سالیان گذشت و مشکلات محیط زیست و محیط بانان هم چنان پا برجاست از قانون به کار گیری سلاح تا حقوق و...
با سلام
امروز داستان تعریف میکنیم حقیقی و بسیار غم انگیز ، این داستان چند شخصیت دارد
محیط بان
فردی دوست دار محیط زیست ، جوانمردی که جان خود را کف دست گرفته و با باری اضافه بر دوش با نام اسلحه تحت عنوانی به نام ظابط قضائی حافظ محیط زیست و حیات وحش است.
مسئول
فردی با کت و شلوار ، ظاهری انقلابی ،دارای پست مدیریت در کشور ، دارای خصوصیتی ویژه نزدیک ایام انتخابات و هنگام مشاهده دوربین و خبرنگار فریاد میزند مشکلات محیط بانان و محیط زیست را و سپس تا مقطع انتخابات بعدی فراموش می کنند
شکارچی
این گونه دارای دو زیر مجموعه است . دسته اول انسان های محترم با مجوز شکار و رعایت قوانین ضمن شکار مجاز به حفظ محیط زیست کمک میکنند
اما گونه دوم انسانی است که نهادن نام انسان بر آنان خطا است . درنده تر از شیر و پلنگ ، هنگام مشاهده شکار یا محیط بان دست بر ماشه به نیت قتل می چکاند
اگر زد که پا به فرار می گذارند ،اما اگرخورد محیط بان مظلوم می ماند و حبس یا چوبه دار
اما داستان :
روزی روزگاری جوانی عاشق محیط زیست ، جان خود را در کف دست گرفته و جهت حفظ محیط زیست از چنگال وحوشی به نام شکارچی غیر مجاز پای در طبیعت گذاشت و شبانه روزی در سرما و گرما مشغول بود.
روزی شکارچی غیر مجاز در حال شکار بود که با محیط بانان مواجه شد با خشونت تمام به سمت آنان شلیک کرد. محیط بان مظلوم که خود را ظابط قضائی می دانست از بار اضافی خود استفاده کرد و گلوله ایی شلیک کرد تا هم جان خود را نجات دهد و هم محیط زیست را ، از شانس بد جوان محیط بان تیر به پای شکارچی برخورد و هنگام انتقال به بیمارستان از شدت خون ریزی به دیدار حق شتافت
پس از این حادثه جوان محیط بان به جرم قتل به چوبه دار سپرده شد ، مسئول محترم مجدد همان مصاحبه های قبلی را کرده و از حمایت تا اصلاح قانون به کار گیری سلاح برای محیط بانان ،........ اما سالیان گذشته و هر سال تکرار می شود این ماجرا ها .........
چه بسیار برومند ها در زندان یا منتظر چوبه دار ، چه بسیار برومند ها
خفته در خاک ،چه بسیار جوانان با گرمی عشق محیط زیست در میدان و با دیدن این ماجرا ها دلسرد ، چه مسئولان که وعده های تو خالی میدهند ،...........