تومان کار کردم. دنیا در حال جنگ (جنگ جهانی دوم) بود، زندگی به سختی میگذشت.
دوران تحصیل
تختی در دبستان حکیم نظامی تهران تحصیلات ابتدایی خود را گذارند. او به دلایلی نامعلوم تحصیل را در مقطع اول متوسطه رها کرد و مشغول کار شد. تختی همراه با کار به کشتی آزاد و ورزش زورخانهای میپرداخت. غلامرضا تختی پس از ترک تحصیل به ورزشهای زورخانهای و کشتی روی آورد. پهلوان «سید علی حق شناس» که در آن دوران به عنوان پهلوان اول تهران و ایران محسوب میشد، استاد غلامرضا بود..
تختی در سال ۱۳۲۷ مشغول خدمت سربازی شد و در ۲۵ مهر همان سال در اداره راهآهن استخدام شد. وی پیشینه کار در شرکت نفت مسجد سلیمان را هم داشت. وی در طول زندگی خود به کارهای عامالمنفعه پرداخت و خدماتی به محرومان کرد. او عضو جبهه ملی ایران بوده و در نهضت ملیشدن نفت در ایران فعالیت داشت.

سربازی و شروع دوران ورزش حرفهای
تختی پس از بازگشت از خوزستان (مسجد سلیمان) روانه خدمت سربازی شده بود، در سربازخانه با استفاده از فرصتها و توجهات فراهم شده، به ویژه تشویق و حمایت دبیر وقت فدراسیون کشتی که در دژبان ارتش فعالیت داشت، تمرینات کشتی خود را بار دیگر آغاز کرد. تختی خود در این باره میگوید: " وقتی در سال ۱۳۲۸ در مسابقه بزرگ ورزشی (کاپ فرانسه) شرکت کردم، در همان اولین ضربه فنی شدم. اما تمرینهای جدی و سختی که در پیش گرفتم، مرا یاری کرد تا حقیقت مبارزه را درک کنم، اگر چه شور پیروزی در سر داشتم، اما کار و کوشش را سرآغاز پیروزی میدانستم."
به این ترتیب تختی با تمرین و پشتکار مثالزدنی رفته رفته خود را از میان بازندهها بیرون کشید و سرانجام در سال ۱۳۳۰ در وزن ششم (۷۹ کیلوگرم) به عضویت تیم ملی درآمد.
مدالها و افتخارات
تختی در نخستین دوره مسابقههای کشتی آزاد قهرمانان جهان (هلسینکی، ۱۹۵۱) با وجود آنکه هنوز ۲۱ سال داشت، نایب قهرمان جهان شد.
مسابقات سال ۱۹۵۱ هلسینکی (فنلاند) برای تختی آغاز راهی بود که طی ۱۵ سال آینده با کسب دهها پیروزی و فتح سکوهای متعدد قهرمانی در بزرگترین میادین بینالمللی کشتی ادامه یافت.
شادروان غلامرضا تختی در سال ۱۳۳۱ (۱۹۵۲) در نخستین حضور خود در رقابتهای المپیک با کسب شش پیروزی و قبول یک شکست در برابر " دیوید جیما کوریدزه" از شوروی صاحب نشان نقره شد. وی در این مسابقهها توانست حیدر ظفر ترک را که سال پیش با غلبه بر تختی قهرمان جهان شده بود را شکست دهد.
تختی در دومین دوره مسابقات جهانی که در خرداد ماه ۱۳۳۳(۱۹۵۴) در توکیو برگزار شد، در وزن هفتم (۸۷ کیلوگرم) به رقابت پرداخت که با وجود پیروزیهای درخشان و شایستگی فراوانی که از خود بروز داد با قبول یک شکست غیرمنتظره در برابر " وایکینگ پالم" سوئدی از راهیابی به فینال بازماند و در نهایت عنوان چهارمی این وزن را به دست آورد. تختی شش ماه بعد در یک دیدار دوستانه در سوئد، " پالم" را با ضربه فنی شکست داد و باخت غافلگیرانه توکیو را به خوبی جبران کرد.
شادروان تختی همچنین در سال ۱۹۵۵ در جشنواره بینالمللی ورشو موفق به کسب نشان نقره شد. اما سومین دوره مسابقه قهرمانی جهان (استانبول ،۱۹۵۷) تجربه تلخی برای مرحوم تختی بود. وی که در این دوره از رقابتها، برای اولین و آخرین بار در وزن فوق سنگین آن زمان (۸۷+ کیلوگرم) کشتی میگرفت، به دلیل وزن بسیار کمتر نسبت به رقیبان با دو باخت حذف شد.
پهلوان ایران با وجود حذف شدن در استانبول آبرومندانه کشتی گرفت و نتایجی که به دست آورد با توجه به آنکه با وزن ۹۲ کیلوگرم به مصاف کشتی گیران فوق سنگین رفته بود، در مجموع غیرقابل قبول نبود.
در بازیهای المپیک ملبورن (استرالیا) که در آذرماه ۱۳۳۵ (۱۹۵۶) برگزار شد تختی یک بار دیگر در وزن هفتم (۸۷ کیلوگرم) به مصاف رقبایی از شوروی، آمریکا، ژاپن آفریقای جنوبی، کانادا و استرالیا رفت و با شکست تمامی حریفان اولین نشان طلای خود را بر گردن آویخت.
این برای نخستین بار بود که دو قهرمان از آمریکا و شوروی در یک سکوی معتبر جهانی پایینتر از حریف ایرانی قرار میگرفتند.

جهان پهلوان تختی در اسفندماه همان سال با غلبه به مرحوم حسین نوری به مقام پهلوانی ایران دست یافت و صاحب بازوبند شد و در سالهای ۱۳۳۶ و ۱۳۳۷ نیز این عنوان را تکرار کرد.
وی در سال ۱۹۵۸ در بازیهای آسیایی توکیو و مسابقات قهرمانی جهان در صوفیه به ترتیب نشانهای طلا و نقره این رقابتها را بر گردن آویخت و در مهرماه سال ۱۳۳۸(۱۹۵۹) در چهارمین دوره مسابقات کشتی آزاد قهرمانی جهان که در تهران برگزار شد سومین عنوان قهرمانی جهان خود را کسب کرد.
"بوریس کولایف" از شوروی تنها کشتی گیری بود که با امتیاز به تختی باخت و در ۵ کشتی دیگر رقبای مجارستانی، لهستانی، فرانسوی، بلغار و ترک تختی با ضربه فنی مغلوب پهلوان ایران شدند.
تیم ملی کشتی آزاد ایران که در رقابتهای تهران با اکتفا به دو مدال طلای غلامرضا تختی و امامعلی حبیبی با وجود برخورداری از امتیاز میزبانی در حفظ عنوان سومی سالهای قبل نیز ناموفق بود در هفدهمین دوره بازیهای المپیک (ایتالیا ،۱۹۶۰) تا مکان پنجم رده بندی سقوط کرد. تختی کاپیتان تیم ملی و پرتجربهترین کشتی گیر ایران که در این رقابتها در وزن هفتم به میدان رفته بود، پس از پیروزی در پنج دیدار با در مسابقه نهایی با قبول شکست در برابر "عصمت آتلی" از ترکیه به گردن آویز نقره دست یافت.
مسابقههای قهرمانی جهان در یوکوهامای ژاپن میدانی فراموش نشدنی برای کشتی ایران بود. تیم ملی کشتی آزاد کشورمان پس از حضور در ۸ دوره مسابقات المپیک و جام جهانی در رقابتهای جهانی ۱۹۵۹ ژاپن، پرافتخارترین حضور خود در تاریخ کشتی را رقم زد و با دریافت پنج نشان طلا، یک نشان نقره، یک نشان برنز و یک عنوان پنجمی به مقام قهرمانی کشتی آزاد جهان دست یافت.
جهان پهلوان تختی که در این مسابقات در وزن ۸۷ کیلوگرم به مصاف حریفان رفته بود با حضوری مقتدرانه آخرین مدال طلای خود را بر گردن آویخت.
پیشنهاد بازیگری
یکی از رویدادهای زندگی تختی، پیشنهاد به او برای بازی در فیلم سینمایی بوده است. فردین که از دوستان تختی بود، او را بر میانگیزد که بازیگر سینما بشود و به وی میگوید: «بلور بازی کرد، تو هم بیا و بازی کن.» حتی پیشنهاد میدهند در فیلمهای تبلیغاتی بازی کند. به تختی پیشنهاد تبلیغ عسل میدهند. میگوید: «من با خوردن عسل پهلوان نشدم! خاک و خُل خوردم و خوراکم نان و پنیر بود و با سختیها ساختم و تمرین کردم تا به جایی رسیدم.»
ازدواج با شهلا توکلی
تختی در پنجشنبه ۱۲ آبان ۱۳۴۵ با شهلا توکلی ازدواج کرد (در برخی سایتها به اشتباه تاریخ ۳۰ بهمن ذکر شده که این موضوع با توجه به تولد بابک در شهریور سال ۱۳۴۶ موجب گمانهزنی اشتباه شده است). حاصل این ازدواج پسری به نام بابک بود که در ۱۱ شهریور ۱۳۴۶ به دنیا آمد. شهلا توکلی در روز ۲۷ خرداد ۱۳۹۳ در ۶۸ سالگی در بیمارستان ایران مهر، تهران درگذشت.

بابک تختی
بابک تنها فرزند و بازمانده غلامرضا تختی و شهلا توکلی است. یکی از آثار بابک تختی کتاب در جستجوی پدر در باب زندگی پدرش غلامرضا تختی به عنوان «محبوبترین ورزشکار تاریخ ایران» است.
همسر وی منیره روانیپور، نویسنده ایرانی است. فرزندش غلامرضا حاصل این ازدواج است. بابک تختی نشر قصه را اداره میکند و از وی داستانهای کوتاه زیادی چاپ شده است. یکی از داستانهای وی در مجموعه داستانهای کوتاه ایران و جهان منتشر شده است.

گلفروشی تختی
یکی از جاهایی که تختی همیشه میرفت، گلفروشی رز نزدیک چهارراه تختجمشید (طالقانی کنونی) بود. تختی گلهای باغچهٔ خانهاش را میچید و دسته میکرد و میبرد گلفروشی رز که فروش برود. اما هربار که گذرش به آنجا میافتاد، مردم دور و برش را میگرفتند و با او گرم حرف زدن میشدند. تختی هم میخواست مهربانی آنها را جبران کند. همین بود که از دهتا دستهٔ گل، یک دسته هم به گلفروشی نمیرسید. تختی با ماشین بنز سفیدی که داشت میرفت گلفروشی. میگویند بچه مدرسهایها میآمدند تکیه میزدند به ماشین و کنار او عکس یادگاری میگرفتند. گلفروش حرص و جوش میخورد و از تختی میخواست که خودش را از بچهها و مردم پنهان کند. تختی گوش نمیکرد و میگفت: «مردم برای دیدن من آمدهاند؛ چرا باید خودم را پنهان کنم؟»
مریضی و شرکت در مسابقات
قهرمان ارزشمند ایران در شرایطی در این دیدارها شرکت کرد که از بیماری خطرناکی رنج میبرد با این حال عشق به ملت ایران او را به مصاف با بزرگترین قهرمانان جهان کشاند. شدت بیماری تختی به حدی بود که پس از دیدار فینال سریعاً به نیویورک منتقل و روز بعد در بیمارستان بزرگ نیویورک تحت عمل جراحی قرار گرفت.

در فاصله سالهای ۱۹۶۲ تا ۱۹۶۶، جهان پهلوان تختی با وجود سن بالا همچنان عضو تیم ملی ایران بود. اما تنها در بازیهای المپیک ۱۹۶۴ توکیو شرکت کرد که در این دیدار با بداقبالی از کسب چهارمین نشان المپیک خود بازماند و به عنوان چهارمی جهان اکتفا کرد. البته جانشینان تختی در مسابقات جهانی صوفیه (۱۹۶۳) و منچستر (۱۹۶۵) از دریافت حتی یک امتیاز در وزن هفتم ناموفق بودند، این امر در کنار عشق وافری که ملت ایران به جهان پهلوان داشتند، موجی از درخواستهای مردمی و مطبوعاتی برای حضور مجدد تختی در رقابتهای جهانی را برانگیخته بود. پهلوان ۳۶ ساله ایران با وجود عدم آمادگی کافی و گذشتن از مرز بازنشستگی شرکت در مسابقههای جهانی ۱۹۶۶ (تیرماه ۱۳۴۵) را پذیرفت.
تختی در مسابقات انتخابی مسابقات جهانی ۱۹۶۶ از نظر نتایج فنی و پیروزی با ضربه فنی، بهترین چهره شناخته شده و به عنوان بهترین کشتی گیر وزن هفتم ایران راهی آمریکا شده بود با این حال کارشکنی و برخوردهای سویی که از سوی برخی افراد و مقامات نسبت به او روا میشد روحیه او را تضعیف کرده بود.
زلزله بوئینزهرا
در ۱۰ شهریور ۱۳۴۱ خورشیدی مصادف با یکم سپتامبر ۱۹۶۲ زمینلرزهای به قدرت ۷.۲ ریشتر شهرستان بوئینزهرا در جنوب قزوین را لرزاند. تختی در این حادثه بهصورت خودجوش توانست سیل عظیمی از کمکهای مردمی را به حادثهدیدگان زلزله برساند، این پهلوان بزرگ صندوق کمک را بر گردن انداخت و از پارک ساعی تا تالار کیهان واقع در خیابان فردوسی با پای پیاده و با بلندگو از مردم میخواست هرچه در توان دارند، برای کمک به هموطنان زلزلهزده کمک کنند. مردان مشتاقانه پولهای اهدایی و زنان انگشتر، گردنبند یا گوشوارههای خود را درون این صندوق میانداختند
واکنش مردم و رسانهها به این اقدام جهانپهلوان تختی بهقدری شورانگیز و باورنکردنی بود که بهسرعت موج بزرگی از خیرین و نیکوکاران دست به اقدام زدند و دهها کامیون اقلام کمکی به زلزلهزدگان را به تختی سپردند.
دزدی ماشین بنز تختی
«تختی یک ماشین بنز ۱۷۰ داشت. همیشه برای تعمیر به تعمیرگاه نادر میآمد که مالکانش دو شریک بودند، علی و آوانس. مردمی که گرفتاری داشتند برای تختی نامه مینوشتند و به صاحبان این تعمیرگاه میدادند تا به دست تختی برسد.
یک روز در این تعمیرگاه نشسته بودیم که تختی بدون ماشین آمد. گفتیم ماشین کو؟ آقا تختی گفت: دیشب ماشین را دزدیدند.
یک هفته بعد، در تعمیرگاه نادر بودیم که چند نامه به تختی دادند. پهلوان در حالی که یکی از نامهها را میخواند، یک دفعه خنده بلندی کرد و گفت: نامه آقا دزده است! نوشته ماشینت مقابل شیر پاستوریزه پارک شده و شرمندهام که ماشینت رو دزدیدم.
به همراه تختی به محلی که سارق گفته بود رفتیم. ماشین آنجا بود، تختی دور ماشین چرخید و گفت: لاستیکها، تودوزی، ضبط و همه چیز ماشین نو شده!
سارق بعد از اینکه فهمیده بود ماشین جهان پهلوان تختی رو دزدیده از کارش پشیمان شده و برای عذرخواهی همه چیز ماشین رو نو کرده بود. بعد که سوار ماشین شدیم، تختی گفت: عمو حیدر! بیا مبلغی که برای ماشین من خرج شده را به خیریه بدهیم.»

تنش با حکومت پهلوی
غلامرضا تختی از سال ۱۳۴۲ بارها به ساواک احضار شد. اطرافیان شاه با ناکامی از نزدیک کردن او به دربار و حکومت، فشارها را بر تختی افزایش دادند. حتی در مواردی تختی از ورود به ورزشگاهها منع میشد. او پس از دوری دو ساله از رقابتهای ورزشی برای چهارمینبار در بازیهای المپیک شرکت کرد و برای نخستین بار در این بازیها مدالی کسب نکرد. میرزایی با استناد به اسناد بر جا مانده بیان میکند که گویا حکومت میل داشت تختی بدون تمرین و آمادگی جسمی و روحی در میدان حاضر شود و با شکستخوردن، محبوبیتاش در میان مردم را از دست بدهد. از سوی دیگر مردم نیز خواهان شرکت او در مسابقات جهانی بودند.
در بخشی از کتاب «بچه خانیآباد» درباره برخورد تختی با محمدرضا پهلوی آمده است: روزی محمدرضا پهلوی با لحنی تمسخرآمیز به تختی میگوید: شنیدهام ملی شدهاید. تختی پاسخ میدهد: مگر اعلیحضرت ملی نیستند!؟ این حرف تختی باعث عصبانیت محمدرضا پهلوی میشود.
او از طرف عوامل رژیم پهلوی تهدید میشد تا آنجایی که به او میگفتند: ما تو را نمیگیریم، تو را زندانی نمیکنیم، ولی مردن فقط از راه اعدام و تیرباران شدن نیست، تصادف کردن و در آب غرق شدن و… هم هست که آدم میتواند با آنها از بین برود
ماجرای اختلافات خانوادگی و دوری از خانه
تختی از چهار روز پیش از مرگ به هتل آتلانتیک تهران رفته بود. درباره دلایل این کار هیچ اطلاعات دقیقی وجود ندارد. برخی دلیل این کار و بعد از آن مرگ (یا خودکشی) تختی را اختلافات خانوادگی دانستهاند. این شایعهای بود که هیچ کس آن را رد یا تأیید نکرد اما منتقدان در نشریاتِ همان روزها نوشتند که: «آخر اختلاف خانوادگی یک جور و دو جور نیست، هزار جور است… به علاوه کدام خانواده را سراغ داشته و دارید که در آن اختلاف وجود نداشته باشد؟ اگر قرار باشد همه یا قسمتی از اختلافات خانواده منجر به خودکشی شود، آن هم خودکشی سرپرست و بزرگ خانواده، دیگر خانوادهای نباید وجود داشته باشد اگر قرار باشد همه از میدان دربرویم و جا خالی کنیم پس دیگر چه فرقی است بین افراد عادی و قهرمان جهانی؟»
مرگ غلامرضا تختی
جهان پهلوان تختی در تاریخ ۱۷ دی ۱۳۴۶ هتل آتلانتیک تهران درگذشت. نکته جالب قضیه وصیت نامه بر جامانده از وی میباشد او دو روز قبل از مرگ خود وصیت نامهای در یکی از دفتر خانههای اسناد رسمی نوشت و کاظم حسیبی را به عنوان سرپرست فرزندش بابک تختی معرفی کرد. پس از در گذشت تختی، جبهه ملی مرگ جهان پهلوان تختی را خودکشی اعلام کرد. هرچند هنوز هم درباره علت مرگ غلامرضا تختی اختلاف نظر وجود دارد. دولت وقت بر خودکشی تختی تاکید داشت و مدرکش نیز وصیت نامه تختی بود که ۲ روز قبل از مرگش، در دفترخانه اسناد رسمی شماره ۲۰۲ تحت شماره ۳۴۲۸ و با تعیین کاظم حسیبی به عنوان سرپرست فرزندش بابک (که تنها ۴ ماه داشت) به ثبت رسانده بود.

همان روزهای اول گفته میشد، چند تن از دوستان تختی که هنگام شستوشوی او در غسالخانه حاضر بودهاند، متوجه لخته خونی پشت سرش شدند. برخی دیگر حتی از وجود حفرهای بزرگ در سر او حکایت میکردند.
فرضیه قتل توسط ساواک
در چنین شرایطی تختی در سال ۱۳۴۵ هم در بازیهای جهانی شرکت کرد و بار دیگر دست خالی به ایران بازگشت. جلال آل احمد دربارهٔ مرگ او چنین نوشت: «از آن همه جماعت هیچکس، حتی برای یک لحظه، به احتمال خودکشی فکر نمیکرد.» عدهای معتقدند، تختی اگر خودکشی هم کرده باشد مسئولیت آن با حکومت شاه است که با فشارها و تنگناهایی که برایش به وجود آورد او را به این سمت سوق داد.
در فروردین ۱۳۹۸، علیرضا زاکانی نمایندهٔ پیشین مردم تهران در مجلس شورای اسلامی، خودکشی تختی را شایعه خواند و گفت تختی را به «شهادت» رساندهاند. وی گفت: «من شنیدم که عزیزی اینجا گفته بود که مرحوم تختی خودکشی کرده است. من از پدرم که هم از نزدیک مرحوم تختی را میشناختند و هم در مراسم تشییع و در غسالخانه میگفت که ایشان را شهید کردند. پدرم پس از انقلاب نزدیک به سه دهه مسئول برگزارکنندهٔ مراسم بزرگداشت مرحوم تختی بود. من این را از پدرم میگویم که در این حرکت بوده است.»

وصیتنامه جهان پهلوان غلامرضا تختی
بسمالله الرحمن الرحیم
از حیث عباده الوحی و الصلاه و السلام محمد صلوات الله الخیر و بعد قال الله تبارک تعالی فی محکم کتاب الکریم. چون پرنده روح شربت ناگوار مرگ را چشیدنی و جامه نارسای موت را پوشیدنی و باید برای این سفر دور و دراز تهیه زاد و توشه و توفیق ربانی و تاکید سبحانی شامل حال آقایی غلامرضا تختی فرزند رجب بشماره شناسنامه ۵۰۰ از بخش طهران ساکن تجریش میدان عزادوله کوچه ژاله شماره ۱۰۸ گردیده و در حال صحت بدن و کمال عقل و شعور و در حالی که تمام آمادگی شرعیه و عرفیه از وی نافذ بود بعد از اقرار به حقانیت خداوند متعال و تصدیق بر رسالت حضرت خاتم الانبیا محمدبن عبدالله و شهادت بر خلافت و امامت حضرت علی ابن ابی طالب علیه السلام و یازده فرزند ائمه معصومین و اقرار بما جاء النبی فی کتابه و سنة نبیه و سنة خلفائه در مقام انشا وصیت برآمد وصی شرعی و قائم مقام قانونی خود قرار داد برادر ابوینی خود آقای محمد مهدی تختی به شماره شناسنامه ۲۶۰۹۵ از بخش طهران قیم بر صغار خود قرار داده آقای مهندس کاظم حسیبی فرزند حاج محمد را که پس از آنکه نامبرده دعوت حق را لبیک و اجابت گفت اولاً (این قسمت ناخوانا است) هفت و چهلم و سال موصی را از ثلث مشاراله به مصرف برساند و ثانیاً و برای جمع آوری، ماترک موصی که طبق اقرار نامبرده در حال حاضر اموال غیر منقول عبارت است از یک قطعه زمین مرزوعی پلاک شماره بیست واقع در احمدآباد لواسان که به شرح برگ مالکیت یکصد و ده هزار ریال تقودیم گردیده. چهارده ساعت و نیم از پانزده ساعت آب در گردش هفت شبانه روزی از قنات احمدآباد لواسان شماره بیست و پنج مبلغ که بین چهارده هزار ریال در برگ مالکیت تقویم گردیده. ۳ دانگ مشاع از یک قطعه باغ مرکبات محصور و مشجر بمساحت ده هزار هکتار اصل واقع در قشلاقی سومی بموجب سند شماره ۲۴۲۲۲ دفترخانه یک چالوس که بشرح سند مرقوم شش دانگ که بین یکصد هزار ریال تقویم گردیده است. دیون مسلمه موصی را از ماترک موصی پرداخت نمود و پس از پرداخت دیون بقیه ثلث ترک موصی متعلق به آقای محمد مهدی تختی (وصی مذکور) و خواهر ابوینی موصی بعنوان خدیجه تختی به شماره شناسنامه ۱۳۰۵۷ و نرگس تختی به شماره شناسنامه ۱۳۰۵۶ که هر دو از بخش طهران میباشند و باید بتملک آنها داده شود و بقیه ماترک موحی را پس از وضع دیون و ثلث مذکور بین وروث موصی تقسیم نمایند. و موصی نامبرده از آقای مهندس کاظم حسیبی قیم صغار استدعا نمود که سرپرستی امور صغیر و یا صغار نهایت کوشش را نمود و از هیچگونه مساعدتی که شرعا و قانونا برای قیم تعیین گردیده دریغ و مضایقه ننماید و نیز بدین وسیله از وصی و دو خواهر خود تقاضا نمود که در همه مورد خداوند متعال را شاهد و ناظر دانسته و در وصیت از صغیر یا صغار موصی بطوریکه در شأن عمو و عمه میباشد کوتاهی و دریغ ننماید و برای اخذ حق ثبت ثلث، ماترک موصی بمبلغ هفتاد و پنج هزار ریال تقویم و این تقویم فقط از نظر حق الثبت مؤثر است به تاریخ شانزدهم دی ماه یک هزار سیصد و چهل و شش خورشیدی برابر پنجم شوال یک هزار و سیصدو هشتادو هفت قمری
محل امضا غلامرضا تختی با احراز هویت موصی تمام
مزار تختی
آرامگاه تختی در قبرستان تاریخی ابنبابویه شهر ری قرار دارد. بسیاری از افراد مشهور ایران مانند غلامرضا تختی، علی اکبر دهخدا، میرزاده عشقی و… در این گورستان دفن شدهاند. به عقیده برخی مورخان، قدمت آن به دوره ساسانی میرسد. مساحت این گورستان دویست ساله ۱۰ هکتار است و دومین قبرستان بزرگ تهران از نظر بزرگی و وسعت محسوب میشود. همچنین، نخستین منطقه شهر ری است که مختص دفن اموات به کار برده شده است.
مسابقات ورزشی بزرگداشت تختی
در اردیبهشت ۱۳۵۹ به منظور بزرگداشت مسابقاتی برای یادبود وی بنا نهاده شد که تا کنون به نام جام جهانپهلوان تختی ادامه داشته است. در اولین دورهٔ این مسابقات، قهرمانان زیادی از سرتاسر جهان حضور یافتند که از جملهٔ آنها احمد آییک، عصمت آتلی، الکساندر مدوید، پتکوف سیراکف و سعید مصطفی اف را میتوان نام برد این مسابقات، که معمولاً در اواخر زمستان برگزار میشود، مهمترین تورنمنت بینالمللی کشتی سالیانه در ایران است.